برگردان به زبان ساده
بیا ساقی آن میکه جان پرورست
به من ده که چون جان مرا درخوَرست
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن نوشیدنی را که جان را زنده و شاداب میکند به من بده، چرا که همانطور که جان من را میپرورد.
مگر نو کند عمر پژمرده را
به جوش آرد این خون افسرده را
هوش مصنوعی: آیا این خون افسرده است که میتواند عمر پژمرده را دوباره زنده کند و به شور و نشاط برساند؟
یکی روز خرمتر از نوبهار
گزیدهترین روزی از روزگار
هوش مصنوعی: یک روزی بود که از تمام روزهای دیگر خوشتر و زیباتر بود، روزی که از بهار هم سرزندهتر به نظر میرسید.
به مهمان شه بود خاقان چین
دو خورشید با یکدیگر همنشین
هوش مصنوعی: در مهمانی پادشاه چین، دو خورشید در کنار هم هستند و با هم توأم شدهاند.
ز روم و ز ایران و از چین و زنگ
سماطین صفها برآورده تنگ
هوش مصنوعی: از سرزمینهای روم، ایران، چین و همچنین زنگ، صفها در هم فشرده و نزدیک به هم است.
به می چهرهٔ مجلس آراسته
ز روی جهان گرد برخاسته
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت مجلس اشاره شده است که با زیبایی چهرهٔ مینوشی آراسته شده و رنگ و حالتی از زندگی را به جمع میآورد. چهرهٔ این مینوشی نمایانگر زندگی و نشاطی است که از جهان میجوشد و توجه همگان را به خود جلب میکند.
دران خرمیهای با ناز و نوش
رسیده ز لب موج گوهر به گوش
هوش مصنوعی: در آن خوشیها و لذتهای پر ناز، عطر گلها به همراه صدای امواج دریا میآید.
سخن میشد از کار کارآگهان
که « زیرکترین کیستند از جهان ؟»
هوش مصنوعی: در مورد کارآمدترین و زیرکترین افراد در جهان صحبت میشد و همه به دنبال شناخت بهترین و هوشمندترین آنها بودند.
زمینخیز هر کشور از دهر چیست ؟
به هر کشور از پیشهها بهر چیست ؟
هوش مصنوعی: در هر کشور، زمین و سرزمین آن به چه چیزی وابسته است و هر سرزمین برای چه کاری مناسب است؟
یکی گفت نیرنگ و افسونگری
ز هندوستان خیزد ار بنگری
هوش مصنوعی: یکی گفت که نیرنگ و جادوگری از سرزمین هندوستان به وجود میآید، اگر به خوبی دقت کنی.
یکی گفت بر مردم شوربخت
ز بابِل رسد جادوییهای سخت
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که برای مردم بدبخت، جادوها و سحرهای عجیب و غریب از شهر بابل به وجود میآید.
یکی گفت کاید گه اتفاق
سرود از خراسان و رود از عراق
هوش مصنوعی: یک نفر گفت زمانی خواهد رسید که سرودهایی از خراسان و رودخانههایی از عراق به هم پیوند خواهند خورد.
یکی گفت بر پایهٔ دسترس
زبانوَرتر از تازیان نیست کس
هوش مصنوعی: یکی گفت: هیچکس به اندازهٔ شاعران عرب به فنون و ظرافتهای زبان دسترسی ندارد و در این زمینه توانایی بیشتری ندارد.
یکی گفت نقاشی اهل روم
پسندیده شد در همه مرز و بوم
هوش مصنوعی: یکی گفته است که نقاشی اهل روم در تمام سرزمینها مورد پسند و قبول قرار گرفته است.
یکی گفت نشنیدی ای نقشبین !؟
که افسانه شد در جهان نقش چین
هوش مصنوعی: یک نفر به شخصی که در دیدن و توجه به جزئیات مهارت دارد، میگوید: آیا نشنیدهای که داستانی کهنه در دنیا به یک افسانه تبدیل شده است؟
ز رومی و چینی دران داوری
خلافی برآمد به فخرآوری
هوش مصنوعی: میان رومیها و چینیها در داوری موضوعی پیش آمد که هر کدام به فخر و افتخار خود اشاره کردند.
نمودند هر یک به گفتار خویش
نموداری از نقش پرگار خویش
هوش مصنوعی: هر کسی با کلام خود تصویری از شخصیت و ویژگیهای خود را به نمایش میگذارد.
بران شد سرانجام کار اتفاق
که سازند طاقی چو ابروی طاق
هوش مصنوعی: سرانجام کار به جایی رسید که حادثهای رخ داد و نتیجهاش همچون قوس ابرو، زیبا و دلنشین شد.
میان دو ابروی طاق بلند
حجابی فرود آورد نقشبند
هوش مصنوعی: در فاصلهی دو ابروی کماندار، پردهای کشیده شد که توسط هنرمندی ماهر طراحی شده است.
بر این گوشه رومی کند دستکار
بر آن گوشه چینی نگارد نگار
هوش مصنوعی: در این قسمت، رومی با ظرافت و هنر خود بر روی یکی از گوشهها کار میکند و در گوشهای دیگر، چین و نقوش زیبا را به تصویر میکشد.
نبینند پیرایش یکدیگر
مگر مدت دعوی آید به سر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم نباید زیباییها و آرایش یکدیگر را ببینند، مگر زمانی که اختلافی یا دعوایی به پایان برسد. به عبارتی دیگر، اهمیت زیبایی و ظاهر در شرایطی که تنشها و مشکلات وجود دارد، کمتر میشود.
چو زانکار گردند پرداخته
حجاب از میان گردد انداخته
هوش مصنوعی: وقتی که به کار دیگری مشغول شوند، حجاب و مانع میان آنها کنار میرود.
ببینند کز هر دو پیکر کدام
نو آیینتر آید چو گردد تمام
هوش مصنوعی: نگاهی بیندازید که از هر دو جسم، کدام یک با تازگی بیشتری به پایان میرسد.
نشستند صورتگران در نهفت
در آن جفته طاق چون طاق جفت
هوش مصنوعی: صورتگران در مکانی پنهان نشستهاند و در آنجا، به زیبایی و هماهنگی دو طاق که به هم جفت میشوند، توجه میکنند.
به کم مدت از کار پرداختند
میان بَر ز پیکر برانداختند
یعنی از بَرِ پیکر (نقاشی)، پرده را برداشتند (میان یعنی حائل)
یکی بود پیکر دو ارژنگ را
تفاوت نه هم نقش و هم رنگ را
هوش مصنوعی: یک موجود وجود داشت که دو شکل متفاوت داشت، اما در واقع هم رنگ و هم نقش آنها یکی بود.
عجب ماند ازان کار نظارگی
به عبرت فرو ماند یکبارگی
هوش مصنوعی: عجب از اینکه چقدر حیرتانگیز است که چنین کاری باعث توجه و عبرت میشود و همزمان میتواند انسان را به یک باره تحت تأثیر قرار دهد.
که چون کردهاند این دو صورت نگار
دو ارتنگ را بر یکی سان گزار
هوش مصنوعی: چرا که وقتی این دو تصویر زیبا را بر یکدیگر تطبیق دادهاند، به شکلی مشابه و یکسان درآمدهاند.
میان دو پرگار بنشست شاه
درین و در آن کرد نیکو نگاه
هوش مصنوعی: در دو دایره، پادشاه نشسته و به خوبی به درون آن نگریسته است.
نه بشناخت از یکدگر بازشان
نه پی برد بر پردهٔ رازشان
هوش مصنوعی: آنها به خوبی یکدیگر را نمیشناسند و نتوانستهاند به راز و رمزهای یکدیگر پیبرده و آنها را درک کنند.
بسی راز از آن در نظر باز جست
نشد صورت حال بر وی درست
هوش مصنوعی: بسیاری از رازها در نگاه او پیدا نشد و حقیقت حالت او به درستی نمایان نگردید.
بلی در میانه یکی فرق بود
که این میپذیرفت و آن مینمود
هوش مصنوعی: بله، در وسط یک تفاوت وجود داشت که این یکی را میپذیرفت و آن یکی را نشان میداد.
چو فرزانه دید آن دو بتخانه را
بدیع آمد آن نقش فرزانه را
هوش مصنوعی: وقتی حکیم آن دو معبد بت را دید، از زیبایی نقش و نگار آن به حیرت افتاد.
درستی طلب کرد و چندان شتافت
کزان نقش سر رشتهای باز یافت
هوش مصنوعی: او به دنبال حقیقت رفت و بهقدری تلاش کرد که موفق شد راهی جدید را پیدا کند.
بفرمود تا درمیان تاختند
حجابی دگر در میان ساختند
هوش مصنوعی: دستور داد تا به وسط میدان بروند و پردهای دیگر برپا کنند.
چو آمد حجابی میان دو کاخ
یکی تنگدل شد یکی رو فراخ
هوش مصنوعی: وقتی که پردهای میان دو قصر بیفتد، یکی از آنها دلش تنگ و دیگری حالش خوب میشود.
رقمهای رومی نشد زاب و رنگ
برآیینهٔ چینی افتاد زنگ
هوش مصنوعی: عددهای رومی نتوانستند جلوه کنند و رنگ روی آینه چینی، زنگ زد و کدر شد.
چو شد صفهٔ چینیان بی نگار
شگفتی فرو ماند از آن شهریار
هوش مصنوعی: زمانی که صفهٔ زیبای چینیها بدون تصویر یا نقش شد، شگفتی از آن پادشاه بینهایت زیاد بود.
دگر ره حجاب از میان برکشید
همان پیکر اول آمد پدید
هوش مصنوعی: حجاب و پرده را کنار زد و دوباره آن شکل و تصویر اصلی نمایان شد.
بدانست کان طاق افروخته
به صیقل رقم دارد اندوخته
هوش مصنوعی: بدان که آن طاق که درخشان است، دارای زیبایی و شکوهی است که با دقت و هنرمندی ساخته شده است.
در آنوقت کان شغل میساختند
میانه حجابی برافراختند
هوش مصنوعی: در آن زمان که مشغول ساختن هنر و کار بودند، حجاب و پوششی را به اهتزاز درآوردند.
به صورتگری بود رومی به پای
مصقل همی کرد چینی سرای
هوش مصنوعی: یک نقاش رومی در حال کار بر روی مجسمهای است که در یک مکان چینی قرار دارد و به زیبایی و ظرافت آن میپردازد.
هر آن نقش کان صفه گیرنده شد
به افروزش این سو پذیرنده شد
هوش مصنوعی: هر تصویری که بر صفحه دل نقش میبندد، با شعلهای درون خود میسوزد و بهسوی ما میآید.
بر آن رفت فتوی دران داوری
که هست از بصر هر دو را یاوری
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که قاضی در موضوعی تصمیمگیری میکند که هر دو طرف دعوا را از دیدگاه خود مورد حمایت قرار میدهد. به عبارت دیگر، او به نفع هر دو طرف نظر میدهد و هر دو را در نظر دارد.
نداند چو رومی کسی نقش بست
گه صقل چینی بود چیره دست
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که رومیها چهگونه تصاویری را روی سنگها ایجاد میکردند، در حالی که کارکردن با سنگهای صیقلی مانند چینی برای هنرمندان ماهر بسیار آسان بود.
شنیدم که مانی به صورتگری
ز ری سوی چین شد به پیغمبری
هوش مصنوعی: داستانی شنیدهام که مانی، نقاش و هنرمند، از شهر ری به کشور چین رفت تا به عنوان پیامبر شناخته شود.
ازو چینیان چون خبر یافتند
بران راه پیشینه بشتافتند
هوش مصنوعی: چینیان وقتی از این ماجرا باخبر شدند، به سرعت به سمت آن راه گذشته رفتند.
درفشنده حوضی ز بلور ناب
بران راه بستند چون حوض آب
هوش مصنوعی: در کنار حوضی از بلور خالص، راه را همچون حوض آب مسدود کردند.
گزارندگیهای کلک دبیر
برانگیخته موج ازان آبگیر
هوش مصنوعی: نوشتههای زیبا و هنرمندانهی نویسنده، شور و هیجانی مشابه با حرکتی از آب را به وجود میآورد.
چو آبی که بادش کند بی قرار
شکن برشکن میدود برکنار
هوش مصنوعی: مانند آبی که تحت تأثیر باد ناآرام و بیقرار است، به سرعت در کنار حرکت میکند و میدود.
همان سبزه کو بر لب حوض رست
به سبزی بران حوض بستند چست
هوش مصنوعی: این سبزهای که در کنار حوض روئیده، به زیبایی و طراوتش، آب را زینت بخشیده است.
چو مانی رسید از بیابان دور
دلی داشت از تشنگی ناصبور
هوش مصنوعی: وقتی مانی به دوردستهای بیابان رسید، دلش از تشنگی بسیار ناراحت و بیتاب بود.
سوی حوض شد تشنه تشنه فراز
سر کوزهٔ خشک بگشاد باز
هوش مصنوعی: تشنه به سمت حوض رفت و در حالی که کوزهٔ خالی را بالای سرش داشت، در آن را باز کرد.
چو زد کوزه در حوضهٔ سنگ بست
سفالین بد آن کوزه حالی شکست
هوش مصنوعی: زمانی که کوزهای در حوض سنگی افتاد، کوزهی سفالین به خاطر آن شکست.
بدانست مانی که در راه او
بُد آن حوضهٔ چینیان چاه او
هوش مصنوعی: بدان که تو آگاه هستی که در مسیر او، آن حوضهای که در آن چینیان قرار دارند، چاه او است.
برآورد کلکی به آیین و زیب
رقم زد برآن حوض مانی فریب
هوش مصنوعی: او با مهارت و زیبایی طرحی عالی کشید و بر روی حوضی که نمایانگر فریب و نیرنگ بود، نقشی زیبا به وجود آورد.
نگارید ازان کلک فرمانپذیر
سگی مرده بر روی آن آبگیر
هوش مصنوعی: عزیزم، از قلم نیکوکار و مطیع، چون سگی مرده بر روی آن آبگیر، نقشهایی بکشید.
درو کِرم جوشنده بیش از قیاس
کزو تشنه را در دل آمد هراس
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که در دل انسانی که تشنه است، ترس و اضطراب وجود دارد و این حس به اندازهای زیاد است که فراتر از تصور میرود. این تشنگی به او فشار میآورد و او را به شدت مضطرب میکند.
بدان تا چو تشنه در آن حوض آب
سگی مرده بیند نیارد شتاب
هوش مصنوعی: آگاه باش که اگر مانند کسی که تشنه است به حوض آب نزدیک شوی و نظارهگر سگی مرده باشی، نباید در رفتارت شتاب کنی.
چو در خاک چین این خبر گشت فاش
که مانی بران آب زد دور باش
هوش مصنوعی: وقتی این خبر در خاک چین منتشر شد که مانی بر اثر آب و هوای نا مناسب از آنجا دور شده، همه متوجه شدند.
ز بس جادوییهای فرهنگ او
بدو بگرویدند و ارژنگ او
هوش مصنوعی: به خاطر جاذبههای فراوان فرهنگ او، بسیاری از مردم به او علاقهمند و جذب شدند.
ببین تا دگر باره چون تاختم
سخن را کجا سر برافراختم
هوش مصنوعی: به تماشا بنشین تا دوباره ببینی که چگونه حرفهایم را به کجا میکشانم و در کجا آنها را مطرح میکنم.
جهاندار با شاه چین چند روز
به رخشنده می بود رامش فروز
هوش مصنوعی: جهاندار با پادشاه چین چند روزی را به شکوه و آرامش گذرانید و از شادی و سرگرمی لذت میبردند.
زمان تا زمان مهرشان میفزود
هم این را هم آن را جهان میستود
هوش مصنوعی: زمان به مرور بر محبتشان میافزود و همین باعث میشد که هم آنها و هم جهان از این رابطه تقدیر و ستایش کنند.
بدو گفت روزی که دارم بسیچ
گرم پیش نارد فلک پای پیچ
هوش مصنوعی: روزی به او گفتم که در زندگی مشغول کار و تلاش زیادی هستم و به زودی به مشکلات و چالشهای مختلفی برخواهیم خورد.
که گردم سوی کشور خویش باز
ز چین سوی روم آورم ترکتاز
هوش مصنوعی: میخواهم به سرزمین خودم برگردم و از چین به روم میآورم پیروزی و غنیمت.
جوابش چنین داد خاقان چین
که ملک تو شد هفت کشور زمین
هوش مصنوعی: خاقان چین در پاسخ گفت که سلطنت تو شامل هفت سرزمین از زمینها شده است.
به اقبال هر جا که خواهی خرام
تویی قبله هر جا که سازی مقام
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که هر جا بروی، تویی که بر همه چیز حاکم هستی و هر جا که بخواهی، جایگاه تو انتخاب شده است.
کجا موکب شه کند تاختن
ز ما بندگان بندگی ساختن
هوش مصنوعی: کجا ممکن است که کاروان شاه به ما بندگان خدمت کند و ما را در جایگاه بندگی قرار دهد؟
ز فرهنگ خاقان و بیداریَش
عجب ماند شه در وفاداریش
هوش مصنوعی: از فرهنگ و آگاهی خاقان، برای پادشاه در وفاداری او شگفتانگیز است.
به سالار چین هر زمان بزم شاه
فروزندهتر شد ز خورشید و ماه
هوش مصنوعی: هر زمان که جشن و سرور در دربار پادشاه چین بیشتر شد، درخشش آن از خورشید و ماه نیز فزونی گرفت.
کمر بست خاقان به فرمانبری
به گوش اندرون حلقهٔ چاکری
هوش مصنوعی: پادشاه عزم خود را جزم کرده تا فرمانروایی کند و در درون جامعه، افرادی را برای ارادت و خدمت به خود گردآوری کرده است.
به آیین خود نزل شه می رساند
بدان مهر خود را به مه میرساند
هوش مصنوعی: با عشق و محبتش، هر کسی را به مقام و مرتبهای میرساند، همچنان که ماه، نور خود را به زمین میبخشد.
اگر چه ملک داشت بالاترش
زمان تا زمان گشت مولاترش
هوش مصنوعی: هر چند که ملک و املاک او در گذشته ارزش و اعتبار بیشتری داشته، اما در نهایت زمان و قضاوت تاریخ باعث تغییر در موقعیت و شأن او میشود.
چو پایه دهد مرد را شهریار
نباید که برگیرد از خود شمار
هوش مصنوعی: وقتی که یک پادشاه به مردی اعتبار و مقام میدهد، نباید دیگر آن مرد را از شمار خود خارج کند و به او بیاعتنایی کند.
به بالاترین پایه پستی کند
همان دعوی زیردستی کند
هوش مصنوعی: هر کسی که در مرتبهای بالاتر قرار میگیرد، به همان اندازه که ادعای برتری دارد، جاهطلبی و خودخواهیاش بیشتر میشود.
شه آن کرد با چینیان از شرف
که باران نیسان کند با صدف
هوش مصنوعی: سلطنت آنقدر قدرتمند و باوقار است که میتواند مانند بارانِ نیسان که بر صدف میبارد، بر چینیان تأثیر بگذارد.
ز پوشیدنیهای بغداد و روم
که بود آن گرامی در آن مرز و بوم
هوش مصنوعی: در میان لباسهای زیبا و ارزشمند بغداد و روم، آن شخصیت گرامی و برجسته در آن سرزمین چگونه بود؟
به شاهان چین دستگاهی نمود
که در قدرت هیچ شاهی نبود
هوش مصنوعی: او به پادشاهان چین چیزی ارائه کرد که در قدرت و توانایی هیچ پادشاه دیگری وجود نداشت.
ز بس خسروی خوان که در چین نهاد
ز پیشانی چینیان چین گشاد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و شکوه زیادش، چین از پیشانی چینیها زینت خاصی پیدا کرده است.
به چین درنماند از خلایق کسی
که خزی نپوشید یا اطلسی
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به چین وارد شود مگر اینکه لباس خز یا اطلس به تن داشته باشد.
چو بنمود شاه از سر نیکوی
بدان تنگ چشمان فراخ ابروی
هوش مصنوعی: وقتی شاه با زیبایی خود خود را نشان داد، آن کسانی که در نظرشان تنگچشمی و محدودیت داشتند، متوجه زیبایی و شکوه او شدند.
چو ابروی شه بود پیوندشان
به چشم و سر شاه سوگندشان
هوش مصنوعی: چون ابروی فرمانروا، پیوند ابروها به چشم و سر شاه، نشان از وفاداری و سوگند آنهاست.