گنجور

بخش ۵۶ - پیروزی یافتن اسکندر بر روسیان

بیا ساقی آن رنگ داده عبیر
که رنگش ز خون داد دهقان پیر
بده تا مگر درآید به چنگ
دهد رنگ و آبش مرا آب و رنگ
سپاه سحر چون علم برکشید
جهان حرف شب را قلم درکشید
دماغ زمین از تف آفتاب
به سرسام سودا درآمد ز خواب
برآورد مرغ سحرگه غریو
چو سرسامی از نور و صرعی ز دیو
شه از خواب سربرزد آشوبناک
دل پاک را کرد از اندیشه پاک
به طاعتگه آمد نیایش نمود
زبان را به شکر آزمایش نمود
ز یاری ده خود دران داوری
گهی یارگی خواست گه یاوری
چو لختی بغلطید بر روی خاک
کمر بست و زد دامن درع چاک
نهادند اورنگ بر پشت پیل
کشیدند شمشیر گردش دو میل
سپه را به آیین پیشینه روز
برآراست سالار گیتی فروز
بر آن پهن صحرای دریا شکوه
حصاری زد از موج لشگر چو کوه
چپ و راست پیرامن آن حصار
ز پولاد بستند ره بر غبار
ز دیگر طرف روسی سرفراز
برآراست لشگر به آیین و ساز
جرس‌های روسی خروشان شده
دماغ از تف خشم جوشان شده
ز عکس سر‌تیغ و برق سنان
سر از راه می‌رفت و دست از عنان
ترنگ کمان رفته در مغز کوه
فشافش کنان تیر بر هر گروه
ز پولاد بر لخت گردن‌شکن
برون ریخته مغزها از دهن
ز بیداد کوپال پیل افکنان
فلک جامه در خم نیل افکنان
نهیب بلارک به پرهای مور
ز بال عقابان تهی کرده زور
سر نیزه از طاسک سرنگون
به پرچم فرو ریخته طاس خون
سم باد پایان ز خون چون عقیق
شده تا نمد زین به خون در غریق
سنان در سنان کوکب افروخته
سپر در سپر کوکبه دوخته
ز بس خشت آهن که شد بر هلاک
لحد بسته بر کشتگان خشت خاک
سر افشانی تیغ گردن گذار
برآورده از جوی خون لاله زار
چو سوزن سنان سینه را دوخته
ز مقراضه مقراضی آموخته
ز هر قبضهٔ خنجری در شتاب
برآورده چون اژدها سر ز خواب
ز بس کشتگان گرد به گرد راه
چو بازار محشر شده حرب‌گاه
نماینده روسی به هر سو ستیز
برآورده از رومیان رستخیز
برآمیخته لشگر روم و روس
به سرخی سپیدی چو روی عروس
سکندر دران حرب چون شیر مست
یکی حربهٔ پهلوانی به دست
چگونه بوَد پیل پولاد پوش‌؟
ز شیر ژیان چون برآید خروش‌؟
بدان پیل و آن شیر می‌ماند شاه
که بر پیل و بر شیر بر بست راه
به هر تیغ‌داری که او باز خورد
سرش را به تیغی ز تن باز کرد
سیه‌پوش چترش چو عباسیان
زده سنگ‌ بر طاس‌ِ برطاسیان
به نیروی بازوی و زخم رکاب
چپ و راست افکند سر بی‌حساب
هم او پای بر جای و هم لشگرش
که تا کی برآید ز کوه اخترش
سطرلاب فرزانه در آفتاب
به طالع گرفتن چو مه در شتاب
چو طالع به پیروزی آمد پدید
جهان کرد شمشیر شه را کلید
به شه گفت برزن که یاری تراست
درین دستبرد استواری تراست
بجنبید خسرو چو دریای نیل
سر دشمن افکند در پای پیل
سوی روسی آورد یک ترکتاز
چو تند اژدهایی دهن کرده باز
برآورد پیروزی شاه دست
به قنطال روسی درآمد شکست
چو بشکست بشکستنی خردشان
به یک حمله از جای خود بردشان
هزیمت در افتاد بدخواه را
جهان داد شاهی جهان‌شاه را
شه پیل پیکر به خم کمند
درآورد قنطال را زیر بند
ز روسی بسی خون و خوی ریختند
گرفتند و کشتند و آویختند
ز بس روسیان سرانداخته
بقم کشتی کیش پرداخته
ز شیران برطاس و روسی دیار
گرفتار شد تیغزن ده هزار
دگر کشته شد زیر شمشیر و تیر
ز کشتن بود فتنه را ناگزیر
قدر مایه رستند بی برگ و ساز
گریزان سوی روس رفتند باز
نه چندان غنیمت به خسرو رسید
که اندازه‌ای آید آنرا پدید
ز سیم و زر و قندز و لعل و در
شتر با شتر خانه‌ها گشت پر
چو بر دشمنان شاه شد کامگار
شد از فرخی کار او چون نگار
فرود آمد از خنگ ختلی خرام
که دید آنچه مقصود بودش تمام
به شکر خدا روی بر خاک سود
که فتح از خدا آمد او خاک بود
چو کرد آفرین داور خویش را
همان گنج‌ها داد درویش را
جهان را ز دشمن تهی دید جای
به آرامش و رامش آورد رای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ساقی آن رنگ داده عبیر
که رنگش ز خون داد دهقان پیر
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شرابی را بیاور که رنگش مانند خون است و آن را دهقان سالخورده در نوشیدنی‌اش ریخته است.
بده تا مگر درآید به چنگ
دهد رنگ و آبش مرا آب و رنگ
هوش مصنوعی: به من بده تا شاید بتوانم آن را به دست آورم، زیرا وجودش برای من زندگی و زیبایی می‌آورد.
سپاه سحر چون علم برکشید
جهان حرف شب را قلم درکشید
هوش مصنوعی: نیروهای صبح همان‌طور که پرچم خود را برافراشتند، سرنوشت تاریکی شب را به کناری نهادند.
دماغ زمین از تف آفتاب
به سرسام سودا درآمد ز خواب
هوش مصنوعی: زمین به خاطر گرمای شدید آفتاب به حالت بی‌حالی و سرگیجه دچار شده و از خواب بیدار شده است.
برآورد مرغ سحرگه غریو
چو سرسامی از نور و صرعی ز دیو
هوش مصنوعی: در صبح زود، مرغ سحر با صدایی دلنشین و پرشور چون سرسامی برمی‌خیزد و از نور و روشنی تازه و دوری از تاریکی‌ها و مشکلات خبر می‌دهد.
شه از خواب سربرزد آشوبناک
دل پاک را کرد از اندیشه پاک
هوش مصنوعی: پادشاه از خواب بیدار شد و دل پاک را در هم ریخت، چرا که اندیشه‌اش نیز آشفته بود.
به طاعتگه آمد نیایش نمود
زبان را به شکر آزمایش نمود
هوش مصنوعی: به محل عبادت رفت و دعا کرد و با زبانش شکرگزاری را آزمایش کرد.
ز یاری ده خود دران داوری
گهی یارگی خواست گه یاوری
هوش مصنوعی: از دوستی خود در زمان قضاوت کمک بگیر، گاهی نیاز به یاری از دوستان داری و گاهی باید خودت را یاری کنی.
چو لختی بغلطید بر روی خاک
کمر بست و زد دامن درع چاک
هوش مصنوعی: به محض اینکه لحظه‌ای بر روی زمین غلطید، کمربند خود را سفت کرد و دامن لباسش را چاک زد.
نهادند اورنگ بر پشت پیل
کشیدند شمشیر گردش دو میل
هوش مصنوعی: برنامه‌ای بزرگ و با عظمت را بر پشت فیل قرار دادند و برای جلوگیری از حرکت آن، شمشیری به دور آن پیچیدند.
سپه را به آیین پیشینه روز
برآراست سالار گیتی فروز
هوش مصنوعی: سردار سپاه با احترام و به شیوه‌ای باشکوه، آماده نبرد می‌شود و همچون یک ستاره درخشان بر جهانیان تکیه می‌زند.
بر آن پهن صحرای دریا شکوه
حصاری زد از موج لشگر چو کوه
هوش مصنوعی: در آن دشت وسیع دریا، امواج به نحوی عظیم و با قدرتی مشابه کوه‌ها، به شکل حصاری شکل گرفته‌اند.
چپ و راست پیرامن آن حصار
ز پولاد بستند ره بر غبار
هوش مصنوعی: در دور تا دور آن دیوار مستحکم از جنس فولاد حصاری کشیده‌اند و راه را از غبار پاک کرده‌اند.
ز دیگر طرف روسی سرفراز
برآراست لشگر به آیین و ساز
هوش مصنوعی: مردی از سرزمین‌های دور با افتخار و شکوه، سپاهی را با نظم و ترتیب خاصی آماده کرد.
جرس‌های روسی خروشان شده
دماغ از تف خشم جوشان شده
هوش مصنوعی: زنگ‌های دور و خروشان به صدا درآمده‌اند و فریاد خشمینی که در دل دارد، به وضوح احساس می‌شود.
ز عکس سر‌تیغ و برق سنان
سر از راه می‌رفت و دست از عنان
هوش مصنوعی: از جلوه تیز و درخشان تیغ، سرم از راه می‌رفت و از کنترل دور می‌شد.
ترنگ کمان رفته در مغز کوه
فشافش کنان تیر بر هر گروه
هوش مصنوعی: کمان به سمت قله کوه کشیده شده و تیرها به سوی هر گروهی پرتاب می‌شوند.
ز پولاد بر لخت گردن‌شکن
برون ریخته مغزها از دهن
لَخت‌: گرز آهنی‌.
ز بیداد کوپال پیل افکنان
فلک جامه در خم نیل افکنان
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم کوپال، فیل‌ها را به زمین می‌اندازد و آسمان را مانند جامه‌ای در رنگ نیلین می‌پوشاند.
نهیب بلارک به پرهای مور
ز بال عقابان تهی کرده زور
هوش مصنوعی: صدای بلند بلارک (نوعی پرنده) به پرهای مور مانند است که از قدرت بالای عقاب‌ها خالی شده است.
سر نیزه از طاسک سرنگون
به پرچم فرو ریخته طاس خون
هوش مصنوعی: سر نیزه از طاسک افتاده و خون بر پرچم ریخته است.
سم باد پایان ز خون چون عقیق
شده تا نمد زین به خون در غریق
هوش مصنوعی: وقتی باد پایان به خون تبدیل شده است، مانند عقیق می‌درخشد. تا نمد نیز در این خون غرق شده است.
سنان در سنان کوکب افروخته
سپر در سپر کوکبه دوخته
هوش مصنوعی: سپرها به هم چسبیده و همچون ستاره‌ای درخشان در هم تنیده‌اند.
ز بس خشت آهن که شد بر هلاک
لحد بسته بر کشتگان خشت خاک
هوش مصنوعی: به‌دلیل خشونت و مشکلاتی که برای مردگان به وجود آمده، زمین قبرها به همراهی سنگ‌ها و خشت‌های آهنی بر روی آنان پوشیده شده است.
سر افشانی تیغ گردن گذار
برآورده از جوی خون لاله زار
هوش مصنوعی: تیغی که بر گردن خون می‌افشانند، از جوی خون لاله‌های سرخ نشأت گرفته است.
چو سوزن سنان سینه را دوخته
ز مقراضه مقراضی آموخته
هوش مصنوعی: سینه‌ام مثل سوزن سنان به هم دوخته شده، به خاطر دردی که از دندان تیز دشمن کشیده‌ام.
ز هر قبضهٔ خنجری در شتاب
برآورده چون اژدها سر ز خواب
هوش مصنوعی: هر وقت که انسانی با خنجر به سمت خطر یا مبارزه می‌رود، مانند اژدهایی که از خواب بیدار می‌شود، در سریع‌ترین زمان ممکن آماده عمل می‌گردد.
ز بس کشتگان گرد به گرد راه
چو بازار محشر شده حرب‌گاه
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد بسیاری از کشته‌شدگان که در اطراف راه وجود دارند، این مکان به مانند یک بازار در روز قیامت به نظر می‌رسد و میدان جنگی شده است.
نماینده روسی به هر سو ستیز
برآورده از رومیان رستخیز
هوش مصنوعی: سفیر روس در هر جهتی به مبارزه برخاسته، تحت تأثیر آرامش و شکوه رومیان.
برآمیخته لشگر روم و روس
به سرخی سپیدی چو روی عروس
هوش مصنوعی: لشگر روم و روس با هم ترکیب شده‌اند و در کنار هم به رنگ‌های قرمز و سفید دیده می‌شوند، مانند زیبایی و درخشندگی چهره‌ی عروس.
سکندر دران حرب چون شیر مست
یکی حربهٔ پهلوانی به دست
هوش مصنوعی: در جنگ، سکندر مانند شیر مستی بود که یک سلاح قهرمانی را در دست داشت.
چگونه بوَد پیل پولاد پوش‌؟
ز شیر ژیان چون برآید خروش‌؟
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است فیل زره‌پوش باشد؟ در حالی که صدای شیران از کجا بلند می‌شود؟
بدان پیل و آن شیر می‌ماند شاه
که بر پیل و بر شیر بر بست راه
هوش مصنوعی: بدان که شاه مثل فیل و شیر است، زیرا او بر روی فیل و شیر کنترل دارد و راهی برای خود تعیین کرده است.
به هر تیغ‌داری که او باز خورد
سرش را به تیغی ز تن باز کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که با تیغی به کسی آسیب می‌زند، سر او را از بدنش جدا می‌کند.
سیه‌پوش چترش چو عباسیان
زده سنگ‌ بر طاس‌ِ برطاسیان
مصرع دوم یعنی جام عیش و نوش برطاسی‌ها را  شکست و کامشان را تلخ کرد. «برطاسیان» نام قومی بوده‌است. تاس یا طاس به معنی جام شراب است و نیز به معنی آویزهای طلا و نقره که بر علَم آویزند.
به نیروی بازوی و زخم رکاب
چپ و راست افکند سر بی‌حساب
هوش مصنوعی: با قدرت بازو و زخم‌های رکاب، بی‌محابا سر را به چپ و راست می‌زند.
هم او پای بر جای و هم لشگرش
که تا کی برآید ز کوه اخترش
هوش مصنوعی: او همچنان در موضع خود ثابت است و لشگرش نیز کنار او ایستاده، اما چه زمانی از کوه امیدش برخواهد خاست؟
سطرلاب فرزانه در آفتاب
به طالع گرفتن چو مه در شتاب
هوش مصنوعی: شاعر به زیبایی و با مهارت، در دل آفتاب مانند ماه در حرکت است و در پی بهره‌برداری از سرنوشت خود می‌باشد.
چو طالع به پیروزی آمد پدید
جهان کرد شمشیر شه را کلید
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت به پیروزی رسید، جهان به شاه اجازه داد تا با شمشیر خود فرمانروایی کند.
به شه گفت برزن که یاری تراست
درین دستبرد استواری تراست
هوش مصنوعی: به شاه گفتند که در این حمله، یار و پشتیبانی برای تو وجود دارد و در این نبرد، قدرت و استقامت تو حفظ خواهد شد.
بجنبید خسرو چو دریای نیل
سر دشمن افکند در پای پیل
هوش مصنوعی: خسرو به سرعت اقدام کرد و مانند دریای نیل، دشمن را به خاک انداخت و وی را در مقابل قدرت خود قرار داد.
سوی روسی آورد یک ترکتاز
چو تند اژدهایی دهن کرده باز
هوش مصنوعی: یک جنگجوی ترک به سمت روس‌ها آمد، همانند اژدهایی که به طور ناگهانی دهانش را باز کرده باشد.
برآورد پیروزی شاه دست
به قنطال روسی درآمد شکست
هوش مصنوعی: پیروزی شاه باعث شد که روس‌ها دست به اقداماتی بزنند که در نهایت به شکست منجر شد.
چو بشکست بشکستنی خردشان
به یک حمله از جای خود بردشان
هوش مصنوعی: وقتی سرنوشت و حوادث ناگوار به یکباره بر سرشان آوار می‌شود، عقلشان را از دست می‌دهند و از جای خود پراکنده می‌شوند.
هزیمت در افتاد بدخواه را
جهان داد شاهی جهان‌شاه را
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح بیان می‌شود که وقتی کسی به خصمانه‌گی و دشمنی برخیزد، سرانجام به شکست و ناکامی می‌رسد. به‌عبارتی دیگر، خداوند به کسی که نیت بد دارد، پاداشی از جنس سلطنت و قدرت نخواهد داد.
شه پیل پیکر به خم کمند
درآورد قنطال را زیر بند
هوش مصنوعی: شاهی با قامت بلند و چابک، قنطال (عاشق یا معشوق) را با ناز و بازیگوشی در دام خود گرفتار کرد.
ز روسی بسی خون و خوی ریختند
گرفتند و کشتند و آویختند
هوش مصنوعی: بسیاری از خون و زندگی مردم روسی به زمین ریخته شد و آنها را گرفتند، کشته کردند و به دار آویختند.
ز بس روسیان سرانداخته
بقم کشتی کیش پرداخته
هوش مصنوعی: به خاطر افتادگی و عدم اعتماد به نفس روس‌ها، دیگر نمی‌توانند مانند گذشته به پیشرفت و موفقیت در زمینه‌های مختلف بپردازند.
ز شیران برطاس و روسی دیار
گرفتار شد تیغزن ده هزار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جنگی بزرگ و پر هیجان می‌پردازد که در آن شمشیری قدرتمند و شجاعانه، دلاوران و جنگجویانی از سرزمین‌های مختلف را درگیر کرده و بر آن‌ها غلبه می‌کند. اشاره به نوعی نبرد و نبردجویان شجاع دارد که در میدان نبرد به نمایش گذاشته می‌شوند.
دگر کشته شد زیر شمشیر و تیر
ز کشتن بود فتنه را ناگزیر
هوش مصنوعی: شخصی دیگر به دست شمشیر و تیر کشته شد و به نظر می‌رسد که این قتل غیرقابل اجتناب ناشی از یک بحران یا فتنه باشد.
قدر مایه رستند بی برگ و ساز
گریزان سوی روس رفتند باز
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به کسانی دارد که در سختی‌ها و دشواری‌ها با وجود نداشتن امکانات و حمایت، به تلاش و کوشش خود ادامه می‌دهند و در نهایت به موفقیت می‌رسند. آنها با اینکه شرایط خوبی ندارند، به سوی هدف خود حرکت می‌کنند و به پیشرفت دست پیدا می‌کنند.
نه چندان غنیمت به خسرو رسید
که اندازه‌ای آید آنرا پدید
هوش مصنوعی: خسرو به اندازه‌ای از غنائم دست نیافت که بتوان آن را به روشنی نشان داد.
ز سیم و زر و قندز و لعل و در
شتر با شتر خانه‌ها گشت پر
هوش مصنوعی: از طلا و نقره و قند و سنگ‌های قیمتی، خانه‌ها پر شده است و هر چیز که لازم است با شتر حمل می‌شود.
چو بر دشمنان شاه شد کامگار
شد از فرخی کار او چون نگار
هوش مصنوعی: زمانی که شاه بر دشمنان پیروزی یافت، کار او مانند کار زیبای نگار، سرافراز و موفق شد.
فرود آمد از خنگ ختلی خرام
که دید آنچه مقصود بودش تمام
هوش مصنوعی: فرود آمد از اسب به آرامی و با احتیاط، چون آنچه را که خواسته بود، به‌دست آورد.
به شکر خدا روی بر خاک سود
که فتح از خدا آمد او خاک بود
هوش مصنوعی: به لطف خدا، نیازی به نگرانی نیست، زیرا پیروزی از سمت خداوند است و او در واقع از خاک نشأت می‌گیرد.
چو کرد آفرین داور خویش را
همان گنج‌ها داد درویش را
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند آفرینش را به پایان رساند، به فقیران و نیازمندان ثروت و نعمت عطا کرد.
جهان را ز دشمن تهی دید جای
به آرامش و رامش آورد رای
هوش مصنوعی: جهان را خالی از دشمنان مشاهده کرد و بر همین اساس تصمیم گرفت که به آرامش و صلح دست یابد.