گنجور

شمارهٔ ۱۳۲۸

مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی
من توام هیچ نمی‌دانم اگر خود تو منی
شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود
که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی
وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری
سایه ی سرو روان بر سرِ خاکی فکنی
به نسیمی ز تو خشنودم اگر بفرستی
دلِ غمگینِ چو من سوخته‌ ای شاد کنی
نیفه ی نافه ی پر چینِ عرق‌چین تو شد
رشکِ ترکان ختایی و بتانِ ختنی
لب و دندانِ ترا من به چه تشبیه کنم
حقه ی لعل درو رشتهء دُرِّ عَدَنی
از نکو رویی و شیرینی و خوبی و کشی
شهره ی شهری و انگشت کشِ مرد و زنی
در جفا کاری و عاشق کشی و بی‌دادی
آفتِ جانی و دردِ دلی و رنجِ تنی
این همه هست که می‌گویم و زین هیچ نیی
هر چه هستی چه کنم جانی و جانانِ منی
تا نزاری لبِ شیرینِ تو بوسید افکند
شور در عرصه ی آفاق به شیرین سخنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی
من توام هیچ نمی‌دانم اگر خود تو منی
هوش مصنوعی: به حالت مستی و بی‌خودی دچارم و آن‌قدر شیفته‌ام که نمی‌توانم خود را بشناسم، و نمی‌دانم آیا تو همان خود من هستی یا نه.
شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود
که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی
هوش مصنوعی: شرط واقعی صداقت این است که از همان آغاز وجود، نه من تو را انتخاب کنم و نه تو به من آسیب برسانی.
وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری
سایه ی سرو روان بر سرِ خاکی فکنی
هوش مصنوعی: زمانی ممکن است فرا برسد که اگر نگاهی به ما بیندازی، سایه‌ی درخت سرو به آرامی بر روی خاکی که در آن هستیم بیفتد.
به نسیمی ز تو خشنودم اگر بفرستی
دلِ غمگینِ چو من سوخته‌ ای شاد کنی
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از سمت تو بوزد، من خوشحال می‌شوم، اگر بتوانی دل غمگین و سوخته‌ام را شاد کنی.
نیفه ی نافه ی پر چینِ عرق‌چین تو شد
رشکِ ترکان ختایی و بتانِ ختنی
هوش مصنوعی: گلی که در دل پیچ و تاب داره و از عطرش پر شده، باعث حسادت ترک‌های زیبا و معبودهای دل‌ربا شده.
لب و دندانِ ترا من به چه تشبیه کنم
حقه ی لعل درو رشتهء دُرِّ عَدَنی
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که لب‌ها و دندان‌هایت را به چه چیزی تشبیه کنم، زیرا زیبایی‌اش مانند لعل و دُرِّ ارزشمندی است که در دنیای نادر یافت می‌شود.
از نکو رویی و شیرینی و خوبی و کشی
شهره ی شهری و انگشت کشِ مرد و زنی
هوش مصنوعی: تو به خاطر زیبایی، شیرینی خلق و خوبی‌هایت در جامعه معروف شده‌ای و به عنوان معشوقه و محبوب مردان و زنان شناخته می‌شوی.
در جفا کاری و عاشق کشی و بی‌دادی
آفتِ جانی و دردِ دلی و رنجِ تنی
هوش مصنوعی: در بی‌رحمی و کشتن عاشقان، باعث درد و رنج روح و دل و جسم می‌شوی.
این همه هست که می‌گویم و زین هیچ نیی
هر چه هستی چه کنم جانی و جانانِ منی
هوش مصنوعی: من این همه را می‌گویم، اما هیچ چیز نیست. هر چه که هستی، چه می‌توانم بکنم وقتی که تو جان و عشق من هستی.
تا نزاری لبِ شیرینِ تو بوسید افکند
شور در عرصه ی آفاق به شیرین سخنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که لب‌های شیرین تو را بوسیدند، شوری در جهان به وجود می‌آید که به سخنانی شیرین مربوط می‌شود.