اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی
هوش مصنوعی: تو قرار نگذاشتی که شبی را در تنهایی بگذرانیم، اما زمانی طولانی گذشت و تو هنوز نیامدی، پس کجایی؟
به وصال وعده کردی و دلی که بود ما را
به امید در تو بستیم و دری نمیگشایی
هوش مصنوعی: تو وعده دادهای که به من میرسی، اما با دلی که به امید تو بستهام، هنوز در را به روی من نمیگشایی.
به سرت که تا به رویت نظری ربوده کردم
ز دو چشمِ بیقرارم بنرفت روشنایی
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی چهرهات، از نگاه کردن به تو دست نکشیدهام و این کار باعث شده که نور و روشنی چشمانم کم رنگ شود.
به چه خود نگاه دارم که نباشد اختیارم
که تو آدمی به یک بار ز خود نمیربایی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این فکر میکند که چرا به خودم نگاه کنم و به خودم تکیه کنم، درحالیکه اختیار و ارادهام دست خودم نیست. او بر این باور است که وجود تو (عزیزش) به قدری مهم و تاثیرگذار است که هیچ فرصتی برای دل بریدن و جدا شدن از او وجود ندارد.
وگرت ندیده بودم به صفت شنیده بودم
که دلِ من از تو میداد نشانِ آشنایی
هوش مصنوعی: اگر تو را نمیدیدم، اما با توصیفهایت شنیده بودم که دل من نشانی از آشنایی با تو دارد.
به خرابه ی فقیران نفسی درآی روزی
بنشین حکایتی کن که حیات میفزایی
هوش مصنوعی: به خرابههای کسانی که در فقر به سر میبرند، یک روز سری بزن و نشستی بگذار. داستانی بگوی که زندگی را برای آنها روشنی ببخشد و امیدی در دلشان ایجاد کند.
به خلافِ دوستانی و به زعمِ دشمنانی
که به حُسن بینظیری و به عهد بیوفایی
هوش مصنوعی: بر خلاف دوستانی که فکر میکنند، و دشمنانی که به زیبایی فوقالعاده و بیوفایی در عهد اشاره دارند.
تو خود از نزاری خود که ترا رسد نپرسی
نه مکن که عیب باشد که به دوستان نشایی
هوش مصنوعی: تو خود دربارهی حال و وضعیتت نمیپرسی، پس بهتر است که از عیبها و نقاط ضعف خود برای دوستانت سخن نگویی.
کم از آن که آشنایی به سلامِ ما فرستی
اگرت مجال آن نیست که خویشتن بیایی
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی خودت را به دیدار ما برسانی، حداقل با سلامی به ما خبری بده تا نشان دهی که به یاد ما هستی.
حاشیه ها
1400/10/10 20:01
Dariush Afchangi
درود بیت دو مصرع دو :(به امید تو در ببستیم و در نمی گشایی ) به این شکل آیا صحیح نمی باشد؟
سلام، به نظر من درست نوشته شده است و نباید تغییر کند. چونکه مصرع دوم ادامه مصرع اول است و این چنین معنی میشود؛ من به امید وصالی که خودت وعده داده بودی دلی که داشتم را در تو بسته بودم. و تو دری نمیگشایی.... شاعر میخواهد بگوید چشمم مدام به در است و منتظر تو هستم که در باز شود و ببینم که تو پشت در هستی. چونکه در زمان قدیم، درب اکثر خانهها مثل این روزها دایم بسته نبود صبح موقع نماز کلون درب باز میشد و بعد از نماز مغرب بسته میشد و اگر آشنایی پشت درب میآمد بدون اینکه کوبه درب را بزند وارد میشد اگر غریبه هم بود یکی از دو کوبه پشت درب را میزد(کوبه مردان یا کوبه زنان) . بنابراین شاعر میگوید تو با من وعده کرده بودی که به دیدنم بیایی و من هم به امید همان وعده دل در تو بسته بودم(اینکه تاکید میکند دلی که داشتم را، میخواهد بگوید یک دل داشتم و در تو بسته بودم یعنی فقط تو دلدارم یا معشوقه ام بودی یعنی دلم را فقط با تو یک دله کرده بودم) و تا الان این درب بدست تو باز نشده است