گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۹

هرگز نکنی به ما نگاهی
دادی ندهی به دادخواهی
تو برده به هر کرشمه جانی
ما سوخته عالمی به آهی
جز علّتِ دوستی ندارم
در گردنِ من چنین گناهی
الّا غمِ تو دگر مرادی
الّا درِ تو دگر پناهی
خورشیدِ رخِ ترا چه گونه
تشبیه کند کسی به ماهی
خورشید خجل شود اگر تو
دزدیده در او کنی نگاهی
دستِ تو و گردنِ نزاری
حیف است به هر سری کلاهی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز نکنی به ما نگاهی
دادی ندهی به دادخواهی
هوش مصنوعی: هرگز به ما نگاه نکردی و در موقع نیاز هم به کمک ما نمی‌رسی.
تو برده به هر کرشمه جانی
ما سوخته عالمی به آهی
هوش مصنوعی: تو با جَست و خیزها و نازهایی که داری، جان ما را به آتش کشیده‌ای و جهانی را با یک آه ملول کرده‌ای.
جز علّتِ دوستی ندارم
در گردنِ من چنین گناهی
هوش مصنوعی: من هیچ دلیل دیگری برای دوستی ندارم و این گناه بر گردن من نیست.
الّا غمِ تو دگر مرادی
الّا درِ تو دگر پناهی
هوش مصنوعی: غیر از غم تو هیچ هدفی ندارم و جز درب خانه‌ات هیچ پناهگاهی برای خود نمی‌شناسم.
خورشیدِ رخِ ترا چه گونه
تشبیه کند کسی به ماهی
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان کسی را به ماه تشبیه کرد وقتی که روشنایی و زیبایی چهره‌ات مانند خورشید است؟
خورشید خجل شود اگر تو
دزدیده در او کنی نگاهی
هوش مصنوعی: اگر تو به خورشید نگاهی بیندازی، آن‌قدر بهت و شگفتی می‌آورد که حتی خورشید هم از این نگاه شرمنده می‌شود.
دستِ تو و گردنِ نزاری
حیف است به هر سری کلاهی
هوش مصنوعی: دست تو و گردن نزار (لاغر) ارزش بیشتری دارند از اینکه به هریک بی‌مناسبت کلاهی بگذاریم.