گنجور

شمارهٔ ۱۳۸۳

ای یار اگر تو یار مایی
با ما بر او چرا نیایی
مادام که تو حجاب خویشی
بیگانه ز آشنای مایی
امروز چرا چنین به یکبار
بیگانه شدی ز ما کجایی
پرواز چرا نمیکنی باز
وز سدره ی منتهی برآیی
ما تحتِ تو آمد آفرینش
تو گم شده در منی و مایی
ما توبه به جرعه ای بدادیم
مفروش تو نیز پارسایی
افسانه ی موعظت سرایان
نقدی ست ولی برون سرایی
گر زان که کند به زهد تلقین
مشنو ز نزاریِ ریایی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یار اگر تو یار مایی
با ما بر او چرا نیایی
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر واقعا با ما هستی، پس چرا به ما نمی‌پیوندی؟
مادام که تو حجاب خویشی
بیگانه ز آشنای مایی
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو پرده‌های روابط خود را از دیگران برمی‌داری، ما همچنان از یکدیگر بیگانه‌ایم.
امروز چرا چنین به یکبار
بیگانه شدی ز ما کجایی
هوش مصنوعی: امروز چرا اینگونه ناگهانی از ما دور شدی و کجا رفته‌ای؟
پرواز چرا نمیکنی باز
وز سدره ی منتهی برآیی
هوش مصنوعی: چرا پرواز نمی‌کنی و به بالای درخت سدره که به نهایت می‌رسد، نمی‌آیی؟
ما تحتِ تو آمد آفرینش
تو گم شده در منی و مایی
هوش مصنوعی: آفرینش ما تحت تأثیر تو شکل گرفته و تو در درون من و ما گم شده‌ای.
ما توبه به جرعه ای بدادیم
مفروش تو نیز پارسایی
هوش مصنوعی: ما برای توبه کردن، به یک جرعه مشروب اهمیت دادیم، تو هم می‌توانی دیانت و پاکی را فراموش کنی.
افسانه ی موعظت سرایان
نقدی ست ولی برون سرایی
هوش مصنوعی: داستان‌های آموزنده و قصه‌های عبرت‌آموز موجود در جهان، فقط یک صورت ظاهری دارند و اصل مطلب در جایی دیگر نهفته است.
گر زان که کند به زهد تلقین
مشنو ز نزاریِ ریایی
هوش مصنوعی: اگر کسی با ظاهرِ زهد و ریا به تو پند و نصیحت کند، به سخنان او گوش نده.