گنجور

شمارهٔ ۲۲

از دست بدادم دل شوریده خود را
بر هم زدم احوال بشولیده خود را
گر دوست به پرسیدن من رنجه کند پای
در هر قدمی پیش کشم دیده خود را
ای دوست میازار دلم را و مینداز
در پای جفا هم دم بگزیده خود را
لا یلتفتی کردن و بر دوست شکستن
نادیده مکن دیده من دیده خود را
بس تربیتی باشد و اعزازی و لطفی
گر یاد کند یار نپرسیده خود را
هم گوشه چشمی به عنایت سوی ما کن
ضایع نگذارند پسندیده خود را
تا خاک درت گل شود از خون نزاری
خون بیش نده خاک نگردیده خود را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دست بدادم دل شوریده خود را
بر هم زدم احوال بشولیده خود را
هوش مصنوعی: من دل پرهیجانم را گم کرده‌ام و به خاطر این وضعیت، سر و وضع آشفته‌ای پیدا کرده‌ام.
گر دوست به پرسیدن من رنجه کند پای
در هر قدمی پیش کشم دیده خود را
هوش مصنوعی: اگر دوست به خاطر پرسیدن حال من زحمت بکشد، من در هر قدم، چشمانم را به زیر می‌اندازم.
ای دوست میازار دلم را و مینداز
در پای جفا هم دم بگزیده خود را
هوش مصنوعی: ای دوست، دلم را آزار نده و نگذار که در زیر ظلم و ستم دیگران قرار بگیرد؛ چرا که من کنارت هستم و به تو اعتماد دارم.
لا یلتفتی کردن و بر دوست شکستن
نادیده مکن دیده من دیده خود را
هوش مصنوعی: به تو نمی‌گویم که به او بی‌توجهی کنی و نسبت به دوستت بی‌رحم باشی. این را بدان که من همیشه به احساسات خودم توجه می‌کنم و خودم را در نظر می‌گیرم.
بس تربیتی باشد و اعزازی و لطفی
گر یاد کند یار نپرسیده خود را
هوش مصنوعی: اگر معشوق بی‌آنکه بپرسد، به یاد من باشد، چه خوب است که به من توجه و محبت کند.
هم گوشه چشمی به عنایت سوی ما کن
ضایع نگذارند پسندیده خود را
هوش مصنوعی: به ما هم با یک نگاه محبت‌آمیز توجه کن تا نگذاشته‌ای که خوب خودت را از دست بدهیم.
تا خاک درت گل شود از خون نزاری
خون بیش نده خاک نگردیده خود را
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک در ورودی خانه‌ات به گلی مبدل شود، از خون زاری کردن خود کاسته و خون اضافی نریز. خاکی که هنوز تغییر نکرده است، خود را نباخت.