گنجور

شمارهٔ ۱۲۳۳

ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری
بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری
بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره
برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری
بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب
وز غمزه و لب ای عجب هم جان و هم دل می‌بری
با چشمِ تنگت چون دهن گفتم بترس ای پر فتن
کز چشمِ خون‌افشانِ من هم عاقبت زخمی خوری
گفتا که هان ای دل‌شده بی‌حاصلی حاصل شده
خاک از دو چشمت گل شده کاری نداری ننگری
تلخ از لبِ شیرین سخن ناواجب است ای سروبن
تمکینِ درویشان بکن منگر به ایشان سرسری
دشمن‌صفت با دوستان بد می‌کنی نیکوست آن
سروی بتا یا بوستان ترکی نگارا یا پری
هم زاهدو هم زاهدی زان شد نزاری منزوی
آیا چه شیرین شاهدی یا رب چه چابک‌منظری

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری
بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری
هوش مصنوعی: دل من به خاطر فراق تو در هم ریخته است، ای بانوی زیبا که مانند ماه درخشان هستی. حالا با حالتی پر از کینه و حسد، کاغذی که نشان‌دهنده عشق توست را بر سر کلاه بی‌مزه‌ام بگذار.
بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره
برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری
هوش مصنوعی: بر روی شانه‌های زلف تو، مانند زره‌ای باز شده، گره‌های ابرو را برداشته و از زیبایی هفت اختر، قبایی را بر تن کرده‌ای.
بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب
وز غمزه و لب ای عجب هم جان و هم دل می‌بری
هوش مصنوعی: بار و بر تو میوه‌های خوشمزه‌ای همچون سیب و انگور وجود دارد که مانند تریاک بر دل می‌نشیند و لب‌ها را خندان می‌کند. با چشمان و لبخند خود، هم جان و هم دل آدمی را می‌ربایی.
با چشمِ تنگت چون دهن گفتم بترس ای پر فتن
کز چشمِ خون‌افشانِ من هم عاقبت زخمی خوری
هوش مصنوعی: با دقت و تنگ‌نظری تو، مثل دندانی که هنگام صحبت کردن به درد می‌آید، به تو هشدار می‌دهم که مانند زیبایی و فریبندگی‌ات، از چشم‌های پرزخمی من هم بترسی، چراکه ممکن است در نهایت آسیب ببینی.
گفتا که هان ای دل‌شده بی‌حاصلی حاصل شده
خاک از دو چشمت گل شده کاری نداری ننگری
هوش مصنوعی: ای دل، آگاه باش که تو که به ظاهر بی‌ثمر و بی‌نتیجه‌ای، در واقع از چشمانت گل می‌روید و نشان‌دهنده زیبایی و ارزش در وجودت است. به خودت توجه کن و به این نکته اندیشه کن که کاری برای خودت نمی‌کنی و نگران نباش.
تلخ از لبِ شیرین سخن ناواجب است ای سروبن
تمکینِ درویشان بکن منگر به ایشان سرسری
هوش مصنوعی: گفتن سخنان تلخ و ناگوار از کسی که خود شیرین‌زبان است، نادرست است. ای کسی که در برابر درویشان وقار و ادب داری، به ظواهر آنها توجه نکن.
دشمن‌صفت با دوستان بد می‌کنی نیکوست آن
سروی بتا یا بوستان ترکی نگارا یا پری
هوش مصنوعی: اگر با دوستانت به نیّت دشمنان رفتار کنی، این کار نیکو از تو سر می‌زند، مانند آن سرو زیبای گلدان یا باغی که پر از گل و جلوه‌گری است.
هم زاهدو هم زاهدی زان شد نزاری منزوی
آیا چه شیرین شاهدی یا رب چه چابک‌منظری
هوش مصنوعی: هم زاهدان و هم خود زهد و پرهیزگاری یکی از ویژگی‌های توست. ای نزاری، آیا چه نیکو و دلنشین است دیدن تو و چه تند و چابک به نظر می‌رسید.

حاشیه ها

1401/01/09 13:04
فرانسوا کاظمی‌نیا

کسی می‌دهند «بغناق» یعنی چه؟ فکر می‌کنم اشتباه نوشته شده است.