شمارهٔ ۱۳۱۰
اگرت معیشتی هست و کفافِ کامرانی
به مرادِ خویش برخور ز درختِ زندگانی
می و چنگ و کنجِ خلوت سه چهار یارِ همدم
به از این دگر چه باشد ز نعیمِ این جهانی
به غنیمتِ جوانی ز بهارِ عمر برخور
که نه بهتر از بهارست و نه خوش تر از جوانی
دمِ نقد خوش برآور ببر از غمِ جهان دل
ز میانِ جان رضا ده به قضای آسمانی
بنشین به تازهرویی ز زمانه داد بستان
به سماعِ ارغنونی به شراب ارغوانی
بده آبِ تلخ صافی نه که قوتِ جانِ شیرین
نه که آفت المجانین نه که غایت الامانی
قدحِ گران روان کن که سرِ گران ندارم
سبکش بده گرانی که برون برد گرانی
به صفِ خُمار بر زن به مبارزانِ باده
که به حمله مصافش ز جهان برون جهانی
چو مهِ قدح برآید چه کند خمار ظلمت
جز از آن که رختِ زحمت به عدم برد نهانی
به طلوعِ روز بنگر که چراغ چون نزاری
نفسی برآرد اما به هزار ناتوانی
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگرت معیشتی هست و کفافِ کامرانی
به مرادِ خویش برخور ز درختِ زندگانی
هوش مصنوعی: اگر زندگیات به خوبی پیش میرود و به آنچه که میخواهی میرسی، از امکانات و نعمتهای زندگیات بهرهمند شو.
می و چنگ و کنجِ خلوت سه چهار یارِ همدم
به از این دگر چه باشد ز نعیمِ این جهانی
هوش مصنوعی: نوشیدن می، نواختن چنگ و نشستن در گوشهای با سه یا چهار دوست نزدیک، بهتر از هر نعمت دیگری در این دنیا است.
به غنیمتِ جوانی ز بهارِ عمر برخور
که نه بهتر از بهارست و نه خوش تر از جوانی
هوش مصنوعی: از فرصتی که جوانی به ما میدهد به خوبی استفاده کنیم، چون نه زمانی بهتر از بهار وجود دارد و نه چیزی زیباتر از جوانی.
دمِ نقد خوش برآور ببر از غمِ جهان دل
ز میانِ جان رضا ده به قضای آسمانی
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که در لحظه حاضر زندگی کنیم و از غم و نگرانیهای جهانی دوری گزینیم. باید با رضایت خاطر به سرنوشت و تقدیر الهی تن دهیم و از درد و دل رنجهای زندگی فاصله بگیریم.
بنشین به تازهرویی ز زمانه داد بستان
به سماعِ ارغنونی به شراب ارغوانی
هوش مصنوعی: بنشین و از زیباییها و نعمتهای زندگی بهرهمند شو و در آوای خوش و شاداب به شادی و لذت بپرداز.
بده آبِ تلخ صافی نه که قوتِ جانِ شیرین
نه که آفت المجانین نه که غایت الامانی
هوش مصنوعی: به من آب تلخ صاف بده، چون برای جانم لازم است. این آب نه تنها میتواند جانم را قوت دهد، بلکه از دیوانگی دورم نگهمیدارد و به هدفهای والایم نزدیکتر میکند.
قدحِ گران روان کن که سرِ گران ندارم
سبکش بده گرانی که برون برد گرانی
هوش مصنوعی: چیزی را که سنگین است، به سرعت برانید و من اکنون سنگینی ندارم. اگر سبکی هم هست، آن را به من بده که بتوانم سختیهای زندگی را بدون بار سنگین تحمل کنم.
به صفِ خُمار بر زن به مبارزانِ باده
که به حمله مصافش ز جهان برون جهانی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی قدرت و جذبه مینوشد و به نوعی میگوید که باید به میدان بادهنوشی برویم، جایی که دلیران برای چالش و کارزار گرد هم آمدهاند. در این صف، افرادی با روحیهای خستگیناپذیر و شجاعت قرار دارند که میخواهند جهانی تازه بسازند و از مشکلات و دردهای زندگی آزاد شوند.
چو مهِ قدح برآید چه کند خمار ظلمت
جز از آن که رختِ زحمت به عدم برد نهانی
هوش مصنوعی: زمانی که ماه در جام شراب نمایان میشود، خمار در تاریکی چه کاری میتواند انجام دهد جز اینکه لباس رنج را به طور پنهانی به عدم (نیستی) منتقل کند.
به طلوعِ روز بنگر که چراغ چون نزاری
نفسی برآرد اما به هزار ناتوانی
هوش مصنوعی: به صبح روز نگاه کن که همچون چراغی ضعیف، کمکم در میخیزد و در عین حال به سختی و مشقت این کار را انجام میدهد.