گنجور

شمارهٔ ۱۳۴۱

ای ملامت گر اگر شاهدِ ما را بینی
بیش بر ره گذرِ چون و چرا ننشینی
همه چون بیند اعما چو نمی بیند هیچ
تو خود آن دیده نداری که به آنش بینی
تا بدان دیده شوی دیده که نتوانی دید
ابلهی بر همه بیناییِ خود بگزینی
مرد باید که چو رُخ راست کند رفعِ حجاب
تا ز شه دور نمانی بگزین فرزینی
جان نداری به حقیقت اگر انصاف دهی
که تو بسیار فروتر ز بتِ سنگینی
چون قیاس تو و رایِ تو بتِ موهوم اند
لاجرم از بتِ مصنوع فروتر زینی
زنده در جامه ی خوابی به حقیقت مرده
تو گمان برده که در خواب خوش نوشینی
جاهل آبادِ تو باغی ست پر اشجارِ خیال
که تو دیوار و درش را به مثل برچینی
در و دیوار چنان گیر که سدّیست متین
میوه ممکن نبود گر نزنی پر چینی
بر چنین نخوت و شوکت که تو داری در سر
نکند کوه اُحُد فرشِ ترا بالینی
بار از آن یافت که برده ست نزاری همه عمر
بارِ تسلیم به بیچارگی و مسکینی
نوش با نیش نهادند ز مبدایِ وجود
از پسِ تلخیِ ایّام بود شیرینی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ملامت گر اگر شاهدِ ما را بینی
بیش بر ره گذرِ چون و چرا ننشینی
هوش مصنوعی: ای کسی که مدام ما را سرزنش می‌کنی، اگر شاهد عشق ما باشی، دیگر در میانت و در مورد ما سوال و تردید نخواهی کرد.
همه چون بیند اعما چو نمی بیند هیچ
تو خود آن دیده نداری که به آنش بینی
هوش مصنوعی: همه افراد وقتی اعماق را می‌بینند، نمی‌توانند چیزی را مشاهده کنند. اما تو خود همان نگاهی را نداری که با آن بتوانی این اعماق را ببینی.
تا بدان دیده شوی دیده که نتوانی دید
ابلهی بر همه بیناییِ خود بگزینی
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو با چشم خودت کسی را ببینی، نمی‌توانی ابلهی را که همه چیز را می‌بیند، بر بینایی‌اش ترجیح دهی.
مرد باید که چو رُخ راست کند رفعِ حجاب
تا ز شه دور نمانی بگزین فرزینی
هوش مصنوعی: مرد باید مانند آینه صاف و روشن باشد و از موانع بگذرد تا بتواند به دور از هیاهوی دنیا انتخاب‌های درستی داشته باشد.
جان نداری به حقیقت اگر انصاف دهی
که تو بسیار فروتر ز بتِ سنگینی
هوش مصنوعی: اگر واقعاً به حقیقت نگاه کنی و انصاف بدهی، متوجه می‌شوی که تو از یک بت سنگی هم پست‌تر و ناتوان‌تر هستی، چون جان قابل توجهی نداری.
چون قیاس تو و رایِ تو بتِ موهوم اند
لاجرم از بتِ مصنوع فروتر زینی
هوش مصنوعی: وقتی که نظر و قضاوت تو بر اساس تصورات نادرست باشد، در نتیجه مقام تو از ساختگی‌ها و تصورات دیگران هم پایین‌تر خواهد بود.
زنده در جامه ی خوابی به حقیقت مرده
تو گمان برده که در خواب خوش نوشینی
هوش مصنوعی: شما در وضعیتی به سر می‌برید که به نظر می‌رسد زنده‌اید، اما در واقع در خواب عمیق و بی‌خبر از واقعیت هستید. گمان کرده‌اید که در حال لذت بردن و خوش گذرانی هستید.
جاهل آبادِ تو باغی ست پر اشجارِ خیال
که تو دیوار و درش را به مثل برچینی
هوش مصنوعی: جایی که تو زندگی می‌کنی، باغی پر از درختان خیال و تصور است، اما تو به مانند یک دیوار و در، آن را محصور کرده‌ای.
در و دیوار چنان گیر که سدّیست متین
میوه ممکن نبود گر نزنی پر چینی
هوش مصنوعی: به قدری فضا و شرایط اطراف محکم و استوار است که انگار یک دیوار یا سد قوی ایجاد شده است و اگر دست به کار نشوی، فرصتی برای کسب ثمر و میوه‌ای مفید به وجود نخواهد آمد.
بر چنین نخوت و شوکت که تو داری در سر
نکند کوه اُحُد فرشِ ترا بالینی
هوش مصنوعی: با این وقار و عظمت که تو داری، کوه احد نمی‌تواند حتی زیر پایت فرش شود.
بار از آن یافت که برده ست نزاری همه عمر
بارِ تسلیم به بیچارگی و مسکینی
هوش مصنوعی: شخصی مثل نزار، تمام عمرش را به تحمل بار تسلیم و ناتوانی گذرانده است.
نوش با نیش نهادند ز مبدایِ وجود
از پسِ تلخیِ ایّام بود شیرینی
هوش مصنوعی: آغاز زندگی با تلخی‌ها و مشکلات همراه است، اما در نهایت این تلخی‌ها به شیرینی و خوشی منتهی می‌شوند.