گنجور

شمارهٔ ۱۲۵۷

بمیر و تا نبود هم‌نفس مزن نفسی
که مرگ بهتر از این زندگی بود به بسی
چو با کسی نبود عهد روزگار عزیز
هباست گر همه عمری بود اگر نفسی
تو زاهدیّ و منم فاسقی چه میگویی
کدام بِه؟ تو به خود می روی و من به کسی
به صدر خاص به خاصی توان رسید بلی
که عشق گوهر خاص است و عقل عام خسی
به گوش جان بشنو صور حق نه هم چو خران
که مولعند به بانگ میان‌تهی جرسی
از آن قبل هوس روی دوست می‌کندم
که آدمی بچه را چاره نیست از هوسی
مرا کی ام که تمنای وصل دوست بود
کجا به دولت عنقا رسد چو من مگسی
نزاریا برو و دامنی به دست آور
که کس بدو نرسیده ست جز به دسترسی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بمیر و تا نبود هم‌نفس مزن نفسی
که مرگ بهتر از این زندگی بود به بسی
هوش مصنوعی: اگر قرار است بمیری، بهتر است سکوت کنی و نفس نزن، زیرا این زندگی به مراتب از مرگ بدتر است.
چو با کسی نبود عهد روزگار عزیز
هباست گر همه عمری بود اگر نفسی
هوش مصنوعی: اگر با کسی در زندگی عهد و پیمانی نباشد، روزگار ارزش خاصی ندارد، حتی اگر تمام عمر هم بگذرد، در نهایت یک لحظه هم ارزش نخواهد داشت.
تو زاهدیّ و منم فاسقی چه میگویی
کدام بِه؟ تو به خود می روی و من به کسی
هوش مصنوعی: تو زاهد هستی و من آدم گناهکار. حرفی نزن که کدام یک از ما به خودمان می‌پردازیم و کدام یک به دیگران.
به صدر خاص به خاصی توان رسید بلی
که عشق گوهر خاص است و عقل عام خسی
هوش مصنوعی: تنها افراد خاص و ویژه می‌توانند به جایگاه بلند و والایی برسند، زیرا عشق همانند گوهر نادر و ارزشمندی است و در مقابل، عقل عمومی و معمولی همچون چیزی بی‌ارزش و کم‌فروغ به شمار می‌آید.
به گوش جان بشنو صور حق نه هم چو خران
که مولعند به بانگ میان‌تهی جرسی
هوش مصنوعی: به صدای حقیقت با جانت گوش فراده، نه مثل خرها که به صداهای بی‌معنا توجه می‌کنند.
از آن قبل هوس روی دوست می‌کندم
که آدمی بچه را چاره نیست از هوسی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از دیرباز به عشق و آرزوی دیدار محبوب خود می‌پرداخته‌ام، چرا که همان‌طور که کودک بدون شک و تامل به خواسته‌های خود توجه می‌کند، انسان نیز نتوانسته از خواسته‌ها و آرزوهایش دوری کند.
مرا کی ام که تمنای وصل دوست بود
کجا به دولت عنقا رسد چو من مگسی
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که آرزوی وصال دوست را داشته باشم، درحالی‌که مانند مگسی نمی‌توانم به سعادت و خوشبختی برسم.
نزاریا برو و دامنی به دست آور
که کس بدو نرسیده ست جز به دسترسی
هوش مصنوعی: نزاریا، به جستجوی دامن برو که هیچ کس به آن دست نیافته جز با تلاش و کوشش.