شمارهٔ ۱۲۵۳
خوشا که موسمِ گل بامداد برخیزی
به باغ باده خوریّ و ز خلق بگریزی
برو به روز جوانی جهان پیر بخور
که آن به است که با روزگار نستیزی
ازین نصیحت بیهودهای فقیه ترا
چه حاصل است که روغن به ریگ میریزی
تو نیز هم مکن از عشق احتراز که ذوق
نباشدت مگر از خویشتن بپرهیزی
ولی ترا نبود بخت آن که از سرِ شوق
به دام زلف کمند افکنی برآویزی
هنوز نقد تمنای دوستیابی باز
پس از قیامت اگر خاک من بپرویزی
زمانه خاک تو هم عاقبت به پرویزن
فرو گذارد اگر ماورای پرویزی
حیل مکن که براق اجل عنان ترا
چو باد گیرد اگر خود به سیر شبدیزی
برو دلت به کسی ده ز خویشتن به درآی
به هرزه چند نشینی و چند برخیزی
نزاریا چه بلایی به گوشه ای بنشین
که عاقبت ز میان فتنهی برانگیزی
گرین سخن که تو داری برون دهی خونت
به گردنِ تو مگر نکته درهم آمیزی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا که موسمِ گل بامداد برخیزی
به باغ باده خوریّ و ز خلق بگریزی
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در زمان شکفتن گلها صبح زود از خواب بیدار شود، به باغ برود، از شراب نوش جان کند و از جمعیت دوری کند.
برو به روز جوانی جهان پیر بخور
که آن به است که با روزگار نستیزی
هوش مصنوعی: به جوانی خود زندگی کن و از خوشیها و لذتهای آن بهرهمند شو، چرا که در پیری زمانه و زندگی سختتر میشود و بهتر است در جوانی از فرصتها استفاده کنی تا با مشکلات کمتری مواجه شوی.
ازین نصیحت بیهودهای فقیه ترا
چه حاصل است که روغن به ریگ میریزی
هوش مصنوعی: نصیحتی که فقیه به تو میکند، چه فایدهای دارد وقتی که مثل این است که روغن را به شن میریزی، یعنی هیچ تأثیری نخواهد داشت.
تو نیز هم مکن از عشق احتراز که ذوق
نباشدت مگر از خویشتن بپرهیزی
هوش مصنوعی: از عشق دوری نکن، چون شوق و ذوق واقعی تنها زمانی به دست میآید که از خودت فاصله بگیری و به آن عشق نزدیک شوی.
ولی ترا نبود بخت آن که از سرِ شوق
به دام زلف کمند افکنی برآویزی
هوش مصنوعی: اما تو شانس نداشتی که از روی عشق، موی خود را در دام زلف کسی بیندازی و خود را بالا بکشی.
هنوز نقد تمنای دوستیابی باز
پس از قیامت اگر خاک من بپرویزی
هوش مصنوعی: اگر هنوز هم در پی دوستی و محبت هستی، حتی پس از قیامت، من را فراموش نکن که اگر خاک من را در آغوش بگیری، میتوانم در این خواستهات کمک کنم.
زمانه خاک تو هم عاقبت به پرویزن
فرو گذارد اگر ماورای پرویزی
هوش مصنوعی: زمانه در نهایت تو را نیز به فراموشی میسپارد، حتی اگر فراتر از آنچه پرویز به دست آورد، دست یابی.
حیل مکن که براق اجل عنان ترا
چو باد گیرد اگر خود به سیر شبدیزی
هوش مصنوعی: نادیدهنگیرید که مرگ به سرعت و ناگهانی میرسد. اگر خودتان تلاش نکنید و به سوی عمل و حرکت نروید، وقت را از دست میدهید و ممکن است دیگر زمانی برای جبران نداشته باشید.
برو دلت به کسی ده ز خویشتن به درآی
به هرزه چند نشینی و چند برخیزی
هوش مصنوعی: به کسی دیگر محبت کن و خودت را از این نگرانیها و افکار بیهوده دور کن. مدام در حالت بیتحرکی و عدم اقدام نمان و از جایت برخیز.
نزاریا چه بلایی به گوشه ای بنشین
که عاقبت ز میان فتنهی برانگیزی
هوش مصنوعی: نزاریا، چه مشکل و بلایی بر سر گوشهای بیاوری، که در نهایت خودت را در میانهی مشکلاتی که ایجاد کردهای، خواهی یافت.
گرین سخن که تو داری برون دهی خونت
به گردنِ تو مگر نکته درهم آمیزی
هوش مصنوعی: اگر حرفی که تو میزنی باعث جریحهدار شدن احساسات دیگران شود، باید مراقب باشی که مبادا فشاری به تو بیاورد یا خودت را در معرض درد و رنج قرار دهی، مگر اینکه در آن سخن نکتهای عمیق و ارزشمند وجود داشته باشد.