شمارهٔ ۱۲۰۹
مرا گر یار خواهد گفت رو بر بند زنّاری
نخواهم گفت نی خواهم زمین بوسید و گفت آری
گرم از کعبه باز آرد صلیبم در بر اندازد
خلافِ هر چه او گوید نخواهم کرد من باری
رسوم خدمت و طاعت نگهدارم به هر شغلی
به وسع طاقت و قوّت میانبندم به هر کاری
مشنّع را بگو کاین درد ننشیند به فریادی
مقلّد را بگو کاین کار برناید به گفتاری
محبّت را چو مجنونی نخواهد دید هر نجدی
انا الحق را چو حلّاجی نخواهد دید هر داری
نباشد وصل بیهجران و شاهد بیرقیب الحق
بباید طالب گل را تحمّل کردن از خاری
گزیرم نیست از یاری که باشد محرم رازی
ولیکن کمترک با دست میآید وفاداری
ز ظلمت منکر تعلیم دانی کی برون آید
محقّق کرده تسلیمی و مطلق کرده اقراری
محال عقل اگر خود هیچ با ما در نمیگیرد
میانِ ما و او دیرست تا بودهست آزاری
مقاماتِ نزاری بر حقایق مشتمل باشد
بود در ضمن هر حرفی از آن رمزی و اسراری
مگر هم رنگِ ما بویی تواند برد ازین نافه
که این پی کس نیارد برد بیرون جز بههنجاری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا گر یار خواهد گفت رو بر بند زنّاری
نخواهم گفت نی خواهم زمین بوسید و گفت آری
هوش مصنوعی: اگر یار من بخواهد، من از او چهرهای نمیزنم و نه زمین را میبوسم و نه خواهی گفت بله.
گرم از کعبه باز آرد صلیبم در بر اندازد
خلافِ هر چه او گوید نخواهم کرد من باری
هوش مصنوعی: اگر از کعبه صلیب مرا به گرمی بازگرداند، او نمیتواند مرا از چیزی که میخواهد برگرداند. من هرگز نخواهم کرد.
رسوم خدمت و طاعت نگهدارم به هر شغلی
به وسع طاقت و قوّت میانبندم به هر کاری
هوش مصنوعی: من به هر کاری که در توانم باشد، به رسم خدمت و اطاعت ادامه میدهم و تلاش میکنم تا در هر مسئولیتی بهترین عملکرد را داشته باشم.
مشنّع را بگو کاین درد ننشیند به فریادی
مقلّد را بگو کاین کار برناید به گفتاری
هوش مصنوعی: به معشوق بگو که این درد دل من پایان نمییابد و به پیروان بگو که این کار به گفتن و صحبت کردن حل نمیشود.
محبّت را چو مجنونی نخواهد دید هر نجدی
انا الحق را چو حلّاجی نخواهد دید هر داری
هوش مصنوعی: محبت را مانند مجنونی که دیوانهوار در عشق غرق شده است، هیچ فردی در نجد نخواهد دید. همچنین، هیچکس در این سرزمین، حقیقت را بهگونهای که حلّاج به آن دست یافت، نخواهد شناخت.
نباشد وصل بیهجران و شاهد بیرقیب الحق
بباید طالب گل را تحمّل کردن از خاری
هوش مصنوعی: پیوستگی به محبوب بدون جدایی ممکن نیست، و همچنین وجود دوست با رقیب نیز ممکن نیست. بنابراین، کسی که خواهان زیبایی و عشق است، باید توانایی تحمل سختیها و دردها را داشته باشد.
گزیرم نیست از یاری که باشد محرم رازی
ولیکن کمترک با دست میآید وفاداری
هوش مصنوعی: نمیتوانم از کسی که به رازهایم آشناست کمک بگیرم، اما وفاداری او همیشه کمتر از آن است که با عمل نشان دهد.
ز ظلمت منکر تعلیم دانی کی برون آید
محقّق کرده تسلیمی و مطلق کرده اقراری
هوش مصنوعی: از تاریکی و ندانمکاری، آیا میدانی تعلیم چگونه میتواند انسان را نجات دهد؟ کسی که به واقعیتها پی ببرد، تسلیم میشود و حقیقت را بدون هیچ قید و شرطی میپذیرد.
محال عقل اگر خود هیچ با ما در نمیگیرد
میانِ ما و او دیرست تا بودهست آزاری
هوش مصنوعی: اگر عقل نتواند به ما نزدیک شود، از زمانهای دور میان ما و او فاصلهای وجود داشته است که تا کنون باعث آزار شده است.
مقاماتِ نزاری بر حقایق مشتمل باشد
بود در ضمن هر حرفی از آن رمزی و اسراری
هوش مصنوعی: مقامات نزاری شامل حقایق عمیق و باارزشی است که هر بخش از آن دارای رموز و رازهای خاصی میباشد.
مگر هم رنگِ ما بویی تواند برد ازین نافه
که این پی کس نیارد برد بیرون جز بههنجاری
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که بویی از این نافه بگیرد، در حالی که هیچکس نمیتواند آن را به جز به طریقی طبیعی و متعارف خارج کند؟