شمارهٔ ۱۲۷۳
عشق آمد و کرد خانه خالی
بنشست به امر و نهی حالی
از مملکت دلم برانداخت
لشکرگه وهمی و خیالی
بر حصن دماغ نام زد کرد
سودای تو را به کوتوالی
بر عقل فضول پیشه بگماشت
چشمان تورا به گوش مالی
بر هجر تو وقف کرد خونم
یعنی نخورد مگر حلالی
کوی توبه من نمود کاینک
بر منزل ملک بی زوالی
بازم به دهان تو نشان داد
کانک لب چشمه ی زلالی
از بس که مقصرست صبرم
شوقم به تو غالب است و غالی
چشمم که ز حقه های احداق
با ابر همی کند مشالی
در پای فراق تو فشانده است
دامن دامن پر از لآلی
دوشم به زبان جان یکی گفت
ای شیفته رای لاابالی
گر عاشق روی آفتابی
خفاش صفت مباش خالی
چشم تو حجاب توست از این روی
محجوب بمانده ز آن جمالی
برخیز ز راه خود نزاری
گر طالب منزل وصالی
اغیار نماند جز تو در راه
از دست رقیب چند نالی
بی مرگ بمیر تا بباشی
باقی به بقای لایزالی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق آمد و کرد خانه خالی
بنشست به امر و نهی حالی
هوش مصنوعی: عشق وارد شد و در خانهای که خالی بود، نشسته است و اکنون به دستور و فرمان خود ادامه میدهد.
از مملکت دلم برانداخت
لشکرگه وهمی و خیالی
هوش مصنوعی: ارتش خیال و توهم از سرزمین دلم بیرون رفته است.
بر حصن دماغ نام زد کرد
سودای تو را به کوتوالی
هوش مصنوعی: در دنیای ذهن و فکر، عشق تو به طور قوی و مشخص در یاد من نقش بسته است و مانند یک نگهبان در این حصن محکم محافظت میشود.
بر عقل فضول پیشه بگماشت
چشمان تورا به گوش مالی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نادانی و سخن بیمورد باعث شده که تو عقل و درک خود را تحتتأثیر چشمان دیگران قرار دهی و بهجای فکر کردن به امور مهم، صرفاً به ظواهر و آنچه میبینی، توجه کنی. در حقیقت، این نوع نگرش به تو اجازه نمیدهد تا به عمق مسائل پی ببری و تنها در سطح باقی میمانی.
بر هجر تو وقف کرد خونم
یعنی نخورد مگر حلالی
هوش مصنوعی: خون من به خاطر دوری تو صرف میشود، یعنی فقط برای چیزهای حلال مصرف میشود و چیزی که حق نیست را نمیخورم.
کوی توبه من نمود کاینک
بر منزل ملک بی زوالی
هوش مصنوعی: خیابان توبه به من نشان داد که اکنون به سرزمین ابدی و بیانتها میرسم.
بازم به دهان تو نشان داد
کانک لب چشمه ی زلالی
هوش مصنوعی: دوباره به تو اشاره میکند که لبان تو همچون چشمهای زلال و زنده است.
از بس که مقصرست صبرم
شوقم به تو غالب است و غالی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه صبرم بیش از حد مقصر شده است، اشتیاقم به تو بر همه چیز غلبه کرده و شدت یافته است.
چشمم که ز حقه های احداق
با ابر همی کند مشالی
هوش مصنوعی: چشمم که با ترفندهای خاصش، مانند ابر، درخشش و جلوهای دارد.
در پای فراق تو فشانده است
دامن دامن پر از لآلی
هوش مصنوعی: در زیر سایه جدایی تو، دامنم پر از گوهرهای درخشان ریخته است.
دوشم به زبان جان یکی گفت
ای شیفته رای لاابالی
هوش مصنوعی: دیروز کسی به من گفت: "ای عاشق بیخیال!"
گر عاشق روی آفتابی
خفاش صفت مباش خالی
هوش مصنوعی: اگر عاشق چهرهای زیبا و درخشان هستی، نباید مانند خفاش که در تاریکی زندگی میکند، تنها به سایهها و مایحتاج خود اکتفا کنی. به دنبال زیباییهای واقعی و روشن بگرد.
چشم تو حجاب توست از این روی
محجوب بمانده ز آن جمالی
هوش مصنوعی: چشم تو مانع دیدن زیبایی واقعی تو شده است، به همین دلیل از آن جمال و شکوه پنهان ماندهای.
برخیز ز راه خود نزاری
گر طالب منزل وصالی
هوش مصنوعی: از راه خود برخیز و نومید نباش، اگر به دنبال مقصد و وصل هستی.
اغیار نماند جز تو در راه
از دست رقیب چند نالی
هوش مصنوعی: تنها تو ماندهای که در مسیر زندگیام هستی و به خاطر رقیبانم از دست رفتهام، چرا که از درد و رنجهای خود مینالم.
بی مرگ بمیر تا بباشی
باقی به بقای لایزالی
هوش مصنوعی: برای این که همیشه باقی بمانی، باید از قید و بند مرگ رها شوی و به نوعی نمادی از جاودانگی پیدا کنی.