گنجور

شمارهٔ ۱۲۰۲

می‌روی می‌دهدت دل که مرا بگذاری
برو اکنون تو و نامردمی و نایاری
بر من و زاری و تنهاییِ من رحمت کن
مکن ای یار به آزار دلی بی‌زاری
ما نکردیم گناهی که بود موجبِ خشم
آری آری تو ز ما سیر شدی پنداری
دلِ یاران بربایی و به غارت ببری
از که آموختی این دل‌بری و عیّاری
تا برفتی نی‌ام از یادِ تو خالی نفسی
منم و یادِ تو در مستی و در هش‌یاری
گفتمت عهد به پایان نبری روزِ نخست
الحق الحق چه نکو عهد و وفایی داری
ضعفِ دل بر منِ سودازده شد مستولی
چیست تشویشِ دماغ آفتِ شب بیداری
چند رفعِ غمِ بیهوده توان کرد به می
نه همه عمر توان بود درین بی‌کاری
در دلم بود که هرگز نشوم از تو جدا
در سرم بود که با ما قدمی بسپاری
نه چنان باز گرفتی قدم از ما که دگر
رویِ آن است که دستی به سرم بازآری
گفته بودی که نزاری همه زاری دارد
چون زر و زور ندارد چه کند هم زاری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌روی می‌دهدت دل که مرا بگذاری
برو اکنون تو و نامردمی و نایاری
هوش مصنوعی: می‌روی و دل مرا با خود می‌بری، به من هم بگو که حالا برو، تو که بی‌وفایی و در حق من کمک نکردی.
بر من و زاری و تنهاییِ من رحمت کن
مکن ای یار به آزار دلی بی‌زاری
هوش مصنوعی: ای یار، بر من و غم و تنهایی‌ام رحم کن و مرا آزار نده، من دل شکسته‌ای هستم که نیاز به محبت دارم.
ما نکردیم گناهی که بود موجبِ خشم
آری آری تو ز ما سیر شدی پنداری
هوش مصنوعی: ما کار خطایی نکردیم که باعث خشم تو شده باشد، اما تو شاید فکر می‌کنی از ما دل‌زده و خسته‌ای.
دلِ یاران بربایی و به غارت ببری
از که آموختی این دل‌بری و عیّاری
هوش مصنوعی: دل‌های دوستان را می‌گیری و آن‌ها را به غارت می‌بری، از کجا این مهارت دل‌ربایی و فریب را آموخته‌ای؟
تا برفتی نی‌ام از یادِ تو خالی نفسی
منم و یادِ تو در مستی و در هش‌یاری
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، من هیچ وقت تو را فراموش نکردم. من همواره به یاد تو هستم، چه در لحظات شاد و چه در زمان‌هایی که هوشیارم.
گفتمت عهد به پایان نبری روزِ نخست
الحق الحق چه نکو عهد و وفایی داری
هوش مصنوعی: به تو گفتم که عهد و پیمانت روز اول تمام نمی‌شود، اما اینجا حق را بگو که تو چقدر خوب به عهد و وفای خود عمل می‌کنی.
ضعفِ دل بر منِ سودازده شد مستولی
چیست تشویشِ دماغ آفتِ شب بیداری
هوش مصنوعی: ضعف و بی‌تابی دل من که گرفتار آرزوها هستم، نشان دهنده‌ی چیست؟ این نگرانی و پریشانی که در ذهنم به وجود آمده، ناشی از عواقب شب بیداری است.
چند رفعِ غمِ بیهوده توان کرد به می
نه همه عمر توان بود درین بی‌کاری
هوش مصنوعی: چند بار می‌توان غم‌های بی‌مورد را با نوشیدن شراب برطرف کرد؟ نمی‌توان تمام عمر را در این بی‌کاری سپری کرد.
در دلم بود که هرگز نشوم از تو جدا
در سرم بود که با ما قدمی بسپاری
هوش مصنوعی: در دل من همیشه این فکر بود که هرگز از تو جدا نشوم و در ذهنم بود که روزی با من همراهی کنی.
نه چنان باز گرفتی قدم از ما که دگر
رویِ آن است که دستی به سرم بازآری
هوش مصنوعی: تو چنان از ما فاصله گرفته‌ای که دیگر امیدی به نوازش دوباره‌ات ندارم.
گفته بودی که نزاری همه زاری دارد
چون زر و زور ندارد چه کند هم زاری
هوش مصنوعی: گفته بودی که انسان‌هایی مثل من که در سختی هستند، وقتی قدرت و ثروت ندارند، چه کاری از دستشان برمی‌آید جز گریه و زاری.