گنجور

شمارهٔ ۳

به آب توبه فرو شستم آتش صهبا
ز توبه تازه شدم چون گل از نسیم صبا
اسف همی خورم و غصه می کشم شب و روز
که کرده ام به خطا روزگار عمر هبا
نه یک زمان بده ام بی مشقت غربت
نه یک نفس زده ام بی مضرت صهبا
ز شرب خمر چنان ناشکیب چون گویم
چنان مثل که خورشید شیفته ی حربا
نه هیچ راحتم از هم دمی و نه هیچ قرین
نه هیچ لذتی از چاشنی نه هیچ ابا
مدام رفته و خورده مدام با اوباش
همیشه کرده تبرا ز محفل ادبا
گهی به گونه ز بس احتراق صهبا لعل
گهی به چهره ز درد خمار گاه ربا
گهی به کنج خراباتیان گشاده کمر
گهی به پیش کم از خویش رفته بسته قبا
کشیده تیغ زبان بر ملامت مردم
نهاده پنبه به گوش از نصیحت بابا
طلاق داده به یک بار هر دو عالم را
طمع بریده ز چار امهات و هفت آبا
کنون که دارم بلقیس توبه را در بر
چه حاجت است که هدهد خبر دهد ز سبا
توقّعی که به اعمال خیر دارم نیست
جز این که هست تولّای من به آل عبا
نزاریا تو و تسلیم و بنده فرمانی
نه حارثی که کنی از قبول امر ابا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به آب توبه فرو شستم آتش صهبا
ز توبه تازه شدم چون گل از نسیم صبا
هوش مصنوعی: در آب توبه در آغوش می‌زنم و آتش شوق را خاموش می‌کنم. پس از توبه کردن، مانند گلی هستم که از نسیم ملایم صبح جان تازه‌ای گرفته است.
اسف همی خورم و غصه می کشم شب و روز
که کرده ام به خطا روزگار عمر هبا
هوش مصنوعی: من هر شب و روز در غم و اندوه هستم و به خاطر اشتباهاتی که در زندگی‌ام مرتکب شده‌ام، به شدت دچار حسرت و پشیمانی هستم.
نه یک زمان بده ام بی مشقت غربت
نه یک نفس زده ام بی مضرت صهبا
هوش مصنوعی: من هیچ‌گاه در غربت بدون زحمت نمانده‌ام و هیچ‌گاه لحظه‌ای را بدون عذاب حاصل از شراب سپری نکرده‌ام.
ز شرب خمر چنان ناشکیب چون گویم
چنان مثل که خورشید شیفته ی حربا
هوش مصنوعی: از نوشیدن شراب آنچنان بی‌تاب و بی‌قرارم که نمی‌توانم بگویم، مثل خورشید که به شدت به گل‌های قرمز شیفته است.
نه هیچ راحتم از هم دمی و نه هیچ قرین
نه هیچ لذتی از چاشنی نه هیچ ابا
هوش مصنوعی: هیچ آرامشی ندارم که لحظه‌ای با کسی باشم، نه در کنار کسی احساس نزدیکی می‌کنم، نه از طعم و لذتی بهره‌مند هستم و نه حتی از چیزی شرم دارم.
مدام رفته و خورده مدام با اوباش
همیشه کرده تبرا ز محفل ادبا
هوش مصنوعی: همیشه در حال دوری از ادبیات و علم است و با افراد نادرست و بی‌فرهنگ وقت می‌گذراند، همواره از جمع فرهیختگان و اهل ادب دوری می‌کند.
گهی به گونه ز بس احتراق صهبا لعل
گهی به چهره ز درد خمار گاه ربا
هوش مصنوعی: گاه به خاطر شوق و سرمستی، چهره‌اش رنگ لعل و سرخ می‌شود و گاه به خاطر دلتنگی و درد، چهره‌اش غمگین و بی‌روح به نظر می‌آید.
گهی به کنج خراباتیان گشاده کمر
گهی به پیش کم از خویش رفته بسته قبا
هوش مصنوعی: گاه در کنار خراباتیان با آزادی و سر و سامان زندگی می‌کنم و گاه نیز به خود آمده و با جدیت و احتیاط رفتار می‌کنم.
کشیده تیغ زبان بر ملامت مردم
نهاده پنبه به گوش از نصیحت بابا
هوش مصنوعی: زبان به انتقاد از دیگران تیز و برنده شده و برای اینکه حرف‌های پدر را نشنود، گوش‌هایش را با پنبه پر کرده است.
طلاق داده به یک بار هر دو عالم را
طمع بریده ز چار امهات و هفت آبا
هوش مصنوعی: به یک بار هر دو جهان را رها کرده و از هفت نسل و چهار مادر به دوری می‌نگرد.
کنون که دارم بلقیس توبه را در بر
چه حاجت است که هدهد خبر دهد ز سبا
هوش مصنوعی: حالا که بلقیس را به توبه و بازگشت به باور درست در کنار خود دارم، دیگر نیازی نیست که هدهد از سرزمین سبا پیام بیاورد.
توقّعی که به اعمال خیر دارم نیست
جز این که هست تولّای من به آل عبا
هوش مصنوعی: من هیچ انتظاری از اعمال خوبم ندارم جز اینکه به اهل بیت پیامبر ارادت دارم.
نزاریا تو و تسلیم و بنده فرمانی
نه حارثی که کنی از قبول امر ابا
هوش مصنوعی: تو مانند نزاریا نیستی که تسلیم و فرمانبردار باشد، تو حارث نیستی که از پذیرش فرمان سر باز زنی.