گنجور

شمارهٔ ۱۲۲۹

گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری
به تو دارم طمع از روی عنایت نظری
از پیِ وصلِ تو بر خویش گرفتم همه رنج
زان که ممکن نبود نفعِ جهان بی ضرری
گر به دردم برسی دستِ عنایت بر سر
بر سر کشته ی هجران بکنی هم گذری
با تو گویم سخن و کرده نظر با غیری
با تو باشم به دل و بوده به تن با دگری
آخرالامر به جایی برسد قصّه که خلق
باز گویند به هر انجمن از من سمری
من در افتادم و دستِ طمع از جان شستم
ترسم این است که پیش تو نیاید خطری
من به الطاف تو دارم به جهان چشم امید
گوش با حالِ دلم بهتر ازین کن قدری
رو به رویِ تو جهان می نگرد چون باشد
گر به احوالِ نزاری بکنی وانگری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری
به تو دارم طمع از روی عنایت نظری
هوش مصنوعی: اگر در کوی تو فرصتی برای گذر کردن ندارم، امید دارم که از روی لطف و محبت نگاهی به من بیندازی.
از پیِ وصلِ تو بر خویش گرفتم همه رنج
زان که ممکن نبود نفعِ جهان بی ضرری
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال تو تمام رنج‌ها را بر خود هموار کردم، زیرا امکان نداشت که بهره‌ای از دنیا بدون زیان باشد.
گر به دردم برسی دستِ عنایت بر سر
بر سر کشته ی هجران بکنی هم گذری
هوش مصنوعی: اگر به من توجه کنی و دستی از محبت بر سرم بکشی، گویی بر سر کسی که در فراق و جدایی رنج می‌برد، عبور کرده‌ای.
با تو گویم سخن و کرده نظر با غیری
با تو باشم به دل و بوده به تن با دگری
هوش مصنوعی: با تو صحبت می‌کنم و در نگاه دیگران هستی، در دل با تو هستم ولی در ظاهر با کسی دیگر.
آخرالامر به جایی برسد قصّه که خلق
باز گویند به هر انجمن از من سمری
هوش مصنوعی: نهایتاً داستانی به جایی می‌رسد که مردم در هر جمعی درباره من صحبت می‌کنند و یاد من را زنده نگه می‌دارند.
من در افتادم و دستِ طمع از جان شستم
ترسم این است که پیش تو نیاید خطری
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم تلاش کردم و از آرزوهای بی‌پایه و این‌که به تو وابسته باشم، دست کشیدم. تنها نگرانی‌ام این است که مبادا به تو آسیبی برسد.
من به الطاف تو دارم به جهان چشم امید
گوش با حالِ دلم بهتر ازین کن قدری
هوش مصنوعی: من به مهربانی‌های تو امید دارم و در این دنیا به لطف تو نگاه می‌کنم. امیدوارم حال دلم را از این بهتر کنی.
رو به رویِ تو جهان می نگرد چون باشد
گر به احوالِ نزاری بکنی وانگری
هوش مصنوعی: جهان به تو نگاه می‌کند، پس چگونه باشد اگر به حالات نزاری توجه کنی و آن‌ها را ببینی؟