برگردان به زبان ساده
شبی کاسمان مجلس افروز کرد
شب از روشنی دعوی روز کرد
هوش مصنوعی: یک شب آسمان نورانی شد و زیبایی خاصی به مجلس بخشید، به طوری که شب با درخشش خود ادعای روشنایی روز را کرد.
سراپرده هفت سلطان سریر
برآموده گوهر به چینی حریر
هوش مصنوعی: در این متن به تصویر زیبایی از یک پرده بزرگ که نشاندهنده شکوه و بزرگی هفت پادشاه است، اشاره شده است. این پرده با دقت و هنرمندی با استفاده از گوهرها و حریر چیده شده و جلوهای مجلل و باوقار دارد.
سر سبزپوشان باغ بهشت
به سرسبزی آراسته کار و کشت
هوش مصنوعی: باغبانان باغ بهشت با تلاش و زحمت خود، درختان و گیاهان را به طرز زیبایی میکاردند و نگهداری میکنند تا باغ همیشه سرسبز و دلانگیز باقی بماند.
محمد که سلطان این مهد بود
ز چندین خلیفه ولیعهد بود
هوش مصنوعی: محمد، که در این سرزمین حاکمیت داشت، از میان بسیاری از خلیفهها و ولیعهدها برگزیده شد.
سر نافه در بیت اقصی گشاد
ز ناف زمین سر به اقصی نهاد
هوش مصنوعی: در جایی دور و دورتر از زمین، سر نخی که از آن شکل گرفته، به گسترش درآمد و به بالاترین نقطه رسید.
ز بند جهان داد خود را خلاص
به معشوقی عرشیان گشت خاص
هوش مصنوعی: او از بند و زنجیر دنیا رهایی یافته و به عشق کسی که جایگاهی چون فرشتگان دارد، به صورت ویژه و خاص در آمده است.
بُنه بست از این کوی هفتاد راه
به هفتم فلک بر زده بارگاه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که از این مکان و کوچههای متعدد، به سمت یک مقام بلند و باعظمت در آسمانها رفتهام.
دل از کار نُه حجره پرداخته
به نه حجرهٔ آسمان تاخته
هوش مصنوعی: دل از کار نه حجره جدا شده و به نه آسمان حملهور شده است.
برون جسته زین کنده چاربند
فرس رانده بر هفت چرخ بلند
هوش مصنوعی: از چنگال این کنده بیرون آمده، سوار بر اسب به سوی آسمانهای بلند رفته است.
براقی شتابنده زیرش چو برق
ستامش چو خورشید در نور غرق
هوش مصنوعی: تشبیه شده است که یه موجود سریع و درخشان مانند برق در حال حرکت است و نورش مانند نور خورشید درخشانی و پرتو افکنی دارد.
سهیلی بر اوج عرب تافته
ادیم یمن رنگ ازو یافته
هوش مصنوعی: در آسمان عرب، ستارهای درخشان به نام سهیل وجود دارد که رنگش به یادگار از سرزمین یمن گرفته شده است.
بریشم دُمی، بلکه لؤلؤ سمی
رونده چو لؤلؤ بر ابریشمی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت اشاره دارد. شاعر با تشبیه پرندهای که دمی از ابریشم دارد و مانند لؤلؤ میدرخشد، به جلوههای زیبای طبیعت و شگفتیهای آن اشاره میکند. پرندهای که به نحوی خاص و دلربا در آسمان پرواز میکند و درخشندگی آن میتواند توجه هر بینندهای را جلب کند. این تصویرسازی احساس زیباییشناسی و لطافت را منتقل میکند.
نه آهو ولی نافش از مشگ پر
چو دندان آهو برآموده در
هوش مصنوعی: این شخص زیبایی و دلربایی دارد که همچون مشکی عطرآگین است، با فریبی همچون دندان آهو که جذابیت و لطافت خاصی به او میبخشد.
از آن خوش عنانتر که آید گمان
وز آن تیزروتر که تیر از کمان
هوش مصنوعی: کسی که به نظر میرسد از همه خوشتیپتر و زیباتر است، به نوعی در اعماق وجودش میتواند به ماورای ظاهری خود پا بگذارد. همچنین، او به طرز شگفتانگیزی تندتر از تیر از کمان حرکت میکند و خِرَد و دقتش بیشتر از آنچه که به چشم میآید، است.
شتابندهتر وهم ِ علوی خرام
ازو باز پس مانده هفتاد گام
هوش مصنوعی: حضرت علی با تمام فخر و عظمتش همچون کسی است که از دیگران بسیار جلوتر است و دیگران در مقایسه با او به شدت عقب ماندهاند.
به عالمگشایی فرشتهوشی
نه عالمگشایی که عالمکشی
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره میشود که باید به جستجوی علم و دانش برود و از روشهای سازنده و مثبت برای گسترش آگاهی استفاده کند. هدف این است که به جای تخریب و آسیبزدن به دیگران یا آگاهی، تلاش کنیم تا با روشهای نیکو، جهان را بشناسیم و یاد بگیریم.
به شبرنگی از شبچرا گشته مست
چو ماه آمده شبچرایی به دست
هوش مصنوعی: شبی با روشنایی و زیبایی خاصی فرارسیده که فردی خوشحال و سرمست به خیال و تفریح پرداخته است. او گویی مانند ماه در آسمان شب میدرخشد و به زیباییهای شب مینگرد.
چنان شد که از تیزی گام او
سبق برد بر جنبش آرام او
هوش مصنوعی: به گونهای شد که سرعت گام او چنان تیز و سریع بود که بر حرکت آرام او پیشی گرفت.
قدم بر قیاس نظر میگشاد
مگر خود قدم بر نظر مینهاد
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی به موضوع تفکر و استدلال پرداخته شده است. شاعر میگوید که اگر انسان بتواند به درستی به تفکر و تجزیه و تحلیل بپردازد، میتواند به تحلیلهای عمیقتری برسد. در واقع اشاره به این دارد که اگر فرد خود را در مسیر تفکر قرار دهد و درباره موضوعات مختلف عمیقاً بیندیشد، ظرفیتهای بیشتری برای درک و دریافت واقعیات پیدا میکند.
پیمبر بدان ختلیِ رهنورد
برآورد از این آب گردنده گرد
آب گردنده کنایه است از آسمان
هم او راهدان، هم فرس راهوار
زهی شاهْمرکب زهی شهسوار!
هوش مصنوعی: او هم خود راه را خوب میشناسد و هم اسبش سوار و نیرومند است. چه خوب است که این شاه شایسته سوار بر این مرکب عالی، در مسیر حرکت میکند!
چو زین خانقه عزم دروازه کرد
به دستش فلک خرقه را تازه کرد
خرقه تازهکردن: از اصطلاحات خانقاه و آداب مراد و مریدی است.
سواد فلک گشته گلشن بدو
شده روشنان چشمروشن بدو
روشنان: ستارگان. چشمروشن: بینا، شاد، کسیکه خبر خوشی به او رسیدهاست.
در آن پرده کز گردها بود پاک
نشایست شد دامن آلوده خاک
هوش مصنوعی: در آن حجاب که از غبارها پاک است، لباس آلوده به خاک و ناپاکی شد.
به دریای هفت اختر آمد نخست
قدم را نهفت آب خاکی بشست
هوش مصنوعی: به دریای هفت اختر، ابتدا قدمش را پنهان کرد و آب خاکی را شست.
رها کرد بر انجم اسباب را
به مه داد گهوارهٔ خواب را
هوش مصنوعی: آسمان را از وسایل و تجهیزات رها کرد و ماه را به خواب نازش گهوارهای داد.
پس آنگه قلم بر عطارد شکست
که امی قلم را نگیرد به دست
هوش مصنوعی: سپس قلم بر روی سنگ سخت شکست، زمانی که کسی از ما نمیتواند قلم را به درستی در دست بگیرد.
طلاق طبیعت به ناهید داد
به شکرانه قرصی به خورشید داد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و بخشی از طبیعت، ناهید (الهه عشق و زیبایی) به عشق و محبت طلاق داد و در عوض، به خورشید هم جذابیتی و تقدیری هدیه کرد.
به مریخ داد آتش خشم خویش
که خشم اندران ره نمیرفت پیش
هوش مصنوعی: خشم خود را به مریخ فرستاد و دید که این خشم در آنجا هم پیش نمیرود.
رعونت رها کرد بر مشتری
نگینی دگر زد بر انگشتری
هوش مصنوعی: غرور و تکبر را کنار گذاشت و نگینی دیگر بر انگشتری خود نشاند.
سواد سفینه به کیوان سپرد
به جز گوهری پاک با خود نبرد
هوش مصنوعی: کشتی به کیوان سپرده شده و فقط یک گوهر پاک با خود حمل کرده است.
بپرداخت نزلی به هر منزلی
چنان کاو فرو ماند و تنها دلی
هوش مصنوعی: در هر جایی که به کسی خدمت کرد، به گونهای عمل کرده که او در نهایت تنها و بییار مانده است.
شده جان پیغمبران خاک او
زده دست هر یک به فتراک او
هوش مصنوعی: جانی که پیامبران داشتهاند، به خاک او تبدیل شده و هر یک از آنها دست خود را به سمت او دراز کردهاند.
کمر بر کمر کوه بر کوه راند
گریوه گریوه جنیبت جهاند
هوش مصنوعی: تن خود را به دوش کوه میزند، و در این حرکت گام به گام، بیوقفه برمیخیزد و از جهان فریاد میزند.
به هارونیش خضر و موسی دوان
مسیحا چه گویم ز موکب روان
خضر و موسی همچون هارون جوینده و پیرو او بودند، مسیحا را چه گویم؟ یکی از موکبروان بود.
به اندازهٔ آنکه یک دم زنند
به یک چشم زخمی که بر هم زنند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ چیز نمیتواند به اندازهٔ یک لحظهٔ کوتاه آسیب بزند، مثل زخم چشمی که به سادگی با هم برخورد میکند.
ز خر پشته آسمان در گذشت
زمین و زمان را ورق درنوَشت
هوش مصنوعی: از بلندی آسمان، زمین و زمان را ورق زد و به تصویر کشید.
ندیده ز تعجبیل ناورد او
کس از گرد بر گرد او گرد او
هوش مصنوعی: هیچ کس از شدت تعجب نتوانسته به دور او بچرخد و او را ببیند.
ز پرتاب تیرش در آن ترکتاز
فلک تیر پرتابها مانده باز
هوش مصنوعی: از شلیک تیر او در آن جنگ و درگیری، فلک و آسمان هنوز تحت تأثیر این تیراندازی باقی مانده است.
تنیده تنش در رصدهای دور
به روحانیان بر جسدهای نور
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که افراد یا روحانیون در تلاشند تا از نور و روشنایی، که میتواند نماد علم و آگاهی باشد، بهرهبرداری کنند و بر اساس آن به تحلیل و ارزیابی موضوعات مختلف بپردازند. این افراد در واقع با بررسی و دقت در جزئیات، به درک بهتری از مسائل نزدیک و دور دست میرسند و سعی میکنند تا از این فهم برای رشد و تحول خود و دیگران استفاده کنند.
در آن راه بیراه از آوارگی
همش بار مانده همش بارگی
هوش مصنوعی: در آن جادهای که به بیراهه میبرد، به خاطر نابسامانی و آوارگی، همیشه احساس سنگینی و بارِ سنگینی به دوش دارم.
پر جبرئیل از رهش ریخته
سرافیل از آن صدمه بگریخته
هوش مصنوعی: پر جبرئیل از راه او پخش شده و سرافیل از آن آسیب دوری کرده است.
ز رفرف گذشته به فرسنگها
در آن پرده بنموده آهنگها
هوش مصنوعی: از گذشتههای دور، به مسافتهای فراوان، در آن پرده، آوازها و نغمهها نمایان است.
ز دروازهٔ سدره تا ساق عرش
قدم بر قدم عصمت افکنده فرش
هوش مصنوعی: از دروازهٔ سدره تا زیر عرش، قدم به قدم، مقام عصمت مانند فرشی گسترده شده است.
ز دیوانگهِ عرشیان برگذشت
به درج آمد و درج را درنوَشت
هوش مصنوعی: از جایگاه بالای فرشتگان عبور کرد و به مقامی رسید که نامش را در سجل ثبت کردند.
جهت را ولایت به پایان رسید
قطیعت به پرگار دوران رسید
هوش مصنوعی: راه و مسیر به پایان خود رسید و اقتدار به دورانی مشخص و معین سرانجام رسید.
زمین زادهٔ آسمان تاخته
زمین و آسمان را پس انداخته
هوش مصنوعی: زمین که زائیده آسمان است، به سمت آسمان حملهور شده و آن را به عقب رانده است.
مجرد روی را به جایی رساند
که از بود او هیچ با او نماند
هوش مصنوعی: تنهایی او به جایی رسید که دیگر هیچچیز از وجودش باقی نمانده بود.
چو شد در ره نیستی چرخ زن
برون آمد از هستی خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر عدم قرار گرفتی، چرخ زندگی به سوی بیرون رفتن از وجود خودت چرخید.
در آن دایره گردش راه او
نمود از سر او قدمگاه او
هوش مصنوعی: در آن دایره، مسیر او نشاندهندهی قدمهای اوست که از آغاز در آنجا قرار دارد.
رهی رفت بی زیر و بالا دلیر
که در دایره نیست بالا و زیر
بی زیر و بالا یعنی بیجهت.
حجاب سیاست برانداختند
ز بیگانگان حجره پرداختند
هوش مصنوعی: چادر سیاست را از سر بیگانگان برداشتند و به موضوعات درونی و جزئیات پرداختهاند.
در آن جای کهاندیشه نادیده جای
درود از محمد قبول از خدای
هوش مصنوعی: در جایی که فکر و اندیشه به عدم توجه کردهاند، مکان تقدیر و سلام بر محمد و پذیرش از سوی خداوند است.
کلامی که بی آلت آمد شنید
لقایی که آن دیدنی بود دید
هوش مصنوعی: کلامی که بدون ابزار یا وسیلهای بیان شده، فهمیدهشد. و دیداری که قابل مشاهده بود، به وضوح درک شد.
چنان دید کز حضرت ذوالجلال
نه زان سو جهت بد نه ز این سو خیال
هوش مصنوعی: او چنان متوجه شد که از جانب خداوند بزرگ نه به آن سو نظری وجود دارد و نه از این سو خیالی میتوان یافت.
همه دیده گشته چو نرگس تنش
نگشته یکی خار پیرامنش
هوش مصنوعی: همه چشمها مانند نرگس زیبا شدهاند، اما او مانند یک گل باز نشده است و دورش را خارها احاطه کردهاند.
در آن نرگسین حرف کان باغ داشت
مگو زاغ کاو مُهر مازاغ داشت
هوش مصنوعی: در میان گلهای نرگس که مزه و بوی خوشی دارند، صحبت از پرنده سیاه که درختی با برکت را داشت نکن. این زاغ به نوعی به مسألهای خاص اشاره دارد که نباید از آن سخن گفت.
گذر بر سر خوان اخلاص کرد
هم او خورد و هم بخش ما خاص کرد
هوش مصنوعی: او به سر سفرهای که از محبت و صداقت برپاست، آمد؛ هم خودش از آن خوراک بهرهمند شد و هم ما را از آن خیر و برکت برخوردار کرد.
دلش نور فضل الهی گرفت
یتیمی نگر تا چه شاهی گرفت
هوش مصنوعی: دل او از نعمتها و لطفهای الهی روشن شد. به یتیمان نگاه کن تا ببینی که چقدر شاهان و بزرگانی را به سرپرستی خود میگیرند.
سوی عالم آمد رخ افروخته
همه علم عالم در آموخته
هوش مصنوعی: به دنیای علم و دانش، شخصی با چهرهای درخشان و پرنور وارد شد که تمام علوم و معارف را فراگرفته بود.
چنان رفته و آمده باز پس
که ناید در اندیشهٔ هیچکس
هوش مصنوعی: به قدری او رفت و آمد کرده که هیچکس حتی فکرش را هم نمیکند.
ز گرمی که چون برق پیمود راه
نشد گرمی خوابش از خوابگاه
هوش مصنوعی: به خاطر گرمایی که مانند یک برق سریع و ناگهانی میگذشت، خواب او از خوابگاه اش نگذشت.
ندانم که شب را چه احوال بود
شبی بود یا خود یکی سال بود
هوش مصنوعی: نمیدانم شب چه حالتی داشت، آیا تنها یک شب بود یا اینکه به اندازه یک سال طولانی به نظر میرسید.
چو شاید که جانهای ما در دمی
برآید به پیرامن عالمی
هوش مصنوعی: اگر ممکن باشد که در لحظهای جانهای ما از بدن خارج شود و به دور از این دنیا قرار بگیرد.
تن او که صافیتر از جان ماست
اگر شد به یک لحظه وامد رواست
هوش مصنوعی: اگر بدن او که پاکتر از جان ماست یک لحظه به ما بدهکار شود، ایرادی ندارد.
به ار گوهر جان نثارش کنم
ثنا خوانی چار یارش کنم
هوش مصنوعی: اگر به جانم گوهرهای ارزشمند بخواهم نثار کنم، او را ستایش کرده و چهار یار او را هم میستایم.
گهر خر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چکار
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که بعضی از چیزها یا ارزشها ممکن است در اختیار افرادی باشند که تنها نقش فروشنده را ایفا میکنند و فضولی آنها در امور دیگران هیچ تاثیری ندارد. در واقع، نشاندهنده بیاهمیتی نظر دیگران در مورد چیزهایی است که خود فرد انتخاب میکند.
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم
هوش مصنوعی: اگرچه به محبت علی به شدت پایبندم، اما از عشق و عمرم هیچ چیز باقی نیست.
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمعست و عثمان چراغ
هوش مصنوعی: در این چشمهای روشن، دماغ ابوبکر مانند شمعی درخشان و عثمان همچون چراغی نورافشان است.
بدان چار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
هوش مصنوعی: بدان که چهار سلطان درویش نامیده شدهاند و چهار تکبیر، نشانهی کامل بودن قدرت و حکمرانی آنهاست.
زهی پیشوای فرستادگان
پذیرنده عذر افتادگان
هوش مصنوعی: ای پیشوای فرستادگان، که عذر و درخواست عذرخواهی کسانی که در شرایط سخت قرار دارند را میپذیری!
به آغاز ملک اولین رایتی
به پایان دور آخرین آیتی
هوش مصنوعی: در ابتدای حکومت، نشانهای وجود دارد و در انتهای دوران، آیتی نمایان میشود.
گزین کردهٔ هر دو عالم تویی
چو تو گر کسی باشد آن هم تویی
هوش مصنوعی: تو برگزیدهٔ همهٔ موجودات هستی و اگر کسی هم در این مقام باشد، او نیز همان تویی.
تویی قفل گنجینهها را کلید
در نیک و بد کرده بر ما پدید
هوش مصنوعی: تو کلید باز کردن گنجینههای پنهان هستی و بر اساس خوبی و بدی، راههایی را به ما نشان دادهای.
به شب روز ما را به بی ذمتی
سجل بر زده کامتی امتی
هوش مصنوعی: در شب و روز ما، به خاطر نداشتن عیبی، ما را به نوعی اعتبار و شناخت دادهاند.
من از امتان کمترین خاک تو
بدین لاغری صید فتراک تو
هوش مصنوعی: من کوچکترین و فقیرترین از پیروان توام و به دلیل ضعف و ناتوانیام در دام محبت تو گرفتار شدهام.
نظامی که در گنجه شد شهربند
مباد از سلام تو نابهرمند
هوش مصنوعی: هرگز نباید در جایی که نظامی در حاشیه گنجه حکومت میکند، از سلام و محبت تو بیبهره ماند.