گنجور

شمارهٔ ۱۳۷۲

محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادره‌یی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
مستغاثی سوی مولا بری از مولایی
به بهشتی صفتی ، حوروشی ، جان‌بخشی
از جگر سوخته‌ ای ، دل‌شده‌ ای ، شیدایی
وحیِ مطلق بود از رویِ حقیقت رمزی
که ز مملوک بری سویِ ملک سیمایی
گو بر امّیدِ ملاقات تو تا چند آرد
هر دم از خیلِ خیالت به سرم غوغایی
هیچ نقصان نکند مملکتِ حسنِ ترا
گر دمی شاد کند خاطر غم‌فرسایی
قبلة جانِ من آن‌جاست که او را دیدم
و او نگوید که ترا دیده‌ام آخر جایی
آرزو می‌کندم باز شبی زلفینش
حلقه در گردنِ خود کرده چو مار افسایی
راست گفتند که با سر به درآید از پای
هرکه در سر چو نزاری رَوَدش سودایی
خوار منگر به عزیزان که نیابی چو منی
خاصه در وصفِ جمالِ تو سخن پیرایی
به جز از مستی و دیوانگی و بی‌خویشی
چه بود حاصل ایّامِ قدح پیمایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
هوش مصنوعی: کیست که پیام من را به کسی برساند و در جایی به من کمکی کند تا در پیش چشمان مردم، مقام و منزلتی پیدا کنم؟
عجبی ، نادره‌یی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
هوش مصنوعی: عجبا! تو موجودی نادر و باورنکردنی هستی که به شدت جذاب و زیبا هستی. لطافتی شگفت‌انگیز و شیرینی خاصی داری که تو را از دیگران متمایز می‌کند.
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
مستغاثی سوی مولا بری از مولایی
هوش مصنوعی: امشب ای پیام‌آور نسیم، اگر کمی زحمت بکشی و به سمت ما بیایی، می‌توانیم خود را به درگاه معبودمان برسانیم.
به بهشتی صفتی ، حوروشی ، جان‌بخشی
از جگر سوخته‌ ای ، دل‌شده‌ ای ، شیدایی
هوش مصنوعی: تو مانند بهشت زیبایی، چهره‌ات چون حوریان است و وجودت زندگی‌بخش است. تو از آتش دل سوخته‌ام برآمده‌ای و جانم را پر از شوق و محبت کرده‌ای.
وحیِ مطلق بود از رویِ حقیقت رمزی
که ز مملوک بری سویِ ملک سیمایی
هوش مصنوعی: وحی مطلق از حقیقتی عمیق به سوی موجودی دیگر می‌افزاید، که از حالت بندگی به حالت فرمانروایی و زیبایی تغییر می‌کند.
گو بر امّیدِ ملاقات تو تا چند آرد
هر دم از خیلِ خیالت به سرم غوغایی
هوش مصنوعی: تا کی باید منتظر دیدار تو باشم که هر لحظه از یاد تو در سرم هیاهویی ایجاد می‌کند؟
هیچ نقصان نکند مملکتِ حسنِ ترا
گر دمی شاد کند خاطر غم‌فرسایی
هوش مصنوعی: هیچ آسیبی به سرزمین زیبایی تو نمی‌زند، اگر فقط یک لحظه دل غمگین را خوشحال کند.
قبلة جانِ من آن‌جاست که او را دیدم
و او نگوید که ترا دیده‌ام آخر جایی
هوش مصنوعی: جهت دل من جایی است که آن شخص را ملاقات کردم، هرچند او نمی‌گوید که من را در جایی دیده است.
آرزو می‌کندم باز شبی زلفینش
حلقه در گردنِ خود کرده چو مار افسایی
هوش مصنوعی: آرزو دارم شبی دوباره زلف‌های او را به دور گردنم حلقه بزنم، همان‌طور که یک مار به دور خود می‌پیچد.
راست گفتند که با سر به درآید از پای
هرکه در سر چو نزاری رَوَدش سودایی
هوش مصنوعی: اگر کسی در دلش آرزویی بزرگ داشته باشد، به سرعت و با قوت در راه آن حرکت می‌کند و نمی‌تواند از پای خود برگردد.
خوار منگر به عزیزان که نیابی چو منی
خاصه در وصفِ جمالِ تو سخن پیرایی
هوش مصنوعی: به کسی که در جستجوی عزیزان است، نگو که در زیبایی و صفات تو، مانند من شخص دیگری را نخواهد یافت.
به جز از مستی و دیوانگی و بی‌خویشی
چه بود حاصل ایّامِ قدح پیمایی
هوش مصنوعی: جز از شوق و هیجان و جنون و بی‌خودی، در روزهایی که مشغول نوشیدن و لذت بردن بودم، چه چیزی بدست آوردم؟