گنجور

بخش ۳۶ - حکایت

گذر بودمان بر براکوهِ تون
ز شهر آمدیم از سحرگه برون
مصاحب زهر گونه جوقی سوار
کشیدیم القصه تا نوبهار
دهی بود فی الجمله پرداخته
ز بیدادِ ظالم برانداخته
شرابی که بر کوتلان باربود
تلف شد ضرورت که ناچار بود
تُهی تنگ و خیک و رهِ فارس پیش
حریفان پریشان ز اندازه بیش
رزی بود در باز رفتم درون
چه گویم که حالم تبه بود چون
در آمد به خشتی سر پای من
خمی گشت پیدا ز روی چمن
خمی و چه خم آنگهی پر شراب
شرابی و چون آنگهی چون گلاب
زدم نعره‌ای و برفتم ز هوش
فتادند یاران من در خروش
چو دیدند حیران فروماندند
دعا بر خداوندِ رز خواندند
درخت از زمین و شراب از درخت
برآید عجب نبود ای نیک بخت
کرامات محض است کز زیر خاک
برآید خمی تا به سر جانِ پاک
از اقبال می‌خواره نبود عجب
روان گشته از چشمه ماءالعنب
یکی گفت روزی می‌خواره بین
که ناگه برآمد ز زیر زمین
یکی گفت اگر صاحب بوستان
نیت خیر کردست نیکوست آن
یکی گفت بی چاره وقت گریز
نهادست خنب و برفت است تیز
به شکرانهٔ فتح بابی چنین
نهادیم سرها همه بر زمین
چو شد خنب خالی به شکرانه‌ای
درونش نهادیم دانگانه‌ای
سر خنب کردیم در حال رُست
سر خود گرفتیم چالاک و چست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گذر بودمان بر براکوهِ تون
ز شهر آمدیم از سحرگه برون
هوش مصنوعی: ما به سوی براکوهٔ تون عبور کردیم و از شهر در سپیده‌دم بیرون آمدیم.
مصاحب زهر گونه جوقی سوار
کشیدیم القصه تا نوبهار
هوش مصنوعی: ما با دوستانی در میان بودیم که هر کدام دارای ویژگی‌های خاصی بودند و در نهایت به فصل بهار رسیدیم.
دهی بود فی الجمله پرداخته
ز بیدادِ ظالم برانداخته
هوش مصنوعی: یک دهی وجود داشت که به طور کلی، تحت ظلم و ستمی که بر آن رفته بود، دستخوش تغییر و تحول شده و ناپایدار شده بود.
شرابی که بر کوتلان باربود
تلف شد ضرورت که ناچار بود
هوش مصنوعی: شرابی که بر روی افرادی که بالای کوه بودند، ریخته شد، به خاطر شرایط لازم و اجتناب‌ناپذیر از بین رفت.
تُهی تنگ و خیک و رهِ فارس پیش
حریفان پریشان ز اندازه بیش
هوش مصنوعی: جای تو خالی است و از شدت فراق و غم، در برابر دوستان، به شدت مضطرب و آشفته هستی.
رزی بود در باز رفتم درون
چه گویم که حالم تبه بود چون
هوش مصنوعی: در هنگام بازگشت، احساس کردم که درونم خراب و آشفته است و نمی‌دانم چه بگویم.
در آمد به خشتی سر پای من
خمی گشت پیدا ز روی چمن
هوش مصنوعی: یک سنگ به پای من برخورد کرد و به خاطر آن، نشانه‌ای از زمین پیدا شد که روی چمن بود.
خمی و چه خم آنگهی پر شراب
شرابی و چون آنگهی چون گلاب
هوش مصنوعی: وقتی که تو خمیده‌ای، مانند جام پر از شراب هستی، و زمانی که به قد و قامت خود می‌بالید، همانند گلاب خوشبو می‌شوی.
زدم نعره‌ای و برفتم ز هوش
فتادند یاران من در خروش
هوش مصنوعی: من فریادی کشیدم و از خود بی‌خود شدم، دوستانم در این هیجان دچار حیرت و شگفتی شدند.
چو دیدند حیران فروماندند
دعا بر خداوندِ رز خواندند
هوش مصنوعی: وقتی که با شگفتی و حیرت مواجه شدند و در مواجهه با چالش‌ها ناتوان ماندند، به درگاه خداوند دعا کردند.
درخت از زمین و شراب از درخت
برآید عجب نبود ای نیک بخت
هوش مصنوعی: درخت از خاک رشد می‌کند و شراب نیز از میوه درخت به‌دست می‌آید؛ بنابراین، انتظار داشتن این طبیعی است و جالب نیست برای کسی که خوشبخت است.
کرامات محض است کز زیر خاک
برآید خمی تا به سر جانِ پاک
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به اینکه از زیر زمین، نشانه‌ای از زندگی یا روحی پاک و پر از فضیلت به وجود می‌آید. این پدیده، نشانه‌ای از رحمت و کرامت است که در سختی‌ها و تاریکی‌ها نیز می‌تواند نمایان شود. در واقع، این تصویر نشان‌دهنده قدرت و عظمت روح انسانی است که حتی در شرایط دشوار، می‌تواند شکوفا شود.
از اقبال می‌خواره نبود عجب
روان گشته از چشمه ماءالعنب
هوش مصنوعی: به خاطر خوش‌شانسی و شانس خوب او، این موضوع تعجب‌آور نیست که او از شراب لذت می‌برد و به نوعی دچار سرخوشی و نشاط شده است.
یکی گفت روزی می‌خواره بین
که ناگه برآمد ز زیر زمین
هوش مصنوعی: روزی شخصی مستی در حال نوشیدن بود که ناگهان چیزی از زیر زمین بیرون آمد.
یکی گفت اگر صاحب بوستان
نیت خیر کردست نیکوست آن
هوش مصنوعی: کسی گفت اگر صاحب باغ قصد خوبی داشته باشد، این موضوع پسندیده است.
یکی گفت بی چاره وقت گریز
نهادست خنب و برفت است تیز
هوش مصنوعی: یکی گفت: شخصی که به مشکلاتش پی برده، به سرعت و بی‌درنگ از آن‌ها دور شده و فرار کرده است.
به شکرانهٔ فتح بابی چنین
نهادیم سرها همه بر زمین
هوش مصنوعی: ما به خاطر پیروزی‌امان، از روی قدردانی و شکر، سرهایمان را بر زمین گذاشتیم.
چو شد خنب خالی به شکرانه‌ای
درونش نهادیم دانگانه‌ای
هوش مصنوعی: وقتی که کوزه خالی شد، برای قدردانی و خوشحالی، درون آن مقداری شکر قرار دادیم.
سر خنب کردیم در حال رُست
سر خود گرفتیم چالاک و چست
هوش مصنوعی: سر را به حالت خمیده نگه داشتیم و در حالی که سر خود را محکم در دست گرفته‌ایم، چالاک و سریع عمل کردیم.