گنجور

شمارهٔ ۱۳۰۷

وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی
نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی
الجامشیِ شاهی بس مختصر نماید
الحق چه عذرخواهم این‌جا به نیم جانی
الا همین‌ که گویم از ما و خدمتِ ما
چیزی نیاید آخر شاهی و پاسپانی
امری اگر نباشد مطلق چگونه باشد
تزیین آفتابی ترکیبِ آسمانی
پس بی نشانِ اول یعنی جنودِ فطرت
نه بد دلی توان بود این‌جا نه پهلوانی
کی بر قرار ماند گر صنعِ او نخواهد
آرامشِ زمینی یا جنبشِ زمانی
بلبل صفت نیارد در عشقِ گل نوازد
هر کو نشد به دستان هر لحظه داستانی
از خویشتن برون شو تا خانه او بگیرد
زیرا چو او نیابی شایسته میهمانی
گنجینه‌ ی نزاری بر نقدِ قلب و جان بین
در هر سفینه بحری در هر جریده کانی
دیگر به خود نبینی دیگر ز خود نگویی
گر هیچ بازیابی از سِرِ او نشانی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت نثار کردن ماییم و نیم جانی
نقدی چنین چه ارزد در حضرتِ چنانی
هوش مصنوعی: زمانی که باید جان خود را فدای کسی کنیم، به این فکر می‌افتیم که جان ناقص و ناچیز ما در برابر آن وجود بزرگ و باارزش چه ارزشی دارد.
الجامشیِ شاهی بس مختصر نماید
الحق چه عذرخواهم این‌جا به نیم جانی
هوش مصنوعی: شاهزادهٔ جوان به قدری مختصر و واضح صحبت می‌کند که به حق نمی‌توانم بهانه‌ای بیاورم؛ احساس می‌کنم در اینجا نیاز به توجیه یا عذرخواهی نیست.
الا همین‌ که گویم از ما و خدمتِ ما
چیزی نیاید آخر شاهی و پاسپانی
هوش مصنوعی: فقط همین که بگویم از ما و خدمات ما هیچ بهره‌ای نمی‌رسد، در نهایت به حکومت و نگهبانی می‌انجامد.
امری اگر نباشد مطلق چگونه باشد
تزیین آفتابی ترکیبِ آسمانی
هوش مصنوعی: اگر چیزی به طور مطلق وجود نداشته باشد، چگونه می‌تواند زیبایی و جاذبه‌ای مانند تابش آفتاب در ترکیب آسمان را داشته باشد؟
پس بی نشانِ اول یعنی جنودِ فطرت
نه بد دلی توان بود این‌جا نه پهلوانی
هوش مصنوعی: بی‌نشانِ اول به معنای نشانه‌های اولیه و ذاتی فطرت است. در اینجا بیان شده که با وجود این ویژگی‌های فطری، نمی‌توان به بدخواهی و کینه‌توزی روی آورد و جایگاه پهلوانی و شجاعت را در این وضعیت نمی‌توان یافت. به عبارتی دیگر، ویژگی‌های ذاتی انسان به او اجازه نمی‌دهد که به سمت بدی و تکیه بر خصومت برود.
کی بر قرار ماند گر صنعِ او نخواهد
آرامشِ زمینی یا جنبشِ زمانی
هوش مصنوعی: کی می‌تواند کسی در آرامش بماند، اگر مخلوقی که در دست قدرت اوست، آرامش دنیوی یا تحرک زمانی را نخواهد؟
بلبل صفت نیارد در عشقِ گل نوازد
هر کو نشد به دستان هر لحظه داستانی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به زیبایی و عشق گل سرخ می‌پردازد، نمی‌تواند در عشقش موفق شود، مگر اینکه هر لحظه از دل خود داستانی برای گفتن داشته باشد.
از خویشتن برون شو تا خانه او بگیرد
زیرا چو او نیابی شایسته میهمانی
هوش مصنوعی: از خودت بیرون بیا تا بتوانی به حضور او راه پیدا کنی، چرا که اگر او را نیابی، شایسته میهمانی نخواهی بود.
گنجینه‌ ی نزاری بر نقدِ قلب و جان بین
در هر سفینه بحری در هر جریده کانی
هوش مصنوعی: خزانه‌ای از ارزش‌ها و زیبایی‌ها در قلب و روح هر انسان وجود دارد. در هر قایق و سفر، به مانند دریای عمیق، این گنجینه را می‌توان یافت، و در هر نوشته و نشریه نیز نشان‌هایی از آن موجود است.
دیگر به خود نبینی دیگر ز خود نگویی
گر هیچ بازیابی از سِرِ او نشانی
هوش مصنوعی: دیگر به خودت توجه نمی‌کنی و به خودت چیزی نمی‌گویی. اگر هم نشانه‌ای از راز او پیدا کنی، باز نمی‌توانی به خودت برگردی.