گنجور

شمارهٔ ۱۳۹۳

آمدم باز دلی مضطرب از دروایی
تا تو تسکینِ دل مضطربم فرمایی
مرده ای زنده شود گر قدمی رنجه کنی
وه وه ای گر به سر کشته ی هجران آیی
همه شب منتظر عکس خیال رخ تو
بر در و بام بود چشمِ منِ شیدایی
می توان کرد اگر کار به انصاف کنند
بر در و بام بود چشمِ منِ شیدایی
می توان کرد اگر کار به انصاف کنند
نسبتِ روزِ قیامت به شب تنهایی
انتظارِ نظرِ مرحمتی می دارم
چه شود گر به ترحّم اثری بنمایی
حُجُب از پیشِ دل خسته ی ما برداری
گره از کار فروبسته ی ما بگشایی
صفحه ی آینه ی خاطر مشتاقان را
صیقلی برفکنی زنگ غمی بزدایی
حللِ خلدِ برین در برِ ما پوشانی
قدحِ ماءِ مَعین بر سرِ ما پیمایی
مشفقی نیست که گوید به نزاری خاموش
چیست این وسوسه یکباره شدی سودایی
طمع منزلتی دار که حدِّ تو بود
سخن از مرتبه ای گوی که آن را شایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمدم باز دلی مضطرب از دروایی
تا تو تسکینِ دل مضطربم فرمایی
هوش مصنوعی: من دوباره آمده‌ام با دلی ناآرام و بی‌قرار، تا تو به من آرامش و تسکین بدهی.
مرده ای زنده شود گر قدمی رنجه کنی
وه وه ای گر به سر کشته ی هجران آیی
هوش مصنوعی: اگر فقط یک قدم به سوی کسی برداری، حتی مرده ای هم زنده می‌شود و اگر به سرِ کسی که به خاطر فراق تو در رنج است بیایی، واویلا!
همه شب منتظر عکس خیال رخ تو
بر در و بام بود چشمِ منِ شیدایی
هوش مصنوعی: چشم‌های شیدای من هر شب در انتظار دیدن تصویر زیبای تو بر در و بام بود.
می توان کرد اگر کار به انصاف کنند
بر در و بام بود چشمِ منِ شیدایی
هوش مصنوعی: اگر انصاف در کارها رعایت شود، می‌توان به راحتی به خواسته‌ها رسید و به آرزوها نائل شد. در این میان، چشم من به هر گوشه و جایی دوخته شده است.
می توان کرد اگر کار به انصاف کنند
نسبتِ روزِ قیامت به شب تنهایی
هوش مصنوعی: اگر انصاف در کارها رعایت شود، می‌توان به تفاوت روز قیامت و شب تنهایی پی برد.
انتظارِ نظرِ مرحمتی می دارم
چه شود گر به ترحّم اثری بنمایی
هوش مصنوعی: من امیدوارم که به من توجهی کنی و شاید با مهربانی‌ات تأثیری بر من بگذاری.
حُجُب از پیشِ دل خسته ی ما برداری
گره از کار فروبسته ی ما بگشایی
هوش مصنوعی: ای کاش پرده‌ها را از مقابل دل خسته‌مان برداری و مشکلاتی که بر سر راه‌مان وجود دارد را حل کنی.
صفحه ی آینه ی خاطر مشتاقان را
صیقلی برفکنی زنگ غمی بزدایی
هوش مصنوعی: به خاطر دل‌های پر longing و شوق، آینه‌ی ذهن را جلا بده و غم را از آن دور کن.
حللِ خلدِ برین در برِ ما پوشانی
قدحِ ماءِ مَعین بر سرِ ما پیمایی
هوش مصنوعی: در باغ بهشتی، لباس زیبا و خوشبویی به ما می‌پوشانی و به ما جامی از آب گوارا می‌دهی تا بنوشیم.
مشفقی نیست که گوید به نزاری خاموش
چیست این وسوسه یکباره شدی سودایی
هوش مصنوعی: هیچ کس نیست که به نزاری بگوید این وسوسه چه چیزی است و چرا ناگهان دچار جنون شده‌ای.
طمع منزلتی دار که حدِّ تو بود
سخن از مرتبه ای گوی که آن را شایی
هوش مصنوعی: خواسته‌ای از مقام و جایگاهی داشته باش که مرتبط با توانایی‌ها و قابلیت‌های تو باشد. به عبارتی دیگر، درباره مرتبه‌ای صحبت کن که تو را شایسته آن می‌سازد.

حاشیه ها

1397/05/10 11:08

مصرع دوم بیت هفت « ... گره از کار فروبسته ی ما بگشایی» یادآور بیت معروف خواجه شیراز است:
«بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند»
با توجه به این که حکیم نزاری بر حافظ مقدم بوده این احتمالا از تأثیرات حکیم خراسان بر خواجه شیراز است.

1397/05/10 11:08

البته این عبارت گویا در غزلیات عراقی هم آمده:
«بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟»
و حافظ می‌تواند آن را از عراقی قرض گرفته باشد.