گنجور

بخش ۴۴ - پس از توبه

پس از یک دو سالم که توفیق حی
مساعد شد و توبه کردم ز می
دگر باره مخدوم ملایِ بیک
که بادش قرین روز و شب بخت نیک
به جامِ مروّق خمارم شکست
سر توبه بی‌اختیارم شکست
خدیوست و تکلیفِ مالایطاق
چه درمان چنین اوفتاد اتّفاق
به الفاظ شیرین زبان برگشاد
می تلخ بستان که از روی داد
تو را می سزد می پرستی و بس
برآئین تو می نخوردست کس
چو ممزوج شد با مزاجِ تو می
تحاشی مکن تا توانی ز وی
چو می می‌دهد خاطرت را فرح
دگر دست خالی مدار از قدح
چو چندی برآمد ازین نذر باز
هلالم دگر باره شد بدر باز
ضرورت علی الجمله خیّام‌وار
گرفتم به کف بر، میِ خوشگوار
زدم خیمه پهلوی خرگاه دوست
چه گویم که مولی و مخدومم اوست
جهانِ کرم مجدِ دین خواجه مجد
که بر رایِ او کرد خورشید وجد
کریم خراسان محمّد که جود
به عجز اوفتد پیش او در سجود
حمید جهان ابن احمد که عقل
ز خورشید رایش کند فیض نقل
چنان دست جود و کرم پیش کرد
که نیش خِجالت دلم ریش کرد
چه گویم ز پاکیزه اخلاق او
ز افراط الطاف و اِشفاقِ او
زمانی ز من بیخبر کی بُدی
که نه بر کف و در سرم می بُدی
ز صدر وزارت چو برخاستی
چو فردوس بزمی بیاراستی
سماع و شرابِ مروّق روان
مدامم خوش و تازه روح و روان
اگر فکرتم در ربودی دمی
فتادی در ابرویِ عیشم خمی
زبان برگشادی به شیرین سخن
که از ما ملالت خدا را مَکُن
دلم را سبک باز دریافتی
چو خاطر به جایِ دگر تافتی
حضورِ حریفان بس خوش‌نشین
به تخصیص صدراخص فخرِدین
میان بسته دایم به صدق و صفا
مصفّا چو اخوان به شرط وفا
دل افروز در مجلسِ دل نواز
به سر برده ایّام در عزّ و ناز
مع القصّه در بزمِ صاحب مدام
شب و روز خوش بود می بر دوام
بسی نیز بودی که دامن کشان
به سر وقتِ من آمدندی خوشان
چو تَرتیبکی داشتم در شراب
ز لایعقلی کردمی اجتناب
پسندیدهٔ بزم صاحب شدم
مقرّب به صدرِ مراتب شدم
ز پیری که نارد ملالت جوان
قیاسش ز آداب کردن توان
چه گویم دگر هر چه گویم منی‌ست
منی چیست ای یار اهریمنی‌ست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس از یک دو سالم که توفیق حی
مساعد شد و توبه کردم ز می
هوش مصنوعی: بعد از مدتی که به لطف خداوند موفق شدم و از نوشیدن شراب توبه کردم،
دگر باره مخدوم ملایِ بیک
که بادش قرین روز و شب بخت نیک
هوش مصنوعی: مقتدر دیگری که آقای ملای بیک است و خوشبختی او همیشه با روز و شب همراه است.
به جامِ مروّق خمارم شکست
سر توبه بی‌اختیارم شکست
هوش مصنوعی: در میانه‌ی خوشی و نشئه، ناخواسته پیمانه‌ام شکسته و توبه‌ام را از دست داده‌ام.
خدیوست و تکلیفِ مالایطاق
چه درمان چنین اوفتاد اتّفاق
هوش مصنوعی: تو سرور منی و وظیفه‌ای که غیر ممکن است، چه راهی برای درمان این اتفاقی که برایم افتاده وجود دارد؟
به الفاظ شیرین زبان برگشاد
می تلخ بستان که از روی داد
هوش مصنوعی: با کلمات نرم و شیرین سخن بگو و از تلخی‌ها و دشواری‌ها یاد نکن، زیرا زندگی سرشار از تجربیات مختلف است.
تو را می سزد می پرستی و بس
برآئین تو می نخوردست کس
هوش مصنوعی: شایسته است که تو را بپرستند و بس؛ هیچ‌کس دیگر شایسته‌ی عبادت بر اساس آیین تو نیست.
چو ممزوج شد با مزاجِ تو می
تحاشی مکن تا توانی ز وی
هوش مصنوعی: هرگاه که می با طبع تو درآمیزد، از آن دوری نکن و تا می‌توانی از آن بهره ببر.
چو می می‌دهد خاطرت را فرح
دگر دست خالی مدار از قدح
هوش مصنوعی: وقتی که دل تو شاداب و شاد است، دیگر با دستان خالی در پی شادی نباش.
چو چندی برآمد ازین نذر باز
هلالم دگر باره شد بدر باز
هوش مصنوعی: پس از مدتی که از این نذر گذشته، دوباره هلال من همچون ماه کامل شده است.
ضرورت علی الجمله خیّام‌وار
گرفتم به کف بر، میِ خوشگوار
هوش مصنوعی: من به ناچار به دست آوردم می خوشگوار خیام را، که در هر حال برای من ضروری است.
زدم خیمه پهلوی خرگاه دوست
چه گویم که مولی و مخدومم اوست
هوش مصنوعی: من در کنار خرگاه دوست خیمه زده‌ام و چه بگویم که او هم مولای من است و هم مخدومم.
جهانِ کرم مجدِ دین خواجه مجد
که بر رایِ او کرد خورشید وجد
هوش مصنوعی: جهان پر از خوبی و کرامت است و بزرگی دین به خاطر وجود شخصیتی است که به خاطر خرد و تدبیرش، حتی خورشید هم به وجد و شگفتی می‌آید.
کریم خراسان محمّد که جود
به عجز اوفتد پیش او در سجود
هوش مصنوعی: محمّد، کریم خراسان، به قدری سخاوت و generosity دارد که حتی عجز و ناتوانی هم در مقابل بخشندگی‌اش سر به سجده می‌گذارد.
حمید جهان ابن احمد که عقل
ز خورشید رایش کند فیض نقل
هوش مصنوعی: حمید، پسر احمد، آن‌چنان دانا و خردمند است که عقل او به اندازه‌ی نور خورشید می‌درخشد و همگان از دانشش بهره‌مند می‌شوند.
چنان دست جود و کرم پیش کرد
که نیش خِجالت دلم ریش کرد
هوش مصنوعی: به شکلی سخاوتمندانه دست کمک خود را دراز کرد که دل من از شرم به شدت آسیب دید.
چه گویم ز پاکیزه اخلاق او
ز افراط الطاف و اِشفاقِ او
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه از پاکی و نیک‌سیرتی او سخن بگویم، از محبت‌های بی‌حد و حصر و مهربانی‌هایش.
زمانی ز من بیخبر کی بُدی
که نه بر کف و در سرم می بُدی
هوش مصنوعی: در گذشته زمانی بوده است که من از تو بی‌خبر بودم، period که نه در دستانم بودی و نه در ذهنم.
ز صدر وزارت چو برخاستی
چو فردوس بزمی بیاراستی
هوش مصنوعی: زمانی که از مقام وزارت کنار رفتی، همچون بهشتی زیبا و پرزرق و برق را ایجاد کردی.
سماع و شرابِ مروّق روان
مدامم خوش و تازه روح و روان
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی خوشایند و سرشار از انرژی اشاره دارد. گوینده از حالتی شاداب و سرمست صحبت می‌کند که در آن سرگرمی و لذت‌هایی مانند موسیقی و نوشیدنی، باعث تازگی و روحیه خوب او می‌شود. به طور کلی، این احساسات انسان را به سمت زندگی با نشاط و شاداب سوق می‌دهد.
اگر فکرتم در ربودی دمی
فتادی در ابرویِ عیشم خمی
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای به فکر تو بیفتم، در آن زمان در لذت و شادی‌ام خدشه‌ای ایجاد می‌شود.
زبان برگشادی به شیرین سخن
که از ما ملالت خدا را مَکُن
هوش مصنوعی: زبان را باز کن و با کلام شیرین صحبت کن تا باعث پریشانی خدا نشویم.
دلم را سبک باز دریافتی
چو خاطر به جایِ دگر تافتی
هوش مصنوعی: دل من را سبک و آزاد یافت کردی، همچنان که وقتی انسان به یاد کسی دیگر می‌افتد، احساس متفاوتی به دست می‌آورد.
حضورِ حریفان بس خوش‌نشین
به تخصیص صدراخص فخرِدین
هوش مصنوعی: حضور رقبای قدرتمند بسیار دل‌انگیز است، به ویژه وقتی که برتری و افتخار به شخص خاصی تعلق دارد.
میان بسته دایم به صدق و صفا
مصفّا چو اخوان به شرط وفا
هوش مصنوعی: در میان ارتباطات مستمر و خالصانه، افراد می‌توانند با وفا و وفاداری مانند برادران، به پاکی و صداقت دست یابند.
دل افروز در مجلسِ دل نواز
به سر برده ایّام در عزّ و ناز
هوش مصنوعی: در مجلس دل‌نواز، دل من روشن شده و ایام را با شکوه و زیبایی گذرانده‌ام.
مع القصّه در بزمِ صاحب مدام
شب و روز خوش بود می بر دوام
هوش مصنوعی: در مهمانی‌ها و گردهمایی‌های صاحب، همواره شب و روز خوشی و شادی وجود داشت.
بسی نیز بودی که دامن کشان
به سر وقتِ من آمدندی خوشان
هوش مصنوعی: بسیاری بودند که با شتاب و اشتیاق به دیدار من می‌آمدند.
چو تَرتیبکی داشتم در شراب
ز لایعقلی کردمی اجتناب
هوش مصنوعی: وقتی در شراب تردیدی داشتم، از آن دوری می‌کردم و احتیاط می‌کردم.
پسندیدهٔ بزم صاحب شدم
مقرّب به صدرِ مراتب شدم
هوش مصنوعی: من به عنوان مهمان مورد علاقه در محفل پذیرفته شدم و به بالاترین جایگاه یا مقام نزدیک شدم.
ز پیری که نارد ملالت جوان
قیاسش ز آداب کردن توان
هوش مصنوعی: از پیری که باعث ناراحتی و ملالت می‌شود، نمی‌توان جوانی را به عنوان نمونه‌ای از آداب و رفتار خوب مقایسه کرد.
چه گویم دگر هر چه گویم منی‌ست
منی چیست ای یار اهریمنی‌ست
هوش مصنوعی: چه بگویم دیگر که هر چه بگویم از خودم نیست. "منی" چیست ای دوست، آیا تو همانی اهریمن هستی؟