شمارهٔ ۱۳۱۱
چو تازه کرد جهان نوبهار و رفت خزانی
تهیست دستم ساقی بیار باده که جانی
وگر چو دستِ من است ای پسر تهی شده مشکت
دو اسبه از پیِ می شاید ار الاغ دوانی
چه گونه فوت توان کرد خاصه موسمِ گلها
دمی که نه به لبِ کشت زار و آبِ روانی
شراب و سبزه و آب روان و شاهد و مطرب
همین ست مایه و اسباب و دستگاه جهانی
نبینی ای پسر اندر جهان فانی چیزی
نه خوشتر از دل بیغم نه خوبتر ز جوانی
نشاط و عیش کنم روز کاختیار تو داری
چو اختیار ز دستت برفت خود نتوانی
در آن نفس نرسی کز تو شادمانه برآید
اگر توقف اندیشهای به کار رسانی
غم جهان مخور و باده خور که آن به تو ماند
به عیش میگذران تا در اندهان بنمانی
چو بر تو میگذرد عمر اگر خوشی و اگر نه
بکوش تا همه عمرت به خوش دلی گذرانی
غنیمت است جوانی بیا و خوش دریابش
چه سود از آن که به سر چون رسید قدر بدانی
به نقد دامنِام روز گیر فردا کس
نشان بهره ندیده است و آن بَسَت به نشانی
نهان بباش نزاری به خویشتن که چنان به
که در نهان تو پیداست رازهای نهانی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو تازه کرد جهان نوبهار و رفت خزانی
تهیست دستم ساقی بیار باده که جانی
هوش مصنوعی: وقتی که جهان به تازگی بهار را تجربه میکند و فصل خزان به پایان رسیده است، من دستانی خالی دارم. ای ساقی، باده بیاور تا جانم تازگی بگیرد.
وگر چو دستِ من است ای پسر تهی شده مشکت
دو اسبه از پیِ می شاید ار الاغ دوانی
هوش مصنوعی: اگر دست من همچون تو خالی از نعمت باشد، ممکن است اگر به دنبال میروی، مثل الاغ هم دویدن کار دشواری باشد.
چه گونه فوت توان کرد خاصه موسمِ گلها
دمی که نه به لبِ کشت زار و آبِ روانی
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در زمان بهار و گلها زندگی را گذراند، وقتی که نه در مزارع سرسبز خبری از گلاب و نه آب زلالی در دسترس است؟
شراب و سبزه و آب روان و شاهد و مطرب
همین ست مایه و اسباب و دستگاه جهانی
هوش مصنوعی: شراب، سبزه، آب جاری، معشوق و نوازنده، همه اینها هستند عوامل و وسایل زندگی و خوشی در این جهان.
نبینی ای پسر اندر جهان فانی چیزی
نه خوشتر از دل بیغم نه خوبتر ز جوانی
هوش مصنوعی: ای پسر، در این دنیای گذرا هیچ چیزی خوشتر از دل آرام و بیغم نیست و چیزی زیباتر از جوانی وجود ندارد.
نشاط و عیش کنم روز کاختیار تو داری
چو اختیار ز دستت برفت خود نتوانی
هوش مصنوعی: من در روزگار خوشی و لذت میگذرانم، زیرا سرنوشت تو در دست خودت نیست و وقتی اختیار را از دست بدهی، نمیتوانی آن را به دست آوری.
در آن نفس نرسی کز تو شادمانه برآید
اگر توقف اندیشهای به کار رسانی
هوش مصنوعی: وقتی که در خودت به جایی نرسی که با خوشحالی از تو صدایی برآید، این نشان میدهد که اگر لحظهای در فکر و اندیشهات توقف کنی، به نتایج خوبی دست خواهی یافت.
غم جهان مخور و باده خور که آن به تو ماند
به عیش میگذران تا در اندهان بنمانی
هوش مصنوعی: غم و اندوه این دنیا را فراموش کن و از زندگی لذت ببر. چرا که این شادی و خوشی تنها به تو تعلق دارد و بهتر است وقت خود را در خوشی و لذت بگذرانی تا زمانی که در این دنیا هستی.
چو بر تو میگذرد عمر اگر خوشی و اگر نه
بکوش تا همه عمرت به خوش دلی گذرانی
هوش مصنوعی: هرگاه که عمرت به تو میگذرد، چه در خوشی و چه در ناراحتی، تلاش کن تا تمام عمرت را با دل خوش سپری کنی.
غنیمت است جوانی بیا و خوش دریابش
چه سود از آن که به سر چون رسید قدر بدانی
هوش مصنوعی: جوانی فرصتی ارزشمند است، پس از آن بهرهبرداری کن و از لحظات خوشش لذت ببر. وقتی به پیری میرسی، دیگر فایدهای ندارد که به ارزش آن پی ببری.
به نقد دامنِام روز گیر فردا کس
نشان بهره ندیده است و آن بَسَت به نشانی
هوش مصنوعی: در بررسی امروز خود، آرامش فردای خود را در دست بگیر، زیرا هیچکس از نعمتهای فردا بهرهای نخواهد برد و فقط همین لحظه اهمیت دارد.
نهان بباش نزاری به خویشتن که چنان به
که در نهان تو پیداست رازهای نهانی
هوش مصنوعی: خود را در درونت پنهان نگهدار، زیرا بهتر است که رازهای پنهانت آشکار نشود.