گنجور

شمارهٔ ۱۳۰۸

دلا گر قدرِ این دولت بدانی
دو دولت را دگر دولت نخوانی
ندانستی که قدرِ دوستی چیست
دریغا فوت کردی زندگانی
نمازی نیست رویی در دو قبله
نبودی یک جهت با یار جانی
مُعوَّل نیست بر پروردنِ نفس
که از گرگان نمی‌آید شبانی
ز دردِ این پشیمانی گرفتم
نزاری ناله بر گردون رسانی
چه سود اکنون که از پیمان بگشتی
پریشان کردی ایامِ جوانی
مرا پیرانه‌سر کردی گرفتار
بدین بی‌چارگی و ناتوانی
به هر جانب که رفتی هر زمانم
بلایی دیگر آری ارمغانی
بیا باری کنون دریاب خود را
سبک بر هم زن اسباب گرانی
موحد وار از کثرت برون آی
که در گردابِ دورِ امتحانی
اگر دریافتی امروز خود را
وگرنه هم‌چنین مشرک بمانی
نزاری گر ندانی قدر امروز
بسی یاد آوری کرد از جوانی
به سربر ، دستِ حسرت باز می‌گوی
دریغا روزگار مهربانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا گر قدرِ این دولت بدانی
دو دولت را دگر دولت نخوانی
هوش مصنوعی: ای دل، اگر ارزش این نعمت را درک کنی، دیگر هیچ نعمت دیگری را نعمت نخواهی دانست.
ندانستی که قدرِ دوستی چیست
دریغا فوت کردی زندگانی
هوش مصنوعی: تو متوجه ارزش دوستی نشدی و افسوس که این را از دست دادی و به نوعی زندگی‌ات را فدای آن کردی.
نمازی نیست رویی در دو قبله
نبودی یک جهت با یار جانی
هوش مصنوعی: نمازی نیست که با دو روی مختلف انجام شود و در دو جهت مختلف بایستند. باید در یک سمت با جان یار هماهنگ بود.
مُعوَّل نیست بر پروردنِ نفس
که از گرگان نمی‌آید شبانی
هوش مصنوعی: به خود تکیه نکن و به پرورش نفس امیدوار نباش، زیرا نیکوکاران و حمایت‌گران از دروغ و بی‌وفایی نمی‌آیند.
ز دردِ این پشیمانی گرفتم
نزاری ناله بر گردون رسانی
هوش مصنوعی: از شدت این پشیمانی، ناله‌ای به آسمان می‌فرستم.
چه سود اکنون که از پیمان بگشتی
پریشان کردی ایامِ جوانی
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که اکنون از عهد و پیمان خود برگشته‌ای و روزهای جوانی‌ام را آشفته و آشفتگی به وجود آورده‌ای؟
مرا پیرانه‌سر کردی گرفتار
بدین بی‌چارگی و ناتوانی
هوش مصنوعی: تو با سالخوردگی‌ام، مرا به این بیچارگی و ناتوانی گرفتار کردی.
به هر جانب که رفتی هر زمانم
بلایی دیگر آری ارمغانی
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، هر لحظه یک مصیبت جدید برایم به ارمغان می‌آوری.
بیا باری کنون دریاب خود را
سبک بر هم زن اسباب گرانی
هوش مصنوعی: همین حالا فرصت را غنیمت شمار و از خودت مراقبت کن. با انرژی و نشاط، بار سنگین را کنار بگذار و از وزن اضافی زندگی کم کن.
موحد وار از کثرت برون آی
که در گردابِ دورِ امتحانی
هوش مصنوعی: با توکل بر خدا و ایمان به یکتایی او از همه تنوع‌ها و تفاوت‌ها بیرون بیا، چرا که در این چالش و آزمایش، دچار سردرگمی خواهی شد.
اگر دریافتی امروز خود را
وگرنه هم‌چنین مشرک بمانی
هوش مصنوعی: اگر امروز به درک صحیحی از خودت برسی، خوب است؛ وگرنه همچنان در جهالت باقی خواهی ماند.
نزاری گر ندانی قدر امروز
بسی یاد آوری کرد از جوانی
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی امروز چقدر ارزشمند است، به یاد داشته باش که یادآوری‌های زیادی از دوران جوانی وجود دارد.
به سربر ، دستِ حسرت باز می‌گوی
دریغا روزگار مهربانی
هوش مصنوعی: در زمان‌های سخت، به یاد روزهایی می‌افتم که زندگی به من لطف داشت و آرامش می‌آورد.