گنجور

شمارهٔ ۱۵

عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را
کز دست او به خواب نبینم حبیب را
گر من شکایتی کنم از غصه رقیب
از باغبان رسد گله ای عندلیب را
ای من غریب شهر تو دانی نه لایق است
گر جانبی نگاه نداری غریب را
من جهد می کنم به وصالت ولی چه سود
دولت مساعدت نکند بی نصیب را
بیمار عشق و دردِ دل و صحت و دوا
ممکن که در خیال نگنجد طبیب را
در مکتب معلّم عشق و مجال آن
باشد محال ابجد هوّز ادیب را
با دوست غم مدار ز دشمن نزاریا
با خویشتن مبر به مصلا صلیب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را
کز دست او به خواب نبینم حبیب را
هوش مصنوعی: من را بابت اینکه رقیب را نمی‌پسندم سرزنش نکن، چون از دست او قادر به دیدن محبوب خود در خواب هم نیستم.
گر من شکایتی کنم از غصه رقیب
از باغبان رسد گله ای عندلیب را
هوش مصنوعی: اگر من از غصه رقیب شکایت کنم، ممکن است این شکایت به باغبان برسد و او هم متوجه حال و روز گل سرخ شود.
ای من غریب شهر تو دانی نه لایق است
گر جانبی نگاه نداری غریب را
هوش مصنوعی: ای من، در این شهر غریبم. آیا نمی‌دانی که نادیده گرفتن یک غریب، سزاوار نیست؟
من جهد می کنم به وصالت ولی چه سود
دولت مساعدت نکند بی نصیب را
هوش مصنوعی: من تلاش می‌کنم که به وصال تو برسم، اما چه فایده اگر بخت و شانس به من کمک نکند؟
بیمار عشق و دردِ دل و صحت و دوا
ممکن که در خیال نگنجد طبیب را
هوش مصنوعی: عشق انسان را به شدت بیمار می‌کند و درد دل او چنان عمیق است که حتی پزشکان هم ممکن است نتوانند آن را درک کنند یا برایش درمانی پیدا کنند.
در مکتب معلّم عشق و مجال آن
باشد محال ابجد هوّز ادیب را
هوش مصنوعی: در مدرسه‌ی عشق، جایی برای یادگیری و آموزش احساسات وجود ندارد و نمی‌توان با حروف الفبا، زبانی برای درک آن پیدا کرد.
با دوست غم مدار ز دشمن نزاریا
با خویشتن مبر به مصلا صلیب را
هوش مصنوعی: نگران نباش که با دوستت غمگین شوی، چرا که دشمن ضعیف است. با خودت هم به کلیسا نرو، چرا که این مسیر به جایی نمی‌رسد.