گنجور

شمارهٔ ۱۲۹۰

گفت به من محتسب که توبه کن از می
پیر شدی توبه بعد از این نکنی کی
گفتمش آری من و تو هر دو به یک بار
توبه کنیم ار موافقت کنی از می
باک نباشد ز عهده هم به در آییم
گر ز در ما برون نمی شود این پی
دفع ملالت ضرورت است اگر نه
از پی تقوا کی اختیار کنم قی
ضامن این داوری منم نه تو زنهار
بر دل خود هیچ بار ننهی ازین هی
مدعیان را بغل تری بدهم من
بر صفتی کز مسامشان بچکد خوی
مشکل ما قاضی القضات کند حل
محضر این ماجرا دگر که کند طی
چنگ به دامان او زنیم که هم او
بر سر ما افکند ز روی کرم فی
گر ندهد توبه ور دهد نتوان شد
معترض البته بر مصالحه ی وی
خود که شکیبد ز جوهری که خواصش
قوت جان و دل است و قوت رگ و پی
کی نفس از ما دگر به عیش برآید
بر دل ما روزگار اگر نهد این کی
طعنه ی سرد از فقیه خشک نزاری
خاصیت ز مهریر و قاعده ی دی

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت به من محتسب که توبه کن از می
پیر شدی توبه بعد از این نکنی کی
هوش مصنوعی: محتسب به من گفت که از نوشیدن شراب توبه کن، زیرا تو به سن پختگی رسیده‌ای. بعد از این اگر دوباره این کار را بکنی، دیگر توبه‌ات چه فایده‌ای خواهد داشت؟
گفتمش آری من و تو هر دو به یک بار
توبه کنیم ار موافقت کنی از می
هوش مصنوعی: به او گفتم که بیایید هر دو یک‌بار با هم توبه کنیم، اگر تو هم موافقت کنی از شراب.
باک نباشد ز عهده هم به در آییم
گر ز در ما برون نمی شود این پی
هوش مصنوعی: نگرانی نداشته باش، حتی اگر از پس این مشکل برنیاییم، مهم این است که اگر کسی بخواهد از ما جدا شود، نمی‌تواند به راحتی این کار را انجام دهد.
دفع ملالت ضرورت است اگر نه
از پی تقوا کی اختیار کنم قی
هوش مصنوعی: برای دوری از ملالت و کسالت باید اقدام کرد، وگرنه چگونه می‌توانم در مسیر تقوا و پرهیزگاری قدم بردارم؟
ضامن این داوری منم نه تو زنهار
بر دل خود هیچ بار ننهی ازین هی
هوش مصنوعی: من ضامن این قضاوت هستم، نه تو. مواظب باش که بر دل خود هیچ باری را نگذاری.
مدعیان را بغل تری بدهم من
بر صفتی کز مسامشان بچکد خوی
هوش مصنوعی: من به مدعیان یک بغل از چیزی می‌دهم که از آن، خوی واقعی و درونشان نمایان می‌شود.
مشکل ما قاضی القضات کند حل
محضر این ماجرا دگر که کند طی
هوش مصنوعی: مشکل ما تنها با قاضی بزرگ حل می‌شود؛ این داستان نیازمند حضوری جدی و مداخله‌ای دیگر است.
چنگ به دامان او زنیم که هم او
بر سر ما افکند ز روی کرم فی
هوش مصنوعی: بیایید به دامن او چنگ بزنیم، چرا که او به خاطر لطفش بر سر ما سایه افکنده است.
گر ندهد توبه ور دهد نتوان شد
معترض البته بر مصالحه ی وی
هوش مصنوعی: اگر کسی توبه نکند یا اگر توبه‌اش قابل قبول نباشد، نمی‌توان بر مصالحه و توافق او اعتراض کرد.
خود که شکیبد ز جوهری که خواصش
قوت جان و دل است و قوت رگ و پی
هوش مصنوعی: خود را که با صبر و استقامت آشنا کرده‌ای، به خاصیتی از یک جوهر می‌ماند که نیروی جان و دل را به همراه دارد و توان بدن و انرژی زندگی را تقویت می‌کند.
کی نفس از ما دگر به عیش برآید
بر دل ما روزگار اگر نهد این کی
هوش مصنوعی: زمانی که روزگار بر دل ما سنگینی کند، دیگر نفس ما نمی‌تواند به خوشی و عیش بپردازد.
طعنه ی سرد از فقیه خشک نزاری
خاصیت ز مهریر و قاعده ی دی
هوش مصنوعی: انتقاد سرد و بی‌احساس از یک عالم خشک و بی‌روح، نتیجه‌ای است از محبت و نظم ناشی از دیوانگی عشق.