گنجور

شمارهٔ ۳۰

مگر حبیب کند چاره عن قریب مرا
در این مرض چه مداوا کند طبیب مرا
حیات محض شود موت تلخ در حلقم
ز نوش داروی لب گر کند نصیب مرا
اگر نظر کند از جنبش صبا جانی
دهم نسیم عرق چین او به طیب مرا
چو حب دوست، حمایت کند ندارم باک
به نیم حبه نباشد غم رقیب مرا
چو من نمی شنوم پند گو به حکم کرم
دگر به موعظه تلقین مکن خطیب مرا
که من معاینه لبیک دوست خواهم زد
اگر کشند چو حلاج بر صلیب مرا
به غیر رندی و می خوارگی چه آموزند
به مکتبی که نزاری بود ادیب مرا
زمانه گر نشود سازگار با عشاق
ز روزگار نمی آید این عجیب مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر حبیب کند چاره عن قریب مرا
در این مرض چه مداوا کند طبیب مرا
هوش مصنوعی: آیا دوست من در این نزدیکی برای درمان من فکری خواهد کرد؟ در این بیماری، پزشک هم نمی‌تواند کمکی به من کند.
حیات محض شود موت تلخ در حلقم
ز نوش داروی لب گر کند نصیب مرا
هوش مصنوعی: زندگی خالص من به مرگ تلخی تبدیل می‌شود اگر نوش داروی لبان تو به من نرسد.
اگر نظر کند از جنبش صبا جانی
دهم نسیم عرق چین او به طیب مرا
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی به سوی من بیاید و نگاهی بیندازد، از شوق و عشق آماده‌ام که جانم را فدای بوی خوش عطر او کنم.
چو حب دوست، حمایت کند ندارم باک
به نیم حبه نباشد غم رقیب مرا
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و محبت دوست از من حمایت کند، دیگر نگران نیستم، حتی اگر تنها کمی از محبت و عشق نصیبم شود، زیرا غم و اندوه رقیب برایم مهم نیست.
چو من نمی شنوم پند گو به حکم کرم
دگر به موعظه تلقین مکن خطیب مرا
هوش مصنوعی: اگر من حرفی نمی‌شنوم و پند و نصیحت را نمی‌پذیرم، پس لطفاً دیگر به من موعظه نکن و تلاشی برای نصیحت من نداشته باش.
که من معاینه لبیک دوست خواهم زد
اگر کشند چو حلاج بر صلیب مرا
هوش مصنوعی: اگر روزی مجبور شوم جانم را فدای عشق کنم، با کمال میل این کار را خواهم کرد، حتی اگر مانند حلاج بر دار بروم.
به غیر رندی و می خوارگی چه آموزند
به مکتبی که نزاری بود ادیب مرا
هوش مصنوعی: در مکتب یا جایی که هیچ ارزش یا دانش حقیقی وجود ندارد، چه چیزهایی می‌توان آموخت جز رفتارهای فریبکارانه و نوشیدن الکل؟ من که خود شاعر و ادب‌دوست هستم، این را بهتر می‌فهمم.
زمانه گر نشود سازگار با عشاق
ز روزگار نمی آید این عجیب مرا
هوش مصنوعی: اگر روزگار با عاشقان سازگاری نداشته باشد، این موضوع برای من عجیبی نیست.