گنجور

بخش ۵ - اندیشه و سخن

چو بر مرکبِ فکر گردم سوار
نیارم گرفتن عنان استوار
سر از هر طرف می‌کشد بارگی
مرا می‌رباید به یک بارگی
چو قادر نه‌ام بر کمان و کمند
برون می‌دود صیدم از قیدِ بند
مرا خود ز عالم برون می‌برد
چه عالم ز خود هم برون می‌برد
مشو معترض کو غلو در گرفت
که این برق در خشک و در تر گرفت
گر از آتش من خبر داشتی
چه پروای عیب و هنر داشتی
سخن باطنی دارد و ظاهری
بدو نیک را اول و آخری
تو مرد کدامی و اهل کدام
نصیب خود ادراک کن والسلام
جُعَل از گلستان ندارد نصیب
ز کنّاس گند و ز عطار طیب
اگر در سیاهیست آب حیات
ببین چشمه‌ی خضر من در دوات
به زور و به زرگر به دست آمدی
سکندر سیاهی پرست آمدی
ازین جام اگر جرعه‌ای یافتی
ز هر حرف صد چشمه بشکافتی
خضِر را ازین چشمه دادند آب
توهم زین سیاهی طلب کن بیاب
غلط می‌کنم از سیاهی مجوی
اگر چشمه خواهی پی خضر پوی
خضِر را طلب کن که آب حیات
ازو بازیابی نه از ترّهات

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بر مرکبِ فکر گردم سوار
نیارم گرفتن عنان استوار
هوش مصنوعی: وقتی سوار بر فکر می‌شوم، نمی‌توانم کنترل آن را به راحتی به دست بگیرم.
سر از هر طرف می‌کشد بارگی
مرا می‌رباید به یک بارگی
هوش مصنوعی: هر کسی از سمت خود به من توجهی می‌کند و به طور ناگهانی مرا مجذوب می‌سازد.
چو قادر نه‌ام بر کمان و کمند
برون می‌دود صیدم از قیدِ بند
هوش مصنوعی: زمانی که نمی‌توانم با تیر و کمند از شکارم محافظت کنم، آن شکار به سادگی از بند من می‌گریزد و فرار می‌کند.
مرا خود ز عالم برون می‌برد
چه عالم ز خود هم برون می‌برد
هوش مصنوعی: من را به دنیای دیگری می‌برد که خود آن دنیا نیز انسان را از خود دور می‌کند.
مشو معترض کو غلو در گرفت
که این برق در خشک و در تر گرفت
هوش مصنوعی: نگران نباش که چه بلایی بر سر دنیا آمده، زیرا این حادثه به همه جا سرایت کرده است و هر دو شرایط را تحت تاثیر قرار داده است.
گر از آتش من خبر داشتی
چه پروای عیب و هنر داشتی
هوش مصنوعی: اگر از آتش درون من آگاه بودی، دیگر برای عیب و هنر خود نگران نمی‌شدی.
سخن باطنی دارد و ظاهری
بدو نیک را اول و آخری
هوش مصنوعی: این سخن به دو معناست؛ یک معنا که در ظاهرش پیدا است و معنای دیگری که در باطنش نهفته است. در واقع، همواره در هر سخن یا نوشته‌ای، باید به عمق آن توجه کرد تا تمامی ابعاد آن را درک کنیم.
تو مرد کدامی و اهل کدام
نصیب خود ادراک کن والسلام
هوش مصنوعی: شناسایی کن که تو از چه نوع آدمی هستی و چه سهمی از نعمت‌ها و خوبی‌ها نصیبت شده است. با این فهم، آرامش یاب.
جُعَل از گلستان ندارد نصیب
ز کنّاس گند و ز عطار طیب
هوش مصنوعی: از گلستان، جُعَل بهره‌ای نمی‌برد؛ نه از برکت زنبور که عطر گل را می‌آورد، و نه از عطاری که خوشبو است و مواد خوب می‌فروشد.
اگر در سیاهیست آب حیات
ببین چشمه‌ی خضر من در دوات
هوش مصنوعی: اگر در ظلمت و سختی‌ها، منبع زندگی وجود داشته باشد، نگاه کن به چشمه‌ی خضر من که در جوهر قلم قرار دارد.
به زور و به زرگر به دست آمدی
سکندر سیاهی پرست آمدی
هوش مصنوعی: با زور و ثروت به دست آوردی، ولی در عمق وجودت، تیرگی و ناپاکی وجود دارد.
ازین جام اگر جرعه‌ای یافتی
ز هر حرف صد چشمه بشکافتی
هوش مصنوعی: اگر از این جام اندکی نوشیدی، از هر کلمه‌اش صدها چشمه دانش و حکمت به دست خواهی آورد.
خضِر را ازین چشمه دادند آب
توهم زین سیاهی طلب کن بیاب
هوش مصنوعی: به خضر از این چشمه آب دادند، تو هم از این تاریکی چیزی طلب کن و بخواه.
غلط می‌کنم از سیاهی مجوی
اگر چشمه خواهی پی خضر پوی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چشمه‌ای هستی که خضر در آن حضور دارد، نباید از تاریکی و سیاهی بترسی و در آن غلت بخوری.
خضِر را طلب کن که آب حیات
ازو بازیابی نه از ترّهات
هوش مصنوعی: خضر را بخواه تا آب حیات را از او به دست آوری، نه از حرف‌های بی‌اساس و پوچ.