گنجور

شمارهٔ ۳۱

تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا
از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا
یک دم به خوش دلی نزدم تا مکابره
زهد و ورع شدند حجاب خرد مرا
باشد کزین مشقت شاقم دهد خلاص
کو مشفقی که شقه به هم بر درد مرا
ساقی مگر به مصقله جام غم زده ای
زنگار زهد خشک ز دل بسترد مرا
زیرِ گِل از عظام رمیم آید الغیاث
بالای خاک بر سر اگر بگذرد مرا
بی احتراق آتشِ می از دبور دی
خون در عروق هم چو جگر بفسرد مرا
آه از ندامت آه که حرمان روزگار
هر شب هزار بار به جان آورد مرا
هرگز گمان که برد که صیّاد اعتبار
بر راه توبه دام بلا گسترد مرا
بر دست او ز توبه کنم توبۀ نصوح
این بار اگر پیاده به قاضی برد مرا
بر من زبان دراز شوند اهل اعتراض
گر محتسب به چشم رضا بنگرد مرا
آخر نزاریا نکنی با خود این قیاس
کآخر زمانه به هر چه می پرورد مرا
وقعت چو بشکنند نگویی که بعد از این
دیگر کس دگر به کسی نشمرد مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا
از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که مشغول نوشیدن نیستم، غم دل به شدت آزارم می‌دهد و همان غم است که مرا دچار دردسر می‌کند.
یک دم به خوش دلی نزدم تا مکابره
زهد و ورع شدند حجاب خرد مرا
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به خوشحالی و شادی نپرداختم تا آنکه مسائل زهد و پرهیزکاری، مانع فهم و درک صحیح من شدند.
باشد کزین مشقت شاقم دهد خلاص
کو مشفقی که شقه به هم بر درد مرا
هوش مصنوعی: امیدوارم که از این درد و رنج نجاتم دهد. کجا کسی هست که با محبتش بتواند این درد را از من برطرف کند؟
ساقی مگر به مصقله جام غم زده ای
زنگار زهد خشک ز دل بسترد مرا
هوش مصنوعی: ای ساقی، آیا به من جامی از غم نوشاندی که بتواند زنگارهای زهد خشک و بی‌مزه را از دل من بزداید؟
زیرِ گِل از عظام رمیم آید الغیاث
بالای خاک بر سر اگر بگذرد مرا
هوش مصنوعی: اگر از زیر خاک و گِل هم بگذرم، فریاد یاوریم به گوش می‌رسد. اگر بر سرم خاک بگذارد، صدای کمک‌خواهی‌ام به بلندای زمین خواهد رسید.
بی احتراق آتشِ می از دبور دی
خون در عروق هم چو جگر بفسرد مرا
هوش مصنوعی: آتش شراب بدون احتراق در بدن من از شدت درد و دلسوختگی به شدت می‌سوزاند و مانند خون در رگ‌هایم به جوش آمده و حالتی مثل پختگی جگرم را به وجود آورده است.
آه از ندامت آه که حرمان روزگار
هر شب هزار بار به جان آورد مرا
هوش مصنوعی: درد ندامت و حسرت از اینکه روزگار چه ظلمی بر من کرده، هر شب هزار بار جانم را می‌آزارد.
هرگز گمان که برد که صیّاد اعتبار
بر راه توبه دام بلا گسترد مرا
هوش مصنوعی: هرگز تصور نکن که صیاد (به معنای کسی که دیگران را در دام می‌اندازد) از من دست برداشته و توبه‌ام را قبول کرده است؛ او همچنان دام بلا را برای من گسترده است.
بر دست او ز توبه کنم توبۀ نصوح
این بار اگر پیاده به قاضی برد مرا
هوش مصنوعی: من دوباره از خطاهایم پشیمان می‌شوم و با توبه‌ای خالص به درگاه او بازمی‌گردم؛ هرچند این بار اگر مرا به قاضی ببرند و پای پیاده به محکمه ببرند.
بر من زبان دراز شوند اهل اعتراض
گر محتسب به چشم رضا بنگرد مرا
هوش مصنوعی: اگر اهل اعتراض بر من زبان دراز کنند، چه باک! اگر نگهبان درستکاری به من با نگاه رضایت آمیز بنگرد.
آخر نزاریا نکنی با خود این قیاس
کآخر زمانه به هر چه می پرورد مرا
هوش مصنوعی: در نهایت، چیزی را با خود مقایسه نکن که زمانه به هر آنچه که پرورش می‌دهد، مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد.
وقعت چو بشکنند نگویی که بعد از این
دیگر کس دگر به کسی نشمرد مرا
هوش مصنوعی: وقتی شکسته شوم، نگو که دیگر هیچ‌کس را مانند من نمی‌شمارد.

حاشیه ها

در بیت یازدهم ،مصرع دوم «به هر» باید «بهر» باشد.