گنجور

شمارهٔ ۱۲۳۲

چرا به جانبِ یاران نمی‌کند نظری
به دوستان ننمایی ز دوستی اثری
به رقعه‌ ای چه بود گر مرا عزیز کنی
اگر به رسمِ عیادت نمی‌کند گذری
نه محرمی که پیامی بدان طرف آرد
نه قاصدی که از آن جانبم دهد خبری
ضرورت است که با آدمی سخن گفتن
خدای راست نیاورد بی پیام‌بری
مگر حدیث کنارِ تو با صبا گویم
که در میان نتوانم نهاد با دگری
از آن به چشمِ تو دادم دلی به لب جانی
کزین مگر نظری بخشیم از آن شکری
قضا چه دفع نهد یا قدر چه منع کند
اگر عنایتِ تو ملتفت شود قدری
به نیم‌جان چه تکلّف کند نزاریِ زار
ولیک رد نکنند از فقیر ماحضری
به پایْ‌مردیِ لطفِ تو واثقم حالی
وگرنه دست نیالودمی به مختصری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا به جانبِ یاران نمی‌کند نظری
به دوستان ننمایی ز دوستی اثری
هوش مصنوعی: چرا به دوستانت نگاه نمی‌کنی و از دوستی هیچ نشانه‌ای نشان نمی‌دهی؟
به رقعه‌ ای چه بود گر مرا عزیز کنی
اگر به رسمِ عیادت نمی‌کند گذری
هوش مصنوعی: اگر فقط برای دلجویی یک دور هم به من سری بزنی، چه مشکلی دارد؟ این که مرا عزیز بخوانی، اگر حتی به خاطر عیادت و حال پرسی نیست، این هم کافیست.
نه محرمی که پیامی بدان طرف آرد
نه قاصدی که از آن جانبم دهد خبری
هوش مصنوعی: نه دوستی دارم که پیامی برایم بیاورد و نه کسی که از آن طرف خبرهای مرا برساند.
ضرورت است که با آدمی سخن گفتن
خدای راست نیاورد بی پیام‌بری
هوش مصنوعی: ضروری است که با انسان‌ها صحبت کنیم، زیرا خداوند بدون پیامبری حقیقت را به ما نمی‌آورد.
مگر حدیث کنارِ تو با صبا گویم
که در میان نتوانم نهاد با دگری
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم در مورد تو با نسیم صبح صحبت کنم، زیرا نمی‌توانم این احساس و گفتگو را با کسی دیگر در میان بگذارم؟
از آن به چشمِ تو دادم دلی به لب جانی
کزین مگر نظری بخشیم از آن شکری
هوش مصنوعی: چشمان تو را دیدم و دلم را به بهای جانم به تو تقدیم کردم، شاید از این طریق نظر لطفی به من کنی.
قضا چه دفع نهد یا قدر چه منع کند
اگر عنایتِ تو ملتفت شود قدری
هوش مصنوعی: اگر توجه و لطف تو شامل حال من شود، قضا و قدر هیچ تأثیری بر من نخواهد داشت.
به نیم‌جان چه تکلّف کند نزاریِ زار
ولیک رد نکنند از فقیر ماحضری
هوش مصنوعی: کسی که در حال ضعف و ناتوانی است، نمی‌تواند به خود فشار بیشتری بیاورد و خود را به زحمت بیندازد؛ اما مردم نمی‌توانند وجود فقیر و نیازمندی را نادیده بگیرند.
به پایْ‌مردیِ لطفِ تو واثقم حالی
وگرنه دست نیالودمی به مختصری
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و لطف تو به این وضعیت امیدوارم وگرنه من هیچ وقت حتی به کمی از آن هم امید نداشتم.