گنجور

شمارهٔ ۱۴۰۶

دیده‌ای در عشق چون مجنون دگر دیوانه‌ای
هان بیا بنگر مرا آشفته بر جانانه‌ای
وحشیی بینی ملولی، سرگرانی، دل‌سبک
ترک مردم کرده و خو کرده در ویرانه‌ای
ممتحن بی‌خویشتن، غم‌خواره‌ای، بیچاره‌ای
بی‌دلی، شوریده‌ای، بی‌حاصلی، دیوانه‌ای
عاشقی، بی‌طاقتی، محنت‌کشی، تیز‌آتشی
جان‌سپاری، بی‌قراری، خودکشی، پروانه‌ای
رازداری، محرمی، با دردمندان همدمی
مفلسی، غم‌‌مونسی، با نیستی هم‌خانه‌ای
پاک‌بازی، دین براندازی، مصفّا سینه‌ای
دُردنوشی، واله‌ای، از خویشتن بیگانه‌ای
رفته با هر شاهدی، ببریده از هر زاهدی
فارغ از هر دعوی‌ای، ایمن ز هر خرمانه‌ای
پاک‌سوزان را ندیدستی بیا اینک ببین
تا بود در خرمنِ ما صد چو مجنون دانه‌ای
گر به چشمِ عقل بینی، پنبه در گوش آگنی
نشنوی بیهوده از هر جاهلی افسانه‌ای
تا لبِ خاک ار نخواهی باده پیمودن دمی
چون نزاری کف نداری خالی از پیمانه‌ای
دامن از دنیی و دین در پای کش بی‌عذر و سر
در میانِ عارفان نه از پیِ شکرانه‌ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده‌ای در عشق چون مجنون دگر دیوانه‌ای
هان بیا بنگر مرا آشفته بر جانانه‌ای
هوش مصنوعی: در عشق مانند مجنون چشمی از شوق دارم، دیگر دیوانه‌ای را ببین که چگونه در تلاش است تا جانانش را تماشا کند.
وحشیی بینی ملولی، سرگرانی، دل‌سبک
ترک مردم کرده و خو کرده در ویرانه‌ای
هوش مصنوعی: تو وحشتی را می‌بینی که غمگین و بی‌خیال است. دلش سبک شده و به ترک انسان‌ها پرداخته و در خرابه‌ای آرام گرفته است.
ممتحن بی‌خویشتن، غم‌خواره‌ای، بیچاره‌ای
بی‌دلی، شوریده‌ای، بی‌حاصلی، دیوانه‌ای
هوش مصنوعی: آزمایشگر بی‌خود، کسی است که در غم فرو رفته، بیچاره و فاقد احساس است. او دیوانه‌ای است که بی‌هدف و بی‌ثمر زندگی می‌کند.
عاشقی، بی‌طاقتی، محنت‌کشی، تیز‌آتشی
جان‌سپاری، بی‌قراری، خودکشی، پروانه‌ای
هوش مصنوعی: عشق به معنی احساس شدید و بی‌تابی است، تحمل درد و رنج، شعله‌ور بودن در وجود، فدای جان شدن، ناآرامی و دلتنگی، و در نهایت، مانند پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود، خود را به خطر انداختن است.
رازداری، محرمی، با دردمندان همدمی
مفلسی، غم‌‌مونسی، با نیستی هم‌خانه‌ای
هوش مصنوعی: رازدار و رازنگهدار هستی، با کسانی که دردمند هستند همراهی می‌کنی. در دل فقر با غم و اندوه هم‌نشینی، و حتی در نبودن و فقدان نیز یار و همدم هستی.
پاک‌بازی، دین براندازی، مصفّا سینه‌ای
دُردنوشی، واله‌ای، از خویشتن بیگانه‌ای
هوش مصنوعی: نیک‌کاری و صداقت تو باعث ایجاد اختلال در دین و اعتقادات شده است. دلی صاف و بی‌آلایش داری، اما در عین حال دلت شاداب و سرشار از عشق و شور است و از خویشتن و دنیای واقعی فاصله گرفته‌ای.
رفته با هر شاهدی، ببریده از هر زاهدی
فارغ از هر دعوی‌ای، ایمن ز هر خرمانه‌ای
هوش مصنوعی: رفته که با هر زیبایی، از هر عبادتی جدا شده و بی‌پروا از هر ادعایی، در امان از هر شایعه‌ای است.
پاک‌سوزان را ندیدستی بیا اینک ببین
تا بود در خرمنِ ما صد چو مجنون دانه‌ای
هوش مصنوعی: بیا و ببین که در دل ما چه آتش‌هایی زبانه می‌کشد. این درد عشق و شیدایی چنان است که در میان این خیالات، صدها مانند مجنون در گندم‌زار ما وجود دارند.
گر به چشمِ عقل بینی، پنبه در گوش آگنی
نشنوی بیهوده از هر جاهلی افسانه‌ای
هوش مصنوعی: اگر با دید عقل و درایت به مسائل بنگری، مثل این است که پنبه در گوش خود کرده‌ای و هرگز از جاهلان داستان‌های بیهوده و پوچ را نخواهی شنید.
تا لبِ خاک ار نخواهی باده پیمودن دمی
چون نزاری کف نداری خالی از پیمانه‌ای
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مرگ و خاک سپردن فکر نکنی، نمی‌توانی از زندگی لذت ببری و اگر لحظه‌ای بی‌خبر باشی، چیزی به دست نخواهی آورد.
دامن از دنیی و دین در پای کش بی‌عذر و سر
در میانِ عارفان نه از پیِ شکرانه‌ای
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و دین که پیروزی و افتخار به آنهاست، دست بکش و بی‌هیچ بهانه‌ای در درمیان عرفا قرار بگیر؛ نه به خاطر دریافت پاداش و شکرگزاری.