گنجور

شمارهٔ ۱۲۶۴

به دست بی خبران چیست هیچ سرزنشی
دریغ اگر به دل افسردگان رسد تپشی
ز خُبثِ مدعیان اهل حق نیندیشند
به نیک بخت چه نقصان رسد ز بد کنشی
نخورده معترض از ذوقِ عشق بی خبرست
چه سود تا ندهندش ازین قدح چششی
چه منفعت ز حصولِ مراد گولی را
که روح تازه ندارد به روی خوش منشی
جماعتی که محبت ز فطرت آوردند
خلاصه ی دلِ ایشان به هم کند کششی
مریدِ عشقم و الّا به حکمِ اونروم
که می نماید ازین خوب تر به من روشی
غذا ز خونِ جگر ساختم چو می بینم
که نیست با من از این سازگارتر خورشی
نزاریا نتوان شد به خود کسی که نهال
به اصل باز نشد تا نیافت پرورشی
نشد هر آینه الّا به سعی آتش پاک
زری و سیمی کآلوده شد به غلّ و غشی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دست بی خبران چیست هیچ سرزنشی
دریغ اگر به دل افسردگان رسد تپشی
هوش مصنوعی: اگر بی‌خبران چیزی بگویند، چه اشکالی دارد؟ اگر کسانی که دل‌شان افسرده است، از این گفته‌ها ناراحت شوند، برایشان دل‌نگرانی‌ای وجود ندارد.
ز خُبثِ مدعیان اهل حق نیندیشند
به نیک بخت چه نقصان رسد ز بد کنشی
هوش مصنوعی: مدعیان حق از بدی‌های یکدیگر بی‌خبرند و به سعادت دیگران اندیشه نمی‌کنند؛ چرا که بدی رفتار آنها، هیچ کمکی به خوشبختی نمی‌کند.
نخورده معترض از ذوقِ عشق بی خبرست
چه سود تا ندهندش ازین قدح چششی
هوش مصنوعی: اگر کسی از شادی عشق نچشیده باشد، حق ندارد اعتراضی کند. چه فایده دارد که کسانی به او آرزوی نوشیدن از این جام بکنند، اگر خودش تجربه‌ای از این لذت نداشته باشد؟
چه منفعت ز حصولِ مراد گولی را
که روح تازه ندارد به روی خوش منشی
هوش مصنوعی: اگر کسی به خواسته‌اش برسد، اما دلش را خوش کرده باشد و به دیگران نیکی نکند، به چه دردی می‌خورد؟
جماعتی که محبت ز فطرت آوردند
خلاصه ی دلِ ایشان به هم کند کششی
هوش مصنوعی: گروهی از مردم که مهر و محبت را از دل خود به دست آوردند، در واقع عشق و علاقه‌شان به یکدیگر به صورت عمیق و جذاب باعث نزدیکی و اتحادشان می‌شود.
مریدِ عشقم و الّا به حکمِ اونروم
که می نماید ازین خوب تر به من روشی
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر عشق هستم و اگر نه به خاطر زیبایی‌اش، که از این زیبایی بهتر به من نشان می‌دهد.
غذا ز خونِ جگر ساختم چو می بینم
که نیست با من از این سازگارتر خورشی
هوش مصنوعی: غذایی که از دل و جان خودم تهیه کردم، چون می‌بینم کسی را نمی‌یابم که با من هم‌درد باشد، از این بهتر نیست.
نزاریا نتوان شد به خود کسی که نهال
به اصل باز نشد تا نیافت پرورشی
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند به حقیقت واقعی خود برسد، مگر اینکه از ریشه‌های اصلی و بنیادین خود تغذیه کند و رشد و پرورش پیدا کند.
نشد هر آینه الّا به سعی آتش پاک
زری و سیمی کآلوده شد به غلّ و غشی
هوش مصنوعی: وقتی می‌خواهی به چیزی دست یابی، باید تلاش کنی. همان‌طور که برای پاک‌سازی طلا و نقره که به زنگار و کثافات آغشته شده‌اند، نیاز به حرارت و کوشش است، برای دست‌یابی به اهداف نیز باید با جدیت و سخت‌کوشی عمل کرد.