گنجور

شمارهٔ ۱۲۰۳

مرای ای یار ضایع می‌گذاری
ترّحم کن گر آمد وقت یاری
من مظلوم در دستِ تو عاجز
که داند تا تو ظالم در چه کاری
خیالت گو وداعِ جاودان کن
اگر ما را به هجران می‌سپاری
درست است این که از ما برشکستی
ولیکن نیست شرطِ دوست داری
چنین بی‌غم که با رویی چو خورشید
به یک ذرّه غمِ یاران نداری
طمع دارم ز چشمِ سرگرانت
که گه گه غمزه‌ ای بر ما گماری
به یک شفتالو از سیب زنخ‌دان
برآور کار‌ِ من آبی و ناری
مرا گو می مده ساقی دگر بیش
خرابم کرد چشمانِ خماری
مرا از یادِ تو یک دم به سر نیست
که تو از بدوِ فطرت یادگاری
نزاری بی تو یک دم بر نیارد
گرم یادآوری و گر نیاری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرای ای یار ضایع می‌گذاری
ترّحم کن گر آمد وقت یاری
هوش مصنوعی: ای دوست، تو مرا بی‌رحم رها می‌کنی، بنابراین اگر زمانی نیاز به یاری من پیش آمد، به من ترحم کن.
من مظلوم در دستِ تو عاجز
که داند تا تو ظالم در چه کاری
هوش مصنوعی: من که مظلوم و ناتوان هستم، هیچ کس نمی‌داند که تو به عنوان ظالم در چه اعمالی مشغول هستی.
خیالت گو وداعِ جاودان کن
اگر ما را به هجران می‌سپاری
هوش مصنوعی: اگر قصد داری برای همیشه ما را ترک کنی، پس دست کم به یاد ما با خیال راحت وداع کن.
درست است این که از ما برشکستی
ولیکن نیست شرطِ دوست داری
هوش مصنوعی: درست است که تو از ما دل بریدی، اما این دلیل نمی‌شود که دیگر دوستت نداریم.
چنین بی‌غم که با رویی چو خورشید
به یک ذرّه غمِ یاران نداری
هوش مصنوعی: تو به قدری بی‌غم و شاداب هستی که حتی یک ذره هم از غم دوستانت را به دل نمی‌گیری و گویا چهره‌ات به روشنی خورشید است.
طمع دارم ز چشمِ سرگرانت
که گه گه غمزه‌ ای بر ما گماری
هوش مصنوعی: من امیدوارم که چشم‌های فریبنده‌ات گاهی نگاهی پر از شادی به ما بیندازد.
به یک شفتالو از سیب زنخ‌دان
برآور کار‌ِ من آبی و ناری
هوش مصنوعی: من از تو می‌خواهم که به من کمک کنی و نیازهایم را برطرف کنی، مثل اینکه برایم یک شفتالو بیاوری تا در کنار سیب و سایر میوه‌ها، خواسته‌هایم را برآورده کنی.
مرا گو می مده ساقی دگر بیش
خرابم کرد چشمانِ خماری
هوش مصنوعی: به من دیگر می نده، ای ساقی؛ چشمانِ مست و خماری‌ات بیش از این مرا ویران کرد.
مرا از یادِ تو یک دم به سر نیست
که تو از بدوِ فطرت یادگاری
هوش مصنوعی: من هرگز یک لحظه هم فراموشی تو را ندارم، چرا که تو از آغاز وجودم در ذهنم باقی مانده‌ای.
نزاری بی تو یک دم بر نیارد
گرم یادآوری و گر نیاری
هوش مصنوعی: بدون تو حتی لحظه‌ای نمی‌توانم گرم و خوشحال باشم و اگر تو هم مرا به یاد نیاوری، بر حال من تاثیری نخواهد داشت.

حاشیه ها

1403/02/20 10:05
ر.غ

مرای ای یار ضایع می‌گذاری - مرا ای یار ضایع می‌گذاری