شمارهٔ ۱۳۷۴
فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
که میرود که بگوید که گر میانِ من و تو
وفا و عهد درست است برشکسته چرایی
هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان
ممالکِ دل و جانم به زخمِ تیغِ جدایی
وصالِ زهره نه حدِّ چو من کسیست ولیکن
سعادتست که از مشتری شدهست عطایی
تو آفتابی و من ذرّه و وجودِ ضعیفم
نمینماید تا خویش را به من ننمایی
به دفع مال و منال از غمِ تو سیر نگردم
که جان برای تو دارم چه جای کرد و کیایی
نزاریا به درآی از خودی که سود ندارد
هزار بار اگر گرد کاینات برآیی
مگر معاینه مَن عَرفَ نَفسهُ بشناسی
وگرنه بابِ فَقَد عرفَ ربَّهُ نگشایی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
هوش مصنوعی: درد جدایی از تو مرا به شدت آزار میدهد، اما در این میان، یاد تو و خیالت مرا تنها نگه داشته است. تو کجا هستی؟
که میرود که بگوید که گر میانِ من و تو
وفا و عهد درست است برشکسته چرایی
هوش مصنوعی: کسی که میرود، قرار است به تو بگوید که اگر وفا و عهدی میان من و تو وجود دارد، چرا آن را شکستهای؟
هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان
ممالکِ دل و جانم به زخمِ تیغِ جدایی
هوش مصنوعی: به تجارب و احساسات دردناک ناشی از جدایی اشاره دارد که همچون زخم عمیق بر دل و جان انسان مینشیند. این جدایی باعث میشود که فرد به طور مداوم با اندوه و بیقراری روبهرو شود و درگیریهای عاطفی و ذهنی را تجربه کند. زلف پریشان به وضعیت آشفته دل اشاره دارد که در اثر این جدایی به وجود آمده است.
وصالِ زهره نه حدِّ چو من کسیست ولیکن
سعادتست که از مشتری شدهست عطایی
هوش مصنوعی: دوستانی که به وصال زهره دست پیدا نکردهاند، مانند من وجود ندارند؛ اما با این حال، سعادت بزرگ این است که از نعمتهای مشتری بهرهمند شدهام.
تو آفتابی و من ذرّه و وجودِ ضعیفم
نمینماید تا خویش را به من ننمایی
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و من تنها یک ذره هستم. وجود ناتوان و ضعیف من به خودی خود نمایانی ندارد، مگر اینکه تو خودت را به من نشان دهی.
به دفع مال و منال از غمِ تو سیر نگردم
که جان برای تو دارم چه جای کرد و کیایی
هوش مصنوعی: من از غم تو هرگز خسته و دلزده نمیشوم، چون جانم را برای تو گذاشتهام. پس برای مال و ثروت چه ارزشی دارد؟
نزاریا به درآی از خودی که سود ندارد
هزار بار اگر گرد کاینات برآیی
هوش مصنوعی: از خودت بیرون نیا، چرا که هیچ سودی ندارد، حتی اگر هزار بار هم بر کاینات بگردی و به آن دست یابی.
مگر معاینه مَن عَرفَ نَفسهُ بشناسی
وگرنه بابِ فَقَد عرفَ ربَّهُ نگشایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که خودت را خوب نشناسی، نمیتوانی به شناخت عمیقتری از خداوند دست پیدا کنی. اگر خودت را درک نکنی، باب درک خداوند برایت گشوده نخواهد شد.