شمارهٔ ۱۳۲۵
دوزخِ دنیاست تاویلِ فراقِ آن جهانی
با تو بر گفتیم یارا تا بدانی گر ندانی
قیمتِ یاران ندانستیم و قدرِ همنشینان
فوت کردیم ای دریغا روزگارِ زندگانی
ز ابتدا تا با که شد هم راه توفیقِ محبت
ما ندانستیم باری قدر قدرِ یار جانی
حَبَّذا اوقاتِ مهجورانِ دایم در حضورش
هر که غایب شد ز خود دارد حضورِ جاودانی
پرده بازییی که میآرد برون هر دم زمانه
حقّه ی دیگر پر از اعجوبه ی آخِر زمانی
رخت میباید سبک بر بستن و تحویل کردن
میفزاید حرص و آزِ ما امانی بر امانی
مخطی و ساهی ندارند اختیاری در مسالک
آدمی ایمن نباشد از قضایِ آسمانی
عاقبت جان در سرِ دنیا کنی مشتاب ای دل
تا نپنداری که چیزی یافتهستی رایگانی
یک جهت شو تا دهندت بر سریرِ سد ره جایی
هر چه بیرون آمد از این چارچوبِ استخوانی
تو نمیآیی برون از خانهء پندار و مالک
زود بر چیند ز قصر و منظرت فرش و اوانی
با دلِ پر کینه و نفسِ تهی و نفسِ ناقص
مُهر بر لب نه نزاری چند لاف از مهربانی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوزخِ دنیاست تاویلِ فراقِ آن جهانی
با تو بر گفتیم یارا تا بدانی گر ندانی
هوش مصنوعی: دنیا همان جهنم است که از فراق و جدایی آن جهان با تو صحبت کردیم، دوست من. تا بدانی، اگر نمیدانی.
قیمتِ یاران ندانستیم و قدرِ همنشینان
فوت کردیم ای دریغا روزگارِ زندگانی
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم ارزش دوستان و همراهان را درک کنیم و در طول زندگی، به زمانهایی که با آنها سپری کردیم، پی نبردیم. خود را دچار افسوس میکنیم که چقدر از لحظات خوب زندگی را از دست دادهایم.
ز ابتدا تا با که شد هم راه توفیقِ محبت
ما ندانستیم باری قدر قدرِ یار جانی
هوش مصنوعی: از ابتدا تا کنون که در مسیر موفقیت و محبت همگام بودیم، نتوانستیم ارزش و اهمیت یار و دوست را درک کنیم.
حَبَّذا اوقاتِ مهجورانِ دایم در حضورش
هر که غایب شد ز خود دارد حضورِ جاودانی
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسانی که همیشه دور از دیگران هستند و در حضور او قرار دارند؛ هر کسی که از خود غافل شود، در حقیقت در حضور ابدی اوست.
پرده بازییی که میآرد برون هر دم زمانه
حقّه ی دیگر پر از اعجوبه ی آخِر زمانی
هوش مصنوعی: هر روز زمانه نمایشی تازه را به نمایش میگذارد که در آن شگفتیهای جدیدی از دنیای آخرالزمان به وجود میآید.
رخت میباید سبک بر بستن و تحویل کردن
میفزاید حرص و آزِ ما امانی بر امانی
هوش مصنوعی: باید لباستان را سبکتر کنید و به امور زندگیتان توجه بیشتری داشته باشید، چون هر چه بیشتر درگیر خواستههایمان شویم، حرص و طمع در وجودمان بیشتر میشود.
مخطی و ساهی ندارند اختیاری در مسالک
آدمی ایمن نباشد از قضایِ آسمانی
هوش مصنوعی: انسانها در مسیر زندگی خود اختیاری ندارند و نمیتوانند از سرنوشت و قضای الهی در امان باشند.
عاقبت جان در سرِ دنیا کنی مشتاب ای دل
تا نپنداری که چیزی یافتهستی رایگانی
هوش مصنوعی: ای دل، در پایان زندگی دنیا را آنقدر نخواهی داد که گمان کنی چیزی را بهطور رایگان بهدست آوردهای.
یک جهت شو تا دهندت بر سریرِ سد ره جایی
هر چه بیرون آمد از این چارچوبِ استخوانی
هوش مصنوعی: یک سمت دیگر برو تا تو را بر تختی بنشانند. در آنجا هر چیزی که از این قید و بندهای جسمانی خارج شود، وجود دارد.
تو نمیآیی برون از خانهء پندار و مالک
زود بر چیند ز قصر و منظرت فرش و اوانی
هوش مصنوعی: تو از خانهٔ خیال و اندیشهات بیرون نمیآیی، و سریعتر از آنچه تصور کنی، از قصر و چشماندازت چیزهایی را جمعآوری میکنی.
با دلِ پر کینه و نفسِ تهی و نفسِ ناقص
مُهر بر لب نه نزاری چند لاف از مهربانی
هوش مصنوعی: با دلِ آکنده از کینه و نفسِ بیحال، ساکت هستی و هیچ حرفی از محبت نمیزنی، در حالی که میتوانی به راحتی ادعای دوستی و مهربانی کنی.