گنجور

شمارهٔ ۱۳۸۵

امید هست که روزی جمال بنمایی
اگر به خشم برفتی به صلح بازایی
نخست چاشنی ای دادی ام به شربت وصل
چو پای بند شدم روی بازنگشایی
من از جفای تو بر سر زنان تو سر در پیش
کرشمه می کنی و می روی به رعنایی
چو می گرفتی ام اول چو پارسا بودی
مکن که آخرِ کارم کشد به رسوایی
اگر دو دیده به یک بار در سرِ تو شود
ز گریه کم نکنم گو مباش بینایی
طریقِ رایِ تو جویم به هرچه لطف کنی
مطیعِ حکمِ تو باشم به هرچه فرمایی
یه طعنه گفت پدر کای پسر شکیبا باش
چه گونه بر سرِ آتش کنم شکیبایی
عجب از آن که دهی پندها نزاری را
کجا به وعظ کند التفات شیدایی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امید هست که روزی جمال بنمایی
اگر به خشم برفتی به صلح بازایی
هوش مصنوعی: امید دارم که روزی زیبایی و جمال خود را نشان دهی. اگر هم اکنون با غضب و خشم برخورد می‌کنی، دوباره به صلح و آرامش برگردی.
نخست چاشنی ای دادی ام به شربت وصل
چو پای بند شدم روی بازنگشایی
هوش مصنوعی: ابتدا طعمی از محبت و پیوند به من عطا کردی و هنگامی که به این عشق وابسته شدم، ای معشوق، چهره‌ات را از من پنهان نکردی.
من از جفای تو بر سر زنان تو سر در پیش
کرشمه می کنی و می روی به رعنایی
هوش مصنوعی: من برای بی وفایی تو به خاطر زنان دیگر، سرم را پایین می‌اندازم و تو با زیبایی‌ات می‌روی.
چو می گرفتی ام اول چو پارسا بودی
مکن که آخرِ کارم کشد به رسوایی
هوش مصنوعی: اگر در ابتدا مرا به خوبی می‌گرفتی و رفتار پارساگونه‌ای داشتی، اکنون نباید باعث رسوایی من می‌شدی.
اگر دو دیده به یک بار در سرِ تو شود
ز گریه کم نکنم گو مباش بینایی
هوش مصنوعی: اگر چشم‌هایم همزمان به تو بیفتد و من به خاطر تو گریه کنم، هرگز از این کار کم نخواهم کرد، پس ای کاش بینایی نداشته باشم.
طریقِ رایِ تو جویم به هرچه لطف کنی
مطیعِ حکمِ تو باشم به هرچه فرمایی
هوش مصنوعی: من در هر راهی که تو انتخاب کنی، به دنبال آن خواهم رفت و در هر چیزی که لطف کنی، مطیع دستورات تو خواهم بود.
یه طعنه گفت پدر کای پسر شکیبا باش
چه گونه بر سرِ آتش کنم شکیبایی
هوش مصنوعی: پدر به فرزندش اشاره می‌کند که باید صبور باشد و از او می‌پرسد چگونه می‌تواند در چنین وضعیتی که همه چیز به آتش می‌زنند، صبوری پیشه کند.
عجب از آن که دهی پندها نزاری را
کجا به وعظ کند التفات شیدایی
هوش مصنوعی: عجب از کسی که به فردی که خود را در عشق غرق کرده، نصیحت می‌کند، چرا که او توجهی به موعظه‌ها و پندها ندارد.