گنجور

شمارهٔ ۱۲۵۲

به حال من چه شود گر نظر کنی روزی
برین شکسته‌ی هجران گذر کنی روزی
چه کینه‌هاست ز من در دلت نمیدانم
مگر چو مهر من از دل برون کنی روزی
نعوذ بالله اگر با شکسته‌ای چون من
وفا و عهد به شوخی دگر کنی روزی
مگر چو تنگ شکر در میان ما آیی
کنار تا به میان پر شکر کنی روزی
شبی دگر چو قضا از درم در آیی باز
به جانِ من چه شود کاین قدر کنی روزی
شود معاینه فردوس بیتِ احزانم
هوایِ کنجِ نزاری اگر کنی روزی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حال من چه شود گر نظر کنی روزی
برین شکسته‌ی هجران گذر کنی روزی
هوش مصنوعی: اگر یک روز به حال من نگاه کنی و بر آن حسرت دوری از تو گذر کنی، چه چیزی بر حال من خواهد آمد؟
چه کینه‌هاست ز من در دلت نمیدانم
مگر چو مهر من از دل برون کنی روزی
هوش مصنوعی: در دل تو نسبت به من کینه‌هایی وجود دارد که از وجود آنها بی‌خبرم، مگر اینکه روزی محبت من را از دل خود بیرون کنی.
نعوذ بالله اگر با شکسته‌ای چون من
وفا و عهد به شوخی دگر کنی روزی
هوش مصنوعی: خدا نکند که اگر با یک آدم شکسته و آسیب‌دیده‌ای مانند من، به سادگی و به شوخی بی‌وفایی کنی. روزی باید پاسخگو باشی.
مگر چو تنگ شکر در میان ما آیی
کنار تا به میان پر شکر کنی روزی
هوش مصنوعی: ای کاش تو نیز با ما کنار بیایی تا به لطف و محبت خود، روزگار ما را خوش و شیرین کنی.
شبی دگر چو قضا از درم در آیی باز
به جانِ من چه شود کاین قدر کنی روزی
هوش مصنوعی: اگر شبی دوباره مانند قضا به سراغم بیایی، چه بلایی به جانم می‌آوری، که روزی اینقدر غم و ناراحتی کشیدم.
شود معاینه فردوس بیتِ احزانم
هوایِ کنجِ نزاری اگر کنی روزی
هوش مصنوعی: بهشت را در لحظات اندوهم در نظر می‌آورم، اگر روزی به یاد من در گوشه‌ای دلتنگی بیایی.