گنجور

بخش ۵

چو از دور خواند تورا پادشاه
بنزدیک خویشت دهد جایگاه
اگر چند جای نشست تو نیست
ولی در مکاس تکلّف مَایست
چو فرمود حالی بباید نشست
دل و هوش در گفته ی شاه بست
که آن از پی حرمت و جاه تست
دگر از پی رُتبت و راه تست
تو را از برای مهمّات خویش
طلب کرد، بنشاند یک لحظه پیش
فرود آی و نیکو سخن گوش کن
دل و دیده و جان و تن هوش کن
چو پردخته گشت از سخن پادشاه
سبک خیز و باز آی با جایگاه
گر افتد به رسم جهان ماتمی
که واقع شود پادشا را غمی
نباید ورا تعزیت پیش بزد
که کار بزرگان نگیرند خرد
به خرسندیش رهنمویی مکن
ملک را دلالت به دونی مکن
ملک را چنان درنیابد آلم
که یابد احاطت بر و دستِ غم
ولیکن سخن های پاکیزه گوی
ز ایّام سرسبزی شاه گوی
وزان پس نباید از آن یاد کرد
که ایّام بیداد اگر داد کرد
وگر شاه پیدا کند با تو راز
غم دل نهد در میان با تو باز
روا باشد ار‌ باز جویی دلش
که اندک تسلّی شود حاصلش
به شیرین زفانی حدیثی سگال
که سود آورد عقل بر وقت و حال
و گر پادشا را رسد نکبتی
که در انحطاط افتد از رتبتی
و گر دشمنی بر سر آید فراز
کند دست ناگه به مُلکش دراز
و گر بر ضمیرش رود فکرتی
کز انواع حادث شود فترتی
به خدمت در افزای و شفقت نمای
دلش را به دست آر و منشین ز پای
ز درگاه غایب مشو یک زمان
مهمّات دریاب و مُهمَل ممان
تکاسل مکن تا نباید شنید
که چون نکبتی دید دم در کشید
به همت بر افلاک و انجم خرام
که معکوس سر زیر باشد مدام
هر آن آرزو و هوا و هوس
که خواهی و داری بدان دسترس
به یک یک مرادت نکو کن نگاه
که هست اندر آن طاعت پادشاه
ببین تا پسند رضای وی است
بدان سمت رو کاقتضای وی است
چو دیدی موافق یکی با دگر
در آن آرزو سعی کن کارگر
وگر ناموافق نماید گریز
چو بینی ز نامتّفق رستخیز
برون کن ز سر آن هوا و هوس
وفاق از مخالف ندیدست کس
از آن نقش لوحِ ضمیرت بشوی
مشو پس رو نفس بیهوده گوی
هر آن راحت و لذّتی کان تر است
چو با پادشا نیست رنج و عناست
ز عُمر ای نزاری بر آنگه خوری
که بر نعمت شاه شکر آوری
چو شد خشمگین بر کسی پادشاه
به غفلت مکن جانب او نگاه
گرت خویش و خون است و پیوند و دوست
ترا شیوه شاه بودن نکوست
و گر از کسی گشت خشنود باز
که دشمن بُوَد با تو، کینه مساز
چو او خشم گیرد تو هم خشم گیر
چو او درپذیرد تو هم درپذیر
مپرس آنک جرم گنهکار چیست
و گر خدمت، آنِ وفادار چیست
یکی مستحقّ عتاب و عناست
دگر یک سزاوار فضل و عطاست
که شرط خدم با خداوندگار
چنین است و رسمی است مردانه‌ وار
که با دشمن و دوست در جنگ و شور
بُوَد دشمن و دوست تا نفخ صور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو از دور خواند تورا پادشاه
بنزدیک خویشت دهد جایگاه
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه از دور تو را صدا زد، به نزدیکی‌اش برو و جایگاه خود را در کنار او بگیر.
اگر چند جای نشست تو نیست
ولی در مکاس تکلّف مَایست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ممکن است تو در چند مورد حضور نداشته باشی، اما در جمع‌هایی که به رفتار و ظاهرت توجه می‌شود، باید خود را به گونه‌ای نشان دهی که مناسب باشد. به عبارت دیگر، ظاهر و رفتار ما در جمع‌های مختلف اهمیت دارد و باید به آن توجه کنیم.
چو فرمود حالی بباید نشست
دل و هوش در گفته ی شاه بست
هوش مصنوعی: وقتی که فرمان داده شد باید درنگ کرد و دل و ذهن را بر سخن شاه متمرکز کرد.
که آن از پی حرمت و جاه تست
دگر از پی رُتبت و راه تست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بعضی از افراد برای احترام و جایگاه اجتماعی خود تلاش می‌کنند، در حالی که دیگران به دنبال مقام و مسیر خاصی هستند که آن را دنبال می‌کنند.
تو را از برای مهمّات خویش
طلب کرد، بنشاند یک لحظه پیش
هوش مصنوعی: او تو را برای رفع نیازهای خود طلبیده و برای یک لحظه تو را در کنار خود نشاند.
فرود آی و نیکو سخن گوش کن
دل و دیده و جان و تن هوش کن
هوش مصنوعی: به آرامی پایین بیا و با دقت به سخن خوب گوش بده. قلب، چشم، جان و بدن خود را هوشیار کن.
چو پردخته گشت از سخن پادشاه
سبک خیز و باز آی با جایگاه
هوش مصنوعی: وقتی که سخنان پادشاه پایان یافت، با خُود را سبک کن و به جایگاه خود برگرد.
گر افتد به رسم جهان ماتمی
که واقع شود پادشا را غمی
هوش مصنوعی: اگر در دنیا حادثه‌ای پیش بیاید که باعث ناراحتی پادشاه شود،
نباید ورا تعزیت پیش بزد
که کار بزرگان نگیرند خرد
هوش مصنوعی: نباید کسی برای دیگری اظهار ناراحتی کند، زیرا کارهای بزرگ به عهده افراد با تجربه و بزرگ است و نه به عهده افراد کوچک و کم‌تجربه.
به خرسندیش رهنمویی مکن
ملک را دلالت به دونی مکن
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی او، کلید راهنمایی را در اختیار او قرار نده و به او سوءتفاهم نده.
ملک را چنان درنیابد آلم
که یابد احاطت بر و دستِ غم
هوش مصنوعی: پادشاهی به چنین سرنوشتی نمی‌رسد که بتواند بر همه چیز احاطه پیدا کند و از غم و اندوه به دور باشد.
ولیکن سخن های پاکیزه گوی
ز ایّام سرسبزی شاه گوی
هوش مصنوعی: اما سخنان زیبا و نیکو را از روزهای سرسبز و پرشکوه پادشاه بیان کن.
وزان پس نباید از آن یاد کرد
که ایّام بیداد اگر داد کرد
هوش مصنوعی: پس نباید از آن روزها یاد کرد، زیرا اگر خشونت و ظلمی در زمانه‌ای بوده، ممکن است روزی با عدل و انصاف نیز همراه شود.
وگر شاه پیدا کند با تو راز
غم دل نهد در میان با تو باز
هوش مصنوعی: اگر پادشاه با تو بر سر درد دلش صحبت کند، همه احساساتش را با تو درمیان می‌گذارد.
روا باشد ار‌ باز جویی دلش
که اندک تسلّی شود حاصلش
هوش مصنوعی: اگر دلش را دوباره جستجو کنی، جایز است؛ چرا که ممکن است به آرامش اندکی دست یابد.
به شیرین زفانی حدیثی سگال
که سود آورد عقل بر وقت و حال
هوش مصنوعی: به زبان شیرین سخنی بگو که در زمان و موقعیت مناسب، بهره عقل را به همراه داشته باشد.
و گر پادشا را رسد نکبتی
که در انحطاط افتد از رتبتی
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به یک مصیبت دچار شود که باعث کاهش مقام و جایگاه او گردد،
و گر دشمنی بر سر آید فراز
کند دست ناگه به مُلکش دراز
هوش مصنوعی: اگر دشمنی بخواهد بر تو تسلط پیدا کند، ناگهان به قلمرو تو دست یازیده و تجاوز می‌کند.
و گر بر ضمیرش رود فکرتی
کز انواع حادث شود فترتی
هوش مصنوعی: اگر در ذهن او فکری بیفتد که باعث بروز مشکلات و وقایع مختلف شود، دچار بی‌نظمی و سردرگمی خواهد شد.
به خدمت در افزای و شفقت نمای
دلش را به دست آر و منشین ز پای
هوش مصنوعی: در تلاش باش که به دیگران کمک کنی و با محبت قلبشان را به دست بیاوری و هرگز از پا ننشین.
ز درگاه غایب مشو یک زمان
مهمّات دریاب و مُهمَل ممان
هوش مصنوعی: از دروازه غیبت دور نشو و در هر لحظه به مسائل مهم توجه کن و هیچ چیز بی‌اهمیت را نادیده نگیر.
تکاسل مکن تا نباید شنید
که چون نکبتی دید دم در کشید
هوش مصنوعی: تنبلی نکن و عوضی شدن را نپذیر، زیرا وقتی مشکلی پیش آید، ممکن است به راحتی از پا بیفتی.
به همت بر افلاک و انجم خرام
که معکوس سر زیر باشد مدام
هوش مصنوعی: با عزم و اراده‌ای بلند همت، به سوی افلاک و ستاره‌ها حرکت کن، چرا که همیشه سر به زیر بودن و خمیده بودن را نمی‌پذیری.
هر آن آرزو و هوا و هوس
که خواهی و داری بدان دسترس
هوش مصنوعی: هر خواسته و آرزویی که داری، به راحتی به آن دست پیدا می‌کنی.
به یک یک مرادت نکو کن نگاه
که هست اندر آن طاعت پادشاه
هوش مصنوعی: به تمام خواسته‌هایت با نیک‌نگاهی نگاه کن، زیرا در آن‌ها اطاعت از خداوند نهفته است.
ببین تا پسند رضای وی است
بدان سمت رو کاقتضای وی است
هوش مصنوعی: بنگر که چه چیزی مورد رضایت اوست و به سمت آن برو، زیرا آنچه که او می‌پسندد، نتیجه‌ای است که باید دنبال کنی.
چو دیدی موافق یکی با دگر
در آن آرزو سعی کن کارگر
هوش مصنوعی: وقتی دیدی که دو نفر در آرزویی مشترک با هم توافق دارند، تلاش کن تا به موفقیت برسی.
وگر ناموافق نماید گریز
چو بینی ز نامتّفق رستخیز
هوش مصنوعی: اگر شرایط به نفع تو نباشد و احساس کنی که نمی‌توانی پیش بروی، بهتر است از آن وضعیت فاصله بگیری و به سوی آنچه که برایت مناسب‌تر است بروی.
برون کن ز سر آن هوا و هوس
وفاق از مخالف ندیدست کس
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که باید افکار و آرزوهای نادرست را کنار بگذاریم، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند در تنگناهای مخالف به توافق و تفاهم برسد. روی آوردن به خواسته‌های ناپسند و نادرست، تنها منجر به مشکلات می‌شود.
از آن نقش لوحِ ضمیرت بشوی
مشو پس رو نفس بیهوده گوی
هوش مصنوعی: نقش و نگاره‌هایی که در ذهن و دل تو وجود دارد، را پاک کن و به سراغ حرف‌های بیهوده و تکراری نرو.
هر آن راحت و لذّتی کان تر است
چو با پادشا نیست رنج و عناست
هوش مصنوعی: هر وقتی که آسایش و خوشی وجود دارد، اگر در کنار پادشاه نباشد، آن راحتی حقیقی و واقعی نیست و به دور از سختی‌ها و زحمت‌ها نخواهد بود.
ز عُمر ای نزاری بر آنگه خوری
که بر نعمت شاه شکر آوری
هوش مصنوعی: از زندگی‌ات به بهترین نحو استفاده کن و لحظات خوشی را که نصیب‌ات می‌شود غنیمت بشمار، زیرا این نعمت‌ها همانند شکر بر سفره‌ی شاه ارزشمند هستند.
چو شد خشمگین بر کسی پادشاه
به غفلت مکن جانب او نگاه
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه بر کسی خشمگین شد، در غفلت نباش و جانب او را در نظر بگیر.
گرت خویش و خون است و پیوند و دوست
ترا شیوه شاه بودن نکوست
هوش مصنوعی: اگه تو به خانواده و دوستی خود اهمیت می‌دی، باید مثل یک پادشاه رفتار کنی.
و گر از کسی گشت خشنود باز
که دشمن بُوَد با تو، کینه مساز
هوش مصنوعی: اگر از کسی راضی شدی که قبلاً با تو دشمنی کرده است، نباید کینه‌ای در دل نگهداری.
چو او خشم گیرد تو هم خشم گیر
چو او درپذیرد تو هم درپذیر
هوش مصنوعی: وقتی او عصبانی می‌شود، تو هم باید عصبانی شوی. وقتی او چیزی را می‌پذیرد، تو هم باید آن را بپذیری.
مپرس آنک جرم گنهکار چیست
و گر خدمت، آنِ وفادار چیست
هوش مصنوعی: از اینکه بپرسی گناهکاری چه چیزی مرتکب شده و در مقابل، وفادار چه خدمت و فدایی انجام داده است، خودداری کن.
یکی مستحقّ عتاب و عناست
دگر یک سزاوار فضل و عطاست
هوش مصنوعی: یکی شایسته‌ی سرزنش و توبیخ است و دیگری لایق محبت و بخشش.
که شرط خدم با خداوندگار
چنین است و رسمی است مردانه‌ وار
هوش مصنوعی: این معنا را می‌توان به این صورت بیان کرد که خدمت به خداوند نیازمند یک نوع تعهد و اصول مردانه است. برای اینکه در این مسیر موفق باشیم، باید به قوانینی پایبند باشیم که از احساس صداقت و وفاداری سرچشمه می‌گیرد.
که با دشمن و دوست در جنگ و شور
بُوَد دشمن و دوست تا نفخ صور
هوش مصنوعی: در زندگی، همه ما در جنگ و جدل‌ها با دوستان و دشمنان مواجه هستیم. این اختلافات و مشکلات تا زمانی ادامه می‌یابد که زمان بزرگ و مهمی فرارسد.