گنجور

شمارهٔ ۱۳۱۳

بیا ای مرا خوش تر از زندگانی
که در انتظارِ تو کردم جوانی
تو دانی و دانای رازم که مهرت
زکی باز، در سینه دارم نهانی
چه باشد که روزی پیامی فرستی
که گویی چه حالی، کجایی، چه سانی
بدین قانعم از تو زیرا که بختم
نباشد که یک شب نهانم بخوانی
بیایی که تا بر دو چشمت نشانم
چرا هر زمانم بر آتش نشانی
ترا چون ز آتش گریزی نباشد
جهان گر بسوزند فارغ، از آنی
خلیل من ای جانم از تو بر آتش
اگر در کناری و گر در میانی
ز بهر بنا گوش توست آن که چشمم
چنین پیشه کرده است گوهر فشانی
نترسی ز بی التفانی نمودن
که نامت برآید به نامهربانی
بدان قیمت عمر دریاب فرصت
گرفتم که قدرِ نزاری ندانی
مکن رحمت‌ام روز کن بر نزاری
چه سودت که فردا پشیمان بمانی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای مرا خوش تر از زندگانی
که در انتظارِ تو کردم جوانی
هوش مصنوعی: بیا ای کسی که برای من عزیزتر از زندگی‌ام هستی؛ چون دوران جوانی‌ام را در انتظار تو سپری کرده‌ام.
تو دانی و دانای رازم که مهرت
زکی باز، در سینه دارم نهانی
هوش مصنوعی: تو خود می‌دانی و کسی که دانش راز من را دارد، که محبت تو در دل من به‌طرز عمیقی پنهان است.
چه باشد که روزی پیامی فرستی
که گویی چه حالی، کجایی، چه سانی
هوش مصنوعی: شاید روزی پیامی از تو بگیرم که بگویی حالت چطور است، کجایی و چه خبرهایی داری.
بدین قانعم از تو زیرا که بختم
نباشد که یک شب نهانم بخوانی
هوش مصنوعی: من به همین مقدار از تو راضی‌ام، چون سرنوشتم نمی‌گوید که یک شب پنهانی مرا بخوانی.
بیایی که تا بر دو چشمت نشانم
چرا هر زمانم بر آتش نشانی
هوش مصنوعی: بیا تا بگویم چرا هر بار با دیدن چشمانت دلم آرام نمی‌گیرد و مثل آتش می‌سوزد.
ترا چون ز آتش گریزی نباشد
جهان گر بسوزند فارغ، از آنی
هوش مصنوعی: اگر تو از آتش فرار نتوانی کرد، حتی اگر جهان بسوزد، از آن بی‌خبر و بی‌تفاوت خواهی بود.
خلیل من ای جانم از تو بر آتش
اگر در کناری و گر در میانی
هوش مصنوعی: عزیز من، هر جا که باشی، حتی اگر دور از من بر آتش باشی یا در کنار من، برایم مهم نیست.
ز بهر بنا گوش توست آن که چشمم
چنین پیشه کرده است گوهر فشانی
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و ظرافت گوش توست که چشمانم این‌گونه به تماشای زیبایی‌ها نشسته‌اند و همچون دُره‌ها به دور و بر می‌نگرند.
نترسی ز بی التفانی نمودن
که نامت برآید به نامهربانی
هوش مصنوعی: نگران نباش که بی‌توجهی دیگران باعث شود نامت به بدی و نامهربانی مشهور شود.
بدان قیمت عمر دریاب فرصت
گرفتم که قدرِ نزاری ندانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که برای ارزش عمر و زمان خود ارزش قائل باش و از فرصت‌های موجود بهره‌برداری کن، زیرا ممکن است نتوانی ارزش واقعی آن را درک کنی.
مکن رحمت‌ام روز کن بر نزاری
چه سودت که فردا پشیمان بمانی
هوش مصنوعی: هرگز بر من رحم کن، ای روز، زیرا برای تو چه فایده‌ای دارد که فردا از کرده‌ات پشیمان شوی.