شمارهٔ ۱۲۳۷
ای پیرِ سالخورده غمِ خود نمیخوری
رو خونِ رز مریز که بر خویش خونگری
بت در کنار داری و زنّار در میان
تا چون موحّدان نشوی از خودی بری
در ابتدا نه هم ز قیاسِ من و تو خاست
ترتیبِ بتپرستی و ترکیبِ بتگری
بود و نبود و رای و قیاس تو چیست بُت
زین جمله وا رهی اگر از خویش بگذری
اینجا تو کیستی و من ای یار جمله اوست
پس چیست این که معترفم من تو منکری
توفیق بر نصیبهی فطرت مقدّرست
من بُردم آنِ خویش تو هم آنِ خود بری
گر یک طرف ز گوشه برقع برافکند
من ضامنم که بیش به خود باز بنگری
کورست عقل در رهِ عشّاق نه دلیل
خفّاش را رسد که کند دعویِ خوری
خطِّ یگانگی ندهندت نزاریا
تا لوحِ دل زحرف دویی پاک نستری
چون خاکِ راه معتکفِ کوی دوست باش
تا زیر پای نطعِ سماوات بسپری
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پیرِ سالخورده غمِ خود نمیخوری
رو خونِ رز مریز که بر خویش خونگری
هوش مصنوعی: ای سالخورده، چرا به غم خود نمیافتید؟ نگران نعبید که بر وجود خود، رنج و درد را جاری میکنی.
بت در کنار داری و زنّار در میان
تا چون موحّدان نشوی از خودی بری
هوش مصنوعی: تو تصویر زیبایی از عشق و زیبایی را در کنار خود داری، اما هنوز به زنجیرهایی وابستهای که مانع از رهایی و دستیابی به حقیقت وجودت میشود. باید از این زنجیرها آزاد شوی تا بتوانی به یک حقیقت حقیقی و ناب نزدیکتر شوی.
در ابتدا نه هم ز قیاسِ من و تو خاست
ترتیبِ بتپرستی و ترکیبِ بتگری
هوش مصنوعی: در آغاز، نه به خاطر مقایسه من و تو، بلکه به خاطر ترتیب و سازماندهی بتپرستی و شکلدهی به پرستش بتها به وجود آمده است.
بود و نبود و رای و قیاس تو چیست بُت
زین جمله وا رهی اگر از خویش بگذری
هوش مصنوعی: وجود و عدم، نظر و قضاوت تو چه معنایی دارد؟ اگر از این مسائل فراتر بروی، میتوانی از خودت رها شوی.
اینجا تو کیستی و من ای یار جمله اوست
پس چیست این که معترفم من تو منکری
هوش مصنوعی: در اینجا میپرسی که من چه کسی هستم، ای دوست، در حالی که همه چیز متعلق به اوست. پس این چه حالتی است که من به آن اعتراف دارم و تو آن را نفی میکنی؟
توفیق بر نصیبهی فطرت مقدّرست
من بُردم آنِ خویش تو هم آنِ خود بری
هوش مصنوعی: سهم هر کس از سرنوشت و فطرت خود را دریافته است. من موفق شدم آنچه برای من مقدر شده بود را بهدست آورم و تو نیز باید آنچه برایت تعیین شده را به دست آوری.
گر یک طرف ز گوشه برقع برافکند
من ضامنم که بیش به خود باز بنگری
هوش مصنوعی: اگر یکی از گوشههای پوشش خود را کنار بزند، من تضمین میکنم که او دیگر به خود توجه نخواهد کرد و تنها به زیباییاش میاندیشد.
کورست عقل در رهِ عشّاق نه دلیل
خفّاش را رسد که کند دعویِ خوری
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق نمیتواند راه را به درستی ببیند، همانطور که خفاش نمیتواند ادعای بینایی کند.
خطِّ یگانگی ندهندت نزاریا
تا لوحِ دل زحرف دویی پاک نستری
هوش مصنوعی: تو را به حالت تنهایی و یگانگی نمیسپارند، چون دل تو باید از دوگانگی پاک باشد و تنها خدایی را برگزینی.
چون خاکِ راه معتکفِ کوی دوست باش
تا زیر پای نطعِ سماوات بسپری
هوش مصنوعی: به مانند خاکی در مسیر معشوق باش، تا در آغوش آسمانها قرار بگیری.