شمارهٔ ۱۲۳۸
گر ز شیرینلبی کنم شوری
گو سلیمان عَفُو کن از موری
فرشِ سلطان عجب نباشد اگر
عار دارد ز دامنِ عوری
این که گویند دوست دوست مدار
نتوان کرد بر کسی زوری
چه کم از حسن اگر دمی بنشست
یوسفی در برابرِ کوری
کی کند شکر شکّرِ شیرین
ناچشنده ز بینمک شوری
عاقبت پیلتن نجست از گور
گرچه تنها همی زدی گوری
باز میگو نزاریا که خوش است
گر ز شیرین لبی کنم شوری
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر ز شیرینلبی کنم شوری
گو سلیمان عَفُو کن از موری
هوش مصنوعی: اگر از لبهای شیرین کسی شوری به وجود آید، ای سلیمان، از من به خاطر یک مور گذشت کن.
فرشِ سلطان عجب نباشد اگر
عار دارد ز دامنِ عوری
هوش مصنوعی: گلیم یا فرشِ پادشاه چه جای تعجب دارد اگر از دامنِ شخص برهنه شرم کند.
این که گویند دوست دوست مدار
نتوان کرد بر کسی زوری
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نمیتوان به کسی که به او علاقهای نداریم یا دوستش نداریم، رابطهای را تحمیل کرد. این نشان میدهد که روابط دوستانه باید بر اساس میل و علاقه متقابل باشد، نه به زور و اجبار.
چه کم از حسن اگر دمی بنشست
یوسفی در برابرِ کوری
هوش مصنوعی: اگر یوسف لحظهای در برابر کسی که کور است بنشیند، چه چیزی از زیبایی او کاسته میشود؟
کی کند شکر شکّرِ شیرین
ناچشنده ز بینمک شوری
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند طعم شیرینی را شناخته و و از شرینی شکر بگوید، در حالی که طعم شور بینمکی را تجربه نکرده باشد؟
عاقبت پیلتن نجست از گور
گرچه تنها همی زدی گوری
هوش مصنوعی: در نهایت، فیل بزرگ نتوانست از گور خارج شود، هرچند که به تنهایی تلاش میکرد و در حال ضربه زدن به زمین بود.
باز میگو نزاریا که خوش است
گر ز شیرین لبی کنم شوری
هوش مصنوعی: بیا دوباره بگو، نزاریا، که چه خوب است اگر لبهای شیرینم را با شور و شوق همراه کنم.