شمارهٔ ۳۲
تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا
کو هم دمی که روی و رهی بنگرد مرا
بر من جهان خروشد و شور آورد و لیک
از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا
دانی چرا به آتش صهبا بسوختم
تا زمهریر توبه چو یخ نفسرد مرا
آه از جفای چرخ که دردِ فراقِ دوست
روزی هزار بار به جان آورد مرا
خود می روم به غربت و بر بخت بی گناه
تشنیع می زنم که کجا می برد مرا
گر دوست را ز دست دهم لاجرم سزاست
ایّام اگر به پای جفا بسپرد مرا
چشم امیدوار به در بر نهاده ام
باشد که باز بخت به سر بگذرد مرا
تا مهر دوست پرورم و جان بدو دهم
ورنه زمانه بهر چه می پرورد مرا
ابدال سر به دنیی و دین در نیاورند
صاحب نظر ز بی قدمان نشمرد مرا
گفتی نزاریا به خرد باش و هوش مند
من والهم چه کار به هوش و خرد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا
کو هم دمی که روی و رهی بنگرد مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که مشغول نوشیدن نیستم، غم درونم را آزار میدهد. کاش کسی باشد که یک بار به من نگاه کند و توجهی به حال و روزم داشته باشد.
بر من جهان خروشد و شور آورد و لیک
از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا بر من شور و غوغایی به پا کند، ولی غم همچنان به من فشار بیاورد، هیچ چیز نمیتواند من را از این احساس رها کند.
دانی چرا به آتش صهبا بسوختم
تا زمهریر توبه چو یخ نفسرد مرا
هوش مصنوعی: میدانی چرا به عشق و شوق دلم را آتش زدم؟ چون سردی و سختی حاصل از توبهام به اندازهی یخ مرا میخشکاند و آزارم میدهد.
آه از جفای چرخ که دردِ فراقِ دوست
روزی هزار بار به جان آورد مرا
هوش مصنوعی: دلتنگی و جدایی از دوست، به قدری برایم سنگین و دردآور است که هر روز هزار بار احساس رنج و اندوه میکنم.
خود می روم به غربت و بر بخت بی گناه
تشنیع می زنم که کجا می برد مرا
هوش مصنوعی: من به دلخواه خودم به دوردستها میروم و بر شانس بیپناه خودم نکوهش میکنم که مرا به کجا میبرد.
گر دوست را ز دست دهم لاجرم سزاست
ایّام اگر به پای جفا بسپرد مرا
هوش مصنوعی: اگر دوست را از دست بدهم، واقعاً سزاوارم که ایام به من جفا کنند.
چشم امیدوار به در بر نهاده ام
باشد که باز بخت به سر بگذرد مرا
هوش مصنوعی: چشمانم به در دوخته شده است و منتظرم تا بخت دوباره به سراغم بیاید.
تا مهر دوست پرورم و جان بدو دهم
ورنه زمانه بهر چه می پرورد مرا
هوش مصنوعی: برای محبت کردن به دوست و فدای او شدن، در غیر این صورت، زندگی به چه هدفی مرا بارور میکند؟
ابدال سر به دنیی و دین در نیاورند
صاحب نظر ز بی قدمان نشمرد مرا
هوش مصنوعی: افراد فرزانه و بزرگ به دنیا و دین خود مشغول نمیشوند و به خاطر بیتجربگی دیگران، ارزش مرا نمیسنجند.
گفتی نزاریا به خرد باش و هوش مند
من والهم چه کار به هوش و خرد مرا
هوش مصنوعی: تو گفتهای که با خرد و هوش باش، اما من چه کار به این مسائل دارم؟