شمارهٔ ۱۲۸۲
آخر منم و لبی و جامی
موقوف نی ام به ننگ و نامی
تشنیع چه می زنند بر من
بی پال و پری میان دامی
هر گه که به لب رسید جانم
حاصل شودم ز غیب کامی
از ملک جهان جز این ندارم
ماییم مدام در مدامی
تا در نزند به مغزم آتش
بیرون ننهم ز خویش گامی
واجب شده در سلوک عشاق
از خویش کشیدن انتقامی
آنجا که بدو رسد نماند
از ما نه نشانی و نه نامی
امشب چو گذر کنی به معراج
ای باد بدو رسان سلامی
گو می آیم به میهمانت
پرداخته دار خوش مقامی
هرجا به تکلف و تصرف
در گردنم آمده ست وامی
باشد که خزینه دار لطفت
زر بدهد و وا خرد غلامی
بنگر به کجا نزاری زار
و آن گه ز که می دهد پیامی
آری نبود غریب از آن جا
گر بنوازند ناتمامی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آخر منم و لبی و جامی
موقوف نی ام به ننگ و نامی
هوش مصنوعی: در نهایت، من تنها محدود به لب و جام هستم و هیچ وابستگی به شهرت یا رسوایی ندارم.
تشنیع چه می زنند بر من
بی پال و پری میان دامی
هوش مصنوعی: چرا به من که بیپناه و بیدفاع هستم، اینقدر طعنه و سرزنش میزنند، در حالی که خودم در گِردابی از مشکلات گرفتار شدهام؟
هر گه که به لب رسید جانم
حاصل شودم ز غیب کامی
هوش مصنوعی: هر زمانی که زبانم به صحبت میآید، از غیب موفقیتی نصیبم میشود.
از ملک جهان جز این ندارم
ماییم مدام در مدامی
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیز جز این لحظه را ندارم و همیشه در حالتی از ادامه و ماندگاری هستم.
تا در نزند به مغزم آتش
بیرون ننهم ز خویش گامی
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش الهام یا ایدهای در ذهنم شعلهور نشود، از خودم قدمی به جلو نمیگذارم.
واجب شده در سلوک عشاق
از خویش کشیدن انتقامی
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، لازم است که عاشقان از خودشان فاصله بگیرند و انتقامی در دل داشته باشند.
آنجا که بدو رسد نماند
از ما نه نشانی و نه نامی
هوش مصنوعی: در جایی که به او برسیم، دیگر از ما نه نشانهای باقی میماند و نه نامی.
امشب چو گذر کنی به معراج
ای باد بدو رسان سلامی
هوش مصنوعی: اگر امشب از جایی عبور کنی، ای باد، به او سلامی برسان.
گو می آیم به میهمانت
پرداخته دار خوش مقامی
هوش مصنوعی: میگوید که به دیدن تو خواهم آمد و در این دیدار به تو توجه ویژهای خواهم داشت، زیرا مقام و منزلت تو برایم ارزشمند است.
هرجا به تکلف و تصرف
در گردنم آمده ست وامی
هوش مصنوعی: هر جا که در زندگی به دقت و زحمت نیاز داشتهام، احساس نمیکنم خودم را بهطور کامل رها کردهام.
باشد که خزینه دار لطفت
زر بدهد و وا خرد غلامی
هوش مصنوعی: امیدوارم که خزانهدار محبتت طلا بدهد و عقل تو در خدمت غلامی باشد.
بنگر به کجا نزاری زار
و آن گه ز که می دهد پیامی
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن که کجا ناامید و غمگین هستی، و سپس ببین که از چه کسی پیامی به تو میرسد.
آری نبود غریب از آن جا
گر بنوازند ناتمامی
هوش مصنوعی: بله، اگر به خوبی از کسی استقبال شود، هیچ کس احساس غریبگی نمیکند.