گنجور

شمارهٔ ۱۲۸۶

یاد آن شب ها که در خلوت به روز آوردمی
تا طلوع مهر با آن مهربان می خوردمی
می ز دست رشک خورشید فلک نوشیدمی
بر جمال راحت جان روح می پروردمی
می کشد صد بار نومیدی مرا هر ساعتی
کاش کی یک روی گشتی کاریا یک دردمی
دشمنم هم عاقبت آواره کرد از کوی دوست
کاش چون سرگشته ام در کوی او می گردمی
کاش طوفانی برآید تا مرا آن جا برد
خاک کویش بودمی بر آستانش گردمی
هر زمان از دل نیاوردی بلایی بر سرم
گر نزاری را ز خود چندین نمی آزردمی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد آن شب ها که در خلوت به روز آوردمی
تا طلوع مهر با آن مهربان می خوردمی
هوش مصنوعی: به یاد شب‌هایی هستم که در تنهایی، تا صبح بیدار می‌گشتم و با آن شخص دوست‌داشتنی‌ام خوش می‌گذرانیدم.
می ز دست رشک خورشید فلک نوشیدمی
بر جمال راحت جان روح می پروردمی
هوش مصنوعی: من از دست خورشید به خاطر زیبایی‌اش شراب نوشیدم و بر خوشی‌ها و زیبایی‌های زندگی‌ام روح می‌دمیدم.
می کشد صد بار نومیدی مرا هر ساعتی
کاش کی یک روی گشتی کاریا یک دردمی
هوش مصنوعی: هر ساعت از ناامیدی من را به شدت تحت فشار می‌گذارد و ای کاش هر از گاهی فرصتی برای من پیش می‌آمد تا از درد و رنج خود رهایی یابم.
دشمنم هم عاقبت آواره کرد از کوی دوست
کاش چون سرگشته ام در کوی او می گردمی
هوش مصنوعی: نهایتاً دشمن من باعث شد از کوی دوست دور شوم، کاش مانند سرگشتگان در آن خیابان می‌گردیدم.
کاش طوفانی برآید تا مرا آن جا برد
خاک کویش بودمی بر آستانش گردمی
هوش مصنوعی: آرزو دارم طوفانی بوزد و مرا به آن جا ببرد، جایی که خاک کوی توست، و من در آنجا قدم بزنم و به آستانت احترام بگذارم.
هر زمان از دل نیاوردی بلایی بر سرم
گر نزاری را ز خود چندین نمی آزردمی
هوش مصنوعی: هر زمان که نتوانی از دل خود درد و غمی برای من بیاوری، گرچه برای من هم مشکلی نخواهی داشت و از خودم آزردگی نخواهم داشت.