شمارهٔ ۱۲۷۲
شدستم ناگهان در وجد و حالی
خراب از غمزه ی مست غزالی
نمی یارم به گفتن کز کجا ، کیست
که باشد با که دارد اتصالی
اگر از من بپرسی خضر وقتی
و گر باور کنی آب زلالی
رخی چون های مه بالای سروی
کشیده شین شب بر روز دالی
دو جادو بر قمر هر یک سهیلی
دو ابرو بر زبر هر یک هلالی
به شاخ عشق بر زیبا تذروی
به باغ حسن در چابک نهالی
ستیز عقل را معجون عشقی
غذای روح را باد شمالی
جهان حسن را لیلی صفاتی
دیار مصر را یوسف جمالی
نگاری ماه رویی،سرو قدی
بتی ، سیمین بری مشکینه خالی
به هجرانش گرفتارم ولیکن
نمی دانم شود حاصل وصالی
یکی می بایدم کز جانب من
کند از غمزه ی مستش سوالی
که چندین خون همی ریزی نترسی
که روزی دامنت گیرد وبالی
ملولم بی تو از جان گرامی
مبادا کز منت باشد ملالی
شبی گر با خیالت در بر آرم
مبادا هرگز آن شب را زوالی
نمی گویم و لیکن شد نزاری
به زاری از غمت همچو خیالی
همین جانی به جانان واسپردن
چه باشد غایت آشفته حالی
مگر ناگه در آغوش من آیی
همین دارم امید از حق تعالی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شدستم ناگهان در وجد و حالی
خراب از غمزه ی مست غزالی
هوش مصنوعی: ناگهان به حالت شادی و سرخوشی رسیدم، بهخاطر نگاهی فریبنده و دلبرانه از یک غزال مست.
نمی یارم به گفتن کز کجا ، کیست
که باشد با که دارد اتصالی
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بگویم از کجا و چه زمانی این ارتباط وجود دارد، زیرا کسی که به کسی دیگر متصل است، مشخص نیست.
اگر از من بپرسی خضر وقتی
و گر باور کنی آب زلالی
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی، خضر همیشه در زمان حاضر است و اگر به من اعتقاد داشته باشی، منبعی پاک و شفاف برایت فراهم خواهد بود.
رخی چون های مه بالای سروی
کشیده شین شب بر روز دالی
هوش مصنوعی: چهرهای مانند ماه، با زیبایی که در بالای درخت سرو دیده میشود، شب را بر روز میپوشاند و تاریکی را بر آن میافکند.
دو جادو بر قمر هر یک سهیلی
دو ابرو بر زبر هر یک هلالی
هوش مصنوعی: دو جادوگر با زیبایی خود، قمر را میافزایند و هر یک ابروهایی دارند که به زیبایی هلالی شب میمانند.
به شاخ عشق بر زیبا تذروی
به باغ حسن در چابک نهالی
هوش مصنوعی: درخت عشق در باغ زیبایی ریشه دوانده است و شاخههایش پر از شگفتی و زیبایی هستند.
ستیز عقل را معجون عشقی
غذای روح را باد شمالی
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد بین عقل و عشق اشاره شده است. عشق به عنوان یک معجون و نیرویی قدرتمند، روح را تغذیه میکند و در عین حال، باد شمالی نمادی از تغییرات و تحولات ناگهانی است. این مفهوم نشاندهنده تاثیر عمیق عشق بر زندگی و روح انسان است، حتی اگر عقل گاهی با آن در تضاد باشد.
جهان حسن را لیلی صفاتی
دیار مصر را یوسف جمالی
هوش مصنوعی: در این دنیا زیبایی و خوبی را میتوان به لیلی نسبت داد، و زیبایی و جذابیت خاصی را میتوان به یوسف که اهل مصر است، نسبت داد.
نگاری ماه رویی،سرو قدی
بتی ، سیمین بری مشکینه خالی
هوش مصنوعی: دختری با چهرهای همچون ماه و قدی مانند سرو، با مویی نقرهای و عطری همچون مشک، جلوهگری میکند.
به هجرانش گرفتارم ولیکن
نمی دانم شود حاصل وصالی
هوش مصنوعی: من در غم دوری او گرفتارم، اما نمیدانم آیا روزی به وصال او خواهم رسید یا نه.
یکی می بایدم کز جانب من
کند از غمزه ی مستش سوالی
هوش مصنوعی: باید کسی باشد که از جانب من با چشمان زیبا و جذابش سوالی بکند که نشاندهنده ناراحتی من باشد.
که چندین خون همی ریزی نترسی
که روزی دامنت گیرد وبالی
هوش مصنوعی: هرچند که تو خونهای زیادی میریزی و از این کار نمیترسی، بدان که روزی دامنت را خواهد گرفت و به تو آسیب خواهد زد.
ملولم بی تو از جان گرامی
مبادا کز منت باشد ملالی
هوش مصنوعی: بی تو دلگیر و ناراحتم، نگذار که این دلخوری از تو به خاطر کرامت و محبتت باشد.
شبی گر با خیالت در بر آرم
مبادا هرگز آن شب را زوالی
هوش مصنوعی: اگر شبی به یاد تو در آغوش بگیرم، امیدوارم هرگز آن شب به پایان نرسد.
نمی گویم و لیکن شد نزاری
به زاری از غمت همچو خیالی
هوش مصنوعی: من نمیگویم، اما دلباختهام و از غم تو به شدت در حال رنج و زاری هستم، مثل یک خیال.
همین جانی به جانان واسپردن
چه باشد غایت آشفته حالی
هوش مصنوعی: سپردن چنین جان و دلی به محبوب چه معنایی دارد جز نهایت بیقراری و نابسامانی؟
مگر ناگه در آغوش من آیی
همین دارم امید از حق تعالی
هوش مصنوعی: امیدواری من از جانب خداوند این است که ناگهان در آغوش من خواهی آمد.