گنجور

شمارهٔ ۱۲۷۸

بر آن سری که دل مستمند ما بخلی
اگر به دل برهم از تنم به جان بحلی
تو را رسد که اگر که بر قبیله ی آدم
به حسن ناز کنی حق به دست توست بلی
به بوسه ای ز تو راضی نبوده ایم بیار
که در صفا و کرم نوش لعل و بحر دلی
بیا به جان عزیزت که روزگار مبر
مجال گفت و شنو نیست تا کی از لک ولی
به جان تو که ز پیکان تیر هجرانت
جراحت است مرا بر میان جان اجلی
مرا ولایت آن نیست کز تو بر بخورم
غم فراق تو جان مرا بس است ولی
هدایت است غمت تا کجا فرود آید
کفایت است نه کسبی بلی که لم یزلی
محبت تو نه آنست کس دلم برود
محب معتقدم معتقد نه معتزلی
هنوز بعد قیامت همان محب تو ام
کجا زوال پذیرد محبت ازلی
وفا و عهد تو محکم است در سینه چنان
که اعتقاد نزاری به خاندان علی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آن سری که دل مستمند ما بخلی
اگر به دل برهم از تنم به جان بحلی
هوش مصنوعی: اگر دلی بخیل بر سر ما بگذارد، من از جان و تن خود دست می‌کشم و به آن دل تکیه می‌کنم.
تو را رسد که اگر که بر قبیله ی آدم
به حسن ناز کنی حق به دست توست بلی
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی با زیبایی و ناز خود بر جمع آدم‌ها تأثیر بگذاری، در حقیقت این قدرت و اختیار در دستان توست.
به بوسه ای ز تو راضی نبوده ایم بیار
که در صفا و کرم نوش لعل و بحر دلی
هوش مصنوعی: ما از یک بوسه‌ی تو راضی نیستیم، بیا که در رحمت و سخاوت تو، نوش لعل و عمق دل را بیابیم.
بیا به جان عزیزت که روزگار مبر
مجال گفت و شنو نیست تا کی از لک ولی
هوش مصنوعی: بیایید به خاطر عزیزتان، زیرا زمان به ما فرصت گفت‌وگو و شنیدن نمی‌دهد و نمی‌دانیم تا چه زمانی این فرصت باقی است.
به جان تو که ز پیکان تیر هجرانت
جراحت است مرا بر میان جان اجلی
هوش مصنوعی: به جان تو، به خاطر زخم‌هایی که از تیر هجرتت به من رسیده، به میان جانم، تو را قسم می‌دهم.
مرا ولایت آن نیست کز تو بر بخورم
غم فراق تو جان مرا بس است ولی
هوش مصنوعی: من هیچ نیازی به نگرانی درباره دوری تو ندارم؛ دشواری فراق تو برای من کافی است و همین برای جانم بس است.
هدایت است غمت تا کجا فرود آید
کفایت است نه کسبی بلی که لم یزلی
هوش مصنوعی: غم تو به هدایت راه می‌برد و تا کجا می‌تواند فرود آید، این کافی است و نه از طریق کسب و کار، بلکه به طور ذاتی و جاودانه است.
محبت تو نه آنست کس دلم برود
محب معتقدم معتقد نه معتزلی
هوش مصنوعی: عشق تو به گونه‌ای نیست که من فقط با یک دل شکسته، از تو جدا شوم. من به محبت واقعی ایمان دارم و به آن معتقدم، نه به افکار سست و بی‌اساس.
هنوز بعد قیامت همان محب تو ام
کجا زوال پذیرد محبت ازلی
هوش مصنوعی: هنوز بعد از قیامت هم من همان عاشق تو هستم، عشق ازلی هیچ‌گاه از بین نمی‌رود.
وفا و عهد تو محکم است در سینه چنان
که اعتقاد نزاری به خاندان علی
هوش مصنوعی: عهد و وفای تو به اندازه‌ای استوار است که در دل مانند اعتقاد عمیق و پایدار پیروان نزار نسبت به خاندان علی است.