شمارهٔ ۱۲۷۴
ما را نبود قاعده ی جنگ و جدالی
اما بود امید به صلحی و وصالی
با تو نتوانم که به روی تو برآیم
گر بر منت از وجه عتاب است خیالی
اما به شفاعت ز سر عجز توانم
گفتن که ببخش ار به قبول است مجالی
هم بی بر و باری نبود عاقبت الامر
در باغ جهان هر که بر آورد نهالی
ما را بر تو گر نبود بار عجب نیست
باز از بر تو در خور ما هست محالی
از دور به نظاره توان کرد نگاهی
و ز طرف تتق جلوه توان داد جمالی
در ساغر اخلاص به خلوت گه عشاق
ما را بده از کوثر خم خانه زلالی
از روی خیال تو به سیری نکنم میل
این باشد اگر باشدم از غیر ملالی
از دنیی و از عاقبتم با تو گریز است
عشق است کز او نیست به سر در همه حالی
در مرتبه ی عاشق و عاقل ز نزاری
کردند گروهی ز سر دست سوالی
گفت این مثل خضر و کلیم است معین
زین بیش به این نکته نیفزود مقالی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما را نبود قاعده ی جنگ و جدالی
اما بود امید به صلحی و وصالی
هوش مصنوعی: ما برنامهای برای جنگ و نزاع نداریم، اما امید داریم که به صلحی و نزدیکی برسیم.
با تو نتوانم که به روی تو برآیم
گر بر منت از وجه عتاب است خیالی
هوش مصنوعی: نمیتوانم به چهره تو توجه کنم اگر خشم و قهر تو فقط خیال باشد.
اما به شفاعت ز سر عجز توانم
گفتن که ببخش ار به قبول است مجالی
هوش مصنوعی: من از روی ناتوانی و از سر درخواست میگویم که اگر فرصتی هست، لطفاً مرا ببخشید.
هم بی بر و باری نبود عاقبت الامر
در باغ جهان هر که بر آورد نهالی
هوش مصنوعی: در انتهای کار، در باغ زندگی، هیچکس بدون زحمت و تلاش به ثمر نخواهد رسید. هر کسی که درختی را بکارد، باید در انتظار نتیجهاش باشد.
ما را بر تو گر نبود بار عجب نیست
باز از بر تو در خور ما هست محالی
هوش مصنوعی: اگر ما برای تو بار سنگینی نداشته باشیم، قابل فهم است؛ اما با این حال، در نزد تو چیزهایی برای ما وجود دارد که غیرممکن نیست.
از دور به نظاره توان کرد نگاهی
و ز طرف تتق جلوه توان داد جمالی
هوش مصنوعی: میتوان از دور به تماشای کسی نشسته و نگاهی به او انداخت و از سمت دیگر زیباییاش را نمایان کرد.
در ساغر اخلاص به خلوت گه عشاق
ما را بده از کوثر خم خانه زلالی
هوش مصنوعی: در جام عشق و صمیمیت، از چشمه زلال کوثر در گوشهای از خانه عاشقان، به ما بنوشان.
از روی خیال تو به سیری نکنم میل
این باشد اگر باشدم از غیر ملالی
هوش مصنوعی: من از خیال تو سیر نمیشوم و اگر هم سیر شوم، دوست ندارم به چیز دیگری فکر کنم.
از دنیی و از عاقبتم با تو گریز است
عشق است کز او نیست به سر در همه حالی
هوش مصنوعی: در زندگیام و در آیندهام، عشق تو راه گریز و پناهگاهی است که هیچگاه نمیتوانم از آن فرار کنم و همیشه در هر وضعیتی با من خواهد بود.
در مرتبه ی عاشق و عاقل ز نزاری
کردند گروهی ز سر دست سوالی
هوش مصنوعی: در سطح عاشق و عاقل، گروهی از دوستان به نزاری (شاعر) مراجعه کردند و از او سوالی پرسیدند.
گفت این مثل خضر و کلیم است معین
زین بیش به این نکته نیفزود مقالی
هوش مصنوعی: گفتن این موضوع به مانند داستان خضر و کلیم است و فراتر از این نکته چیزی اضافه نکرد.