برگردان به زبان ساده
بیا ساقی آن می که جانپرور است
چو آب روان تشنه را درخور است
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شرابی را بیاور که روح را nourishes و به زندگی میبخشد، مانند آبی که برای تشنه نیاز است.
دراین غم که از تشنگی سوختم
به من ده که میخوردن آموختم
هوش مصنوعی: در این غم که به خاطر تشنگی جانم در آتش میسوزد، به من جانی ببخش که من آموختم چگونه زندگی کنم و خوراکی بنوشم.
خوشا ملک بردع که اقصای وی
نه اردیبهشت است بی گل نه دی
هوش مصنوعی: خوشا به حال سرزمینهایی که در دوردستهایشان، نه بهار و نه پاییز را تجربه میکنند، و به همین خاطر همیشه در حال و هوای خاص خود هستند.
تموزش گل کوهساری دهد
زمستان نسیم بهاری دهد
هوش مصنوعی: در فصل تابستان، کوهها گلهای زیبا میدهند و زمستان باد ملایم و خنکی به ارمغان میآورد که نشان از بهار دارد.
بهشتی شده بیشه پیرامنش
دگر کوثری بسته بر دامنش
هوش مصنوعی: بهشت در اطراف او به وجود آمده و زنی زیبا و معصوم به دامنش آویزان شده است.
سوادش ز بس سبزه و مشگ بید
چو باغ ارم خاصه باغ سپید
هوش مصنوعی: سیاهیاش به خاطر سبزی و عطر بید، مانند باغ ارم، بهویژه باغ سپید است.
ز تیهو و دراج و کبک و تذرو
نیابی تهی سایهٔ بید و سرو
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از پرندگانی است که در هر منطقهای زندگی میکنند و اشاره به این دارد که هر یک از این پرندگان در محیط خاص خود، زیر سایه درختان بزرگی مانند بید و سرو زندگی میکنند. این جمله نشاندهنده تنوع و وابستگی موجودات زنده به محیطی است که در آن قرار دارند و این که درختان بزرگ و سایهسار نقش مهمی در زندگی آنها دارند.
گراینده بومش به آسودگی
فرو شسته خاکش ز آلودگی
هوش مصنوعی: کسی که به آرامش و آرامی زندگی میکند، سرزمینش را از آلودگیها پاک کرده است.
همه ساله ریحان او سبز شاخ
همیشه در او ناز و نعمت فراخ
هوش مصنوعی: هر ساله گلهای خوشبو و زیبا در آنجا به وفور پیدا میشوند و همیشه شاخ و برگ سرسبز دارند. در آنجا نعمت و نعمتهای فراوانی وجود دارد.
علفگاه مرغان این کشور اوست
اگر شیر مرغت بباید، در اوست
هوش مصنوعی: مرغهای این سرزمین فقط در دشتهای خاصی زندگی میکنند و اگر میخواهی به بالاترین نقطههای این دشتها دست پیدا کنی، باید در آن مکانها تلاش کنی.
زمینش به آب زر آغشتهاند
تو گویی در آن زعفران کشتهاند
هوش مصنوعی: زمین او را چنان با طلا و جواهرات گرانبها پر کردهاند که گویی در آن زعفران کشت کردهاند.
خرامنده بر سبزهٔ آن زمی
خیالی نیابد به جز خرمی
هوش مصنوعی: کسی که با ناز و دلربایی بر روی چمن راه میرود، جز خوشحالی و نشاط نمیتواند چیزی از آن زمین خیال کند.
کنون تخت آن بارگه گشت خرد
دبیقی و دیباش را باد برد
هوش مصنوعی: اکنون تخت آن کاخ به خاطر خرد و حکمت، مانند دبیق و دیبا، تحت تاثیر باد قرار گرفت و به جایی دیگر منتقل شد.
فرو ریخت آن تازه گلها ز بار
وزان نار و نرگس برآمد غبار
هوش مصنوعی: گل های تازه به دلیل بارش باران، به زمین افتادند و غبار عطر نارنج و نرگس در فضا پخش شد.
بجز هیزم خشگ و سیلاب تر
نبینی در آن بیشه چیز دگر
هوش مصنوعی: در آن جنگل تنها هیزم خشک و سیلابی خیس وجود ندارد و چیز دیگری را نمیتوان دید.
همانا که آن رستنیهای چست
نه از دانه کز دامن عدل رست
هوش مصنوعی: برابر اینجا میتوان گفت که برخی از گیاهان و رستنیها بهخاطر وجود شرایط مناسب و عدل و انصاف در محیط رشد کردهاند و نه به خاطر اینکه فقط از دانههایشان استفاده شده باشد. به عبارت دیگر، بهرهوری و شکوفایی این رستنیها به عوامل خاصی بستگی دارد که در آنها رخ میدهد.
گر آن پرورش یابد امروز باز
از آن به شود آستین را طراز
هوش مصنوعی: اگر امروز آن پرورش پیدا کند، دوباره از آن میتوان آستین را زیبا و مرتب کرد.
بلی گر فراغت بود شاه را
ز نو زیوری بخشد آن گاه را
هوش مصنوعی: اگر شاه از زحمت و مشغلهاش فارغ باشد، میتواند دوباره به زیور و زیبایی بپردازد.
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار
هوش مصنوعی: هرومش از ابتدا لقبش بود، اما اکنون آموزگار او را به نام "دعا" میخواند.
در آن بوم آباد و جای مهان
زمانه بسی گنج دارد نهان
هوش مصنوعی: در آن سرزمین خوب و آباد، مکانهای زیادی وجود دارد که در آن زمانه گنجهای پنهانی نهفتهاند.
بدین خرمی، گلستانی کجاست؟
بدین فرخی، گنجدانی کجاست؟
هوش مصنوعی: با این همه شادی و خوشی، باغی کجا پیدا میشود؟ با این میزان خوشبختی، جایگاهی کجا وجود دارد؟
چنین گفت گنجینهدار سخن
که سالار آن گنجدان کهن
هوش مصنوعی: گنجینهدار سخنی را بیان کرد که رهبری آن گنجینه قدیمی در آن نهفته است.
زنی حاکمه بود نوشابه نام
همه ساله با عشرت و نوش جام
هوش مصنوعی: زنی به نام نوشابه، هر ساله حکمرانی میکرد و زندگی را با شادی و خوشی و نوشیدن جامها میگذرانید.
چو طاوس نر خاصه در نیکویی
چو آهوی ماده ز بی آهویی
هوش مصنوعی: همچون طاووس نر در زیبایی، بهخصوص در نیکویی و مانند آهو مادهای که بیخبر از آهوهای دیگر است.
قویرای و روشندل و نغزگوی
فرشتهمنش بلکه فرزانهخوی
هوش مصنوعی: تو خردمند و باهوش، با دل روشن و گفتار شیرین هستی، همچون فرشتهای که با صفات خوب خود شناخته میشود.
هزارش زن بکر در پیشگاه
به خدمت کمر بسته هریک چو ماه
هوش مصنوعی: هزاران زن باکره در پیشگاه او به خدمت آمادهاند و هر یک مانند ماه درخشان و زیبا هستند.
برون از کنیزان چابکسوار
غلامان شمشیرزن سی هزار
هوش مصنوعی: بیرون از دختران خدمه، پرچمدار تندرو، سربازان با شمشیر، سی هزار نفر هستند.
نگشتی ز مردان کسی بر درش
وگر چند نزدیک بودی برش
هیچ مردی را بر در و نزد خود راه نمیداد حتی مردان نزدیک و از بستگانش.
به جز زن کسی کارسازش نبود
به دیدار مردان نیازش نبود
هوش مصنوعی: جز زن، کسی نیست که در مشکل یاری کند و او نیازی به ملاقات با مردان ندارد.
زنان داشتی رایزن در سرای
به کدبانویی فارغ از کدخدای
هوش مصنوعی: تو در خانه خود زنانی داری که حرفهای خود را با هم درمیانگارند و به نظر آنها اهمیت میدهی، در حالی که میتوانی به راحتی از نظرات و اداره کردن کارها فاصله بگیری.
غلامان به اقطاع خود تاخته
وطنگاهی از بهر خود ساخته
هوش مصنوعی: غلامان به مناطق خود حمله کرده و وطنهایی برای خود ساختهاند.
کسی از غلامان ز بس قهر او
به دیده ندیده در شهر او
هوش مصنوعی: کسی از شدت خشم او به طوری از او فاصله گرفته است که حتی او را در شهر خود نمیبیند.
بههرجا که پیکار فرمودشان
فریضهترین کاری آن بودشان
هوش مصنوعی: هرجا که جنگ و مبارزه لازم بود، آنجا مهمترین وظیفه برای آنها قرار میگرفت.
سکندر چو لشگر به صحرا کشید
سراپرده سر بر ثریا کشید
هوش مصنوعی: سکندر هنگامی که سپاه خود را به بیابان برد، چادر خود را بر بلندای آسمان بر افراشت.
در آن خرم آباد مینو سرشت
فرو ماند حیران ز بس آب و کشت
هوش مصنوعی: در خرمآباد، که دارای طبیعتی زیبا و دلنشین است، به خاطر فراوانی آب و زمینهای زراعتی، همگان متعجب و شگفتزدهاند.
بپرسید کاین بوم فرخ کراست؟
کدامین تهمتن بدو پادشاست؟
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که این پرنده خوشبخت متعلق به کیست؟ و کدامین جوانمرد بر او سلطنت دارد؟
نمودند کاین مرز آراسته
زنی راست با این همه خواسته
هوش مصنوعی: این مرز را به زیبایی آراستهاند و این کار به تمامی خواستهها و آرزوها پاسخ میدهد.
زنی از بسی مرد چالاکتر
به گوهر ز دریا بسی پاکتر
هوش مصنوعی: زنی از بسیاری از مردان چالاکتر و به لحاظ ارزش و کیفیت، از دریا نیز پاکتر است.
قویرای و روشندل و سرفراز
به هنگام سختی رعیتنواز
هوش مصنوعی: شخصی با قدرت تفکر و دل روشن و با افتخار، در زمانهای دشوار به مردم خدمت میکند و به آنها محبت مینماید.
به مردی کمر بر میان آورد
تفاخر به نسل کیان آورد
هوش مصنوعی: مردی با افتخار از نسل بزرگ و برجسته کیان صحبت کرد و در این موضوع به خود میبالید.
کله داریش هست و او بی کلاه
سپهدار و او را نبیند سپاه
هوش مصنوعی: او تاجدار و با شکوه است، ولی فرماندهای که کلاه ندارد، سپاه او را نمیبیند.
غلامان مردانه دارد بسی
نبیند ولی روی او را کسی
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان به خدمت او درمیآیند، اما هیچ کس از نزدیک چهره او را نمیبیند.
زنان سمنسینهٔ سیمساق
بههر کار با او کنند اتفاق
هوش مصنوعی: زنان با سینههایی مانند گل و پاهایی زیبا، با او در هر کاری توافق و هماهنگی دارند.
همه نارپستان به بالا چو تیر
ز پستان هر یک شکر خورده شیر
همگی راست قد و قامت بهمانند تیر هستند و با پستانهایی شبیه انار؛ آنقدر شیرین و جذاب که گویی شکر از پستان اینها شیر خورده و پرورش یافته است.
کجا قاقمی یا حریریست نرم
بلرزد بر اندام ایشان ز شرم
وقتیکه ابریشم و پوست قاقم میپوشند آن لباسهای نرم در برابر لطافت تنشان شرمنده میشود و بر اندامشان میلرزد.
فرشته نبیند در ایشان دلیر
وگر بیند افتد ز بالا به زیر
فرشته تاب و جرأت نگاهکردن به زیباییشان را ندارد و وقتی آنها را ببیند از آسمان بر زمین میافتد.
درخشنده هر یک در ایوان و باغ
چو در روز خورشید و در شب چراغ
هوش مصنوعی: هر یک از آنها در ایوان و باغ مانند خورشید در روز و چراغ در شب میدرخشد.
نظر طاقت آن ندارد ز نور
که بیند در ایشان ز نزدیک و دور
هوش مصنوعی: چشم انسان قدرت تحمل نور زیاد را ندارد، پس نمیتواند به خوبی جلوههای نور را از نزدیک و دور ببیند.
به گوش کسی کاید آوازشان
سر خود کند در سر نازشان
هوش مصنوعی: صدا و آهنگ آنها به قدری دلنشین و جذاب است که میتواند به راحتی توجه هر کسی را جلب کند و او را مسحور خود کند.
ز لعل و ز دُر گردن و گوش پر
لب از لعل کانی و دندان ز در
هوش مصنوعی: گردن و گوش آغشته به جواهرات زیباست و لبها از سنگهای قیمتی پر شده، دندانها هم از مروارید ساخته شدهاند.
ندانم چه افسون فرو خواندهاند
کز آشوب شهوت جدا ماندهاند
هوش مصنوعی: نمیدانم چه جادویی در کار است که آنها از احساسات و تمایلات شدید دور ماندهاند.
ندارند زیر سپهر کبود
رفیقی به جز باده و بانگ رود
هوش مصنوعی: در زیر آسمان آبی، کسی جز شراب و صدای رودخانه برای دوستی ندارد.
زن پاک پیوند فرمان روا
برایشان فرو بسته دارد هوا
هوش مصنوعی: زن نجیب و پاک هر فرمانروایی برای آنها چهارچوبی به وجود میآورد که در آن زندگی کنند.
صنمخانهها دارد از قصر و کاخ
بر آن لعبتان کرده درها فراخ
هوش مصنوعی: درههای بزرگ کاخها و قصرها به خاطر زیبایی و تجملات خاص خود، جاذبهای دارند که آدمیان را به خود جذب میکنند. در این مکانها، زیبارویان و معشوقان زندگی میکنند و فضای دلانگیزی را به وجود آوردهاند.
اگرچه پس پرده دارد نشست
همه روز باشد عمارت پرست
هوش مصنوعی: هرچند که برخی چیزها در پشت پرده و در خفا انجام میشود، اما عشق و محبت همواره در سینهها و دلها زنده است و همچنان نمایان میشود.
سرایی ملوکانه دارد بلند
بساطی کشیده در او ارجمند
هوش مصنوعی: یک کاخ باشکوه با فضایی بلند و مجلل وجود دارد که در آن، چیزهای با ارزش و گرانبهایی قرار داده شده است.
ز بلور تختی برانگیخته
به خروار گوهر بر او ریخته
هوش مصنوعی: از بلور، تختی ساختهاند و بر آن تودهای از گوهرها ریختهاند.
ز بس شبچراغ آن گرانمایهگاه
به شب چون چراغ است و رخشنده ماه
هوش مصنوعی: به خاطر روشنی و زیبایی آن مکان باارزش، در شب مانند چراغی میدرخشد و همچون ماه تابان است.
نشیند بر آن تخت هر بامداد
کند شکر بر آفریننده یاد
هوش مصنوعی: هر صبح بر آن تخت نمینشینم، بلکه شکرگزاری میکنم و یادآور میشوم آفریننده را.
عروسانه او کرده بر تخت جای
عروسان دیگر به خدمت به پای
هوش مصنوعی: عروسانه او بر روی تخت نشسته و برای دیگر عروسان به جای خدمت، در انتظار است.
شب و روز با باده و بانگ رود
تماشا کنان زیر چرخ کبود
هوش مصنوعی: در شب و روز، با نوشیدنی و صدای جویبار، به تماشای زیباییهای دنیا زیر آسمان آبی بپرداز.
گذشت از پرستیدن کردگار
بجز خواب و خوردن ندارند کار
هوش مصنوعی: بشر از پرستش خداوند و عبادت او فاصله گرفته و تنها به خواب و غذا خوردن مشغول است.
زن کاردان با همه کاخ و گنج
ز طاعت نهد بر تن خویش رنج
هوش مصنوعی: زنی که دانا و با مهارت است، با وجود تمام ثروت و داراییها و زندگی آرامش، باز هم دشواری و زحمت را بر خود تحمیل میکند زیرا به وظایف و مسئولیتهایش اهمیت میدهد.
ز پرهیزگاری که دارد سرشت
نخسبد در آن خانهٔ چون بهشت
هوش مصنوعی: کسی که پرهیزگار و نیکوکار است، نمیتواند در محیطی که از نیکویی و آرامش بیبهره است، آرامش داشته باشد.
دگر خانه دارد ز سنگ رخام
شب آنجا رود ماهِ تنهاخرام
هوش مصنوعی: در جای دیگری یک خانه ساخته شده از سنگ رخام وجود دارد، جایی که ماه شبهنگام به تنهایی به آنجا میرود و آرام حرکت میکند.
در آن خانه آن شمع گیتیفروز
خدا را پرستش کند تا بهروز
هوش مصنوعی: در آن خانه، شمعی که نوربخش جهان است، خدا را عبادت کند تا روزی بیفروزد.
به مقدار آن سر درآرد به خواب
که مرغی برون آورَد سر ز آب
هوش مصنوعی: به اندازهای که مرغی بتواند سرش را از آب بیرون بیاورد، انسان نیز در خواب غرق میشود و به خواب میرود.
دگر باره با آن پری پیکران
خورد می به آواز رامشگران
هوش مصنوعی: او دوباره با آن دختران زیبا به مینوشی میپردازد و آهنگ رامشگران را میشنود.
شب و روز اینگونه دارد عنان
به روز اینچنین چون شب آید چنان
هوش مصنوعی: زندگی به این صورت ادامه دارد: روزها به گونهای سپری میشوند و وقتی شب فرامیرسد، همه چیز به شکل دیگری میشود.
نه شب فارغ است از پرستشگری
نه روز از تماشا و جانپروری
هوش مصنوعی: نه شب از عبادت خالی است و نه روز از تماشا و روحپروری.
خورند از پی او و یاران او
غم کار او کارداران او
هوش مصنوعی: پس از او و یارانش، غم و اندوه کارهایی که انجام دادهاند، بر دوش مسئولان و متولیان افتاده است.
شه این داستان را پسندیده داشت
تمنای آن نقش نادیده داشت
هوش مصنوعی: شاه این قصه را بسیار پسندید و آرزوی دیدن آن تصویر پنهان را در دل داشت.
نشستنگهی دید از آب و گیا
به گوهر گرامیتر از کیمیا
هوش مصنوعی: در مشاهده کردن، ارزش و زیبایی طبیعت را دید که از هر جواهر گرانبها برایش ارزشمندتر است.
در آنجای آسوده با رود و جام
برآسود یک چند و شد شادکام
هوش مصنوعی: در جایی آرام و بیدغدغه، با رودخانه و جامی در دست، مدتی خوش گذراند و شاد شد.
چو نوشابه دانست کهاورنگ شاه
به فال همایون درآمد ز راه
هوش مصنوعی: وقتی نوشابه متوجه شد که تاج و تخت شاه فرخنده به دست آمده و به او وفا خواهد کرد، از خوشحالی به وجد آمد.
پرستشگری را برآراست کار
بر اندیشهٔ پایهٔ شهریار
هوش مصنوعی: یک عبادتگر بر اساس فکر و دیدگاه اساسی پادشاه، خود را آماده کرده است.
فرستاد نزلی سزاوار او
کمر بست بر خدمت کار او
هوش مصنوعی: فرستادهای فرستاد که شایسته او باشد و برای خدمت به او آماده است.
برون از بسی چار پای گزین
چه از بهر مطبخ چه از بهر زین
هوش مصنوعی: از تعداد زیادی چهارپایان انتخاب کن، چه برای آشپزخانه و چه برای سوارکاری.
زمینخیزهایی کز آن بوم رست
به رنگ و به رونق دلاویز و چست
هوش مصنوعی: زمینهای زراعی و محصولاتی که از آن سرزمین به دست میآید، به خاطر زیبایی و طراوت خاصی که دارند، از نظر رنگ و رونق، بسیار چشمنواز و جذاب هستند.
خورشهای شاهانهٔ مشگبوی
طبقهای مشگ از پی دستشوی
هوش مصنوعی: خوراکهای سلطنتی خوشبو در ظرفهای خوشبو هنگام شستشوی دستها سرو میشوند.
دگرگونه از میوه بسیار چیز
ز مشگ و شکر چند خروار نیز
هوش مصنوعی: از میوه، چیزهای دیگری هم به دست میآید، مانند عطر و شکر که مقدار زیادی از آنها وجود دارد.
می و نقل و ریحان مجلسفروز
کشیدند از این نزلها چند روز
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به برگزاری جشنی دارد که در آن شراب، میوههای خوشمزه و سبزیهای معطر برای شادی و روشنایی مجلس فراهم شده و این شادی برای چند روز ادامه داشته است.
جداگانه نیز از پی مهتران
فرستاد هر روز نزلی گران
هوش مصنوعی: هر روز به طور جداگانه از طرف بزرگان، خبر مهمی ارسال میشد.
ز بس مردمیها که آن زن نمود
زبان بر زبان هر کسش میستود
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه آن زن به خوبی با مردم برخورد کرد، هرکسی او را مدح و ستایش کرد.
ملک را به دیدار آن دلنواز
زمان تا زمان بیشتر شد نیاز
هوش مصنوعی: نگاه به آن معشوق زیبا و دلپذیر باعث میشود که دل انسان بیشتر و بیشتر به او نیازمند شود و زمان را طولانیتر احساس کند.
بدان تا خبر یابد از راز او
ببیند در آن مملکت ساز او
هوش مصنوعی: بدان که اگر کسی از راز او آگاه شود، میتواند در آن دنیای خاص، هنر و خلاقیت او را ببیند.
قدمگاه او بنگرد تا کجاست
حکایت دروغست یا هست راست
هوش مصنوعی: به نشانههای او نگاه کن تا بفهمی آیا داستانی که میگویند درست است یا دروغ.
چو شبدیز را نعل زر بست روز
درآمد به زین شاه گیتیفروز
هوش مصنوعی: وقتی که اسب شبدیز نعل طلایی پوشید، روزی که شاه جهان را روشن میسازد، وارد میدان شد.
به رسم رسولان برآراست کار
سوی نازنین شد فرستادهوار
هوش مصنوعی: بنا به سنت پیامبران، کارها به خوبی سازماندهی شد و به سوی محبوب و عزیز فرستاده شد، به گونهای که شایسته و محترم بود.
چو آمد به دهلیز درگه فراز
زمانی برآسود از آن ترکتاز
هوش مصنوعی: هنگامی که به ورودی قصر رسید، زمانی را برای استراحت انتخاب کرد و از آن درنگ لذت برد.
درو درگهی دید بر آسمان
زمینبوسِ او هم زمین هم زمان
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی به جایی نگاه میکند و میبیند که آسمان، به حالت احترام و عشق، به زمین بوسه میزند. این تصویر نشاندهنده تأثیر عمیق و هماهنگی بین آسمان و زمین است؛ بهطوریکه این دو به شکل همزمان و بههم پیوسته در حال بوسیدن یکدیگر هستند.
پرستندگان زو خبر یافتند
برِ بانوی خویش بشتافتند
هوش مصنوعی: مقامات و اعضای دربار از حیات و خبرهای مربوط به بانوی خود مطلع شدند و به سرعت به سوی او رفتند.
نمودند کز درگه شاه روم
کز او فرخی یافت این مرز و بوم
هوش مصنوعی: از درگاه شاهان روم نشان دادند که به برکت وجود آنان، این سرزمین و دیار رونق و خوشبختی یافته است.
رسولی رسیدهست با رای و هوش
پیامآوری چون خجسته سروش
هوش مصنوعی: پیامآوری از راه رسیده است که با عقل و هوش خود پیامی خوش و دلنشین به همراه دارد.
ز سر تا قدم صورت بخردی
پدیدار از او فره ایزدی
هوش مصنوعی: از سر تا پا، زیبایی و دانایی در چهرهاش نمایان است و این نشانهای از وجود فرشتگی و نیکی در اوست.
برآراست نوشابه درگاه او
به زر در گرفت آهنین راه را
هوش مصنوعی: در برابر درگاه او، جامی پر از نوشیدنی زیبا و با ارزش آماده شده است و مسیر آهنی را نیز با طلا پوشاندهاند.
پریچهرگان را به صد گونه زیب
صف اندر صف آراسته دلفریب
هوش مصنوعی: زیبارویان با چهرههای دلفریب را به شیوههای گوناگون در صفهای منظم و زیبایی چیدهاند.
برآموده گوهر به مشگین کمند
فرو هشته بر گوهر آگین پرند
هوش مصنوعی: گوهر پرارزشی در مشکی نرم و زیبا قرار گرفته است و در آن کمند جادویی به گونهای آراسته شده که پرندهای با خزانی از زیبایی به آن آویخته است.
درآمد به جلوه چو طاوس باغ
درفشان و خندان چو روشنچراغ
هوش مصنوعی: وقتی که او مانند طاووس زیبا و با شکوه وارد شد، همچون چراغی روشن و شاداب به نظر میرسید.
بر اورنگ شاهنشهی برنشست
گرفته معنبر ترنجی به دست
هوش مصنوعی: تاج و تخت سلطنت را بر پا کرده و در دستش میوهای خوشمزه و زیبا دارد.
بفرمود کآیین بجای آورند
فرستاده را در سرای آورند
هوش مصنوعی: فرمان داد که آیین و رسوم را رعایت کنند و فرستاده را به خانه بیاورند.
وکیلان درگاه و دیوان او
بجای آوریدند فرمان او
هوش مصنوعی: وکیلان درگاه و دیوان او دستوراتش را به درستی انجام دادند.
فرستاده از در درآمد دلیر
سوی تخت شد چون خرامنده شیر
هوش مصنوعی: فرستاده با جسارت و شجاعت وارد شد و به سمت تخت سلطنت رفت، مانند شیری که با غرور و آرامش راه میرود.
کمربند شمشیر نگشاد باز
به رسم رسولان نبردش نماز
هوش مصنوعی: کمربند شمشیر را باز نکرد، چون به شیوه پیامبران، در جنگش به نماز ایستاده است.
نهانی در آن قصر زیبنده دید
بهشتی سرایی فریبنده دید
هوش مصنوعی: در پنهانی، در آن قصر زیبا، بهشتی را مشاهده کردم که بسیار جذاب و فریبنده به نظر میرسید.
پر از حور آراسته چون بهشت
بساط زمین گشته عنبر سرشت
هوش مصنوعی: زمین مانند بهشت شده و پر از حوریان زیبای آراسته است، و این فضای خوشبو به عطر عنبر آغشته است.
ز بس گوهر گوش گوهر کشان
شده چشم بیننده گوهر فشان
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و ارزشمندی گوهرها، چشمان بینندگان به تماشای آنها جذاب شده و مانند جویبار درخشان، زیبایی و درخشش را به نمایش میگذارند.
ز تابنده یاقوت و رخشنده لعل
خرامنده را آتشین گشت نعل
هوش مصنوعی: بر اثر درخشش و زیبایی یاقوت و لعل، نعل اسب در حال حرکت به رنگ آتشین درآمد.
مگر کان و دریا بههم تاختند
همه گوهر آنجا برانداختند
هوش مصنوعی: آیا نهر و دریا به هم ریختهاند که همه گنجینهها و جواهرات آنجا پراکنده شدهاند؟
زن زیرک از سیرت و سان او
در آن داوری شد هراسان او
هوش مصنوعی: زن باهوش با دیدن شخصیت و رفتار او در آن قضاوت، به شدت نگران و مضطرب شد.
که این کاردانمرد آهستهرای
چرا رسم خدمت نیارد بجای!
هوش مصنوعی: چرا این مرد با تدبیر و اهل فکر، به آرامی عمل میکند و چرا خدماتش به درستی انجام نمیشود؟
در او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی
هوش مصنوعی: باید درباره او تحقیق و بررسی کرد، زیرا او از ما به برتری و شکوهی دست نیافته است.
ز سر تا قدم دید در شهریار
زر پخته را بر محک زد عیار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری اشاره دارد که در آن، در برابر پادشاه، طلا و جواهری با دقت و حساسیت مورد آزمایش قرار میگیرد. به عبارت دیگر، نشان میدهد که شخصیت و ارزش واقعی یک فرد، مانند طلا، باید با دقت سنجیده شود.
چو نیکو نگه کرد بشناختش
ز تخت خود آرامگه ساختش
هوش مصنوعی: وقتی که خوب نگاهش کرده، او را شناخت و برایش جایی راحت مانند تختش فراهم کرد.
خبردار شد زو که اسکندرست
نشست سر تخت را در خورست
هوش مصنوعی: خبر رسید که فردی به نام اسکندر در حال حاضر در حال نشستن بر روی تخت است.
ز پیروزی هفت چرخ کبود
بسی داد بر شاه عالم درود
هوش مصنوعی: از نتایج پیروزی هفت چرخ آسمان، فراوان بر شاه دنیا سلام و درود میفرستم.
نپرسید و رخساره پر شرم کرد
نخستین نمودار آزرم کرد
هوش مصنوعی: نپرسید، اما با لبخندی که بر چهرهاش نشسته بود، نشانههای خجالت را به نمایش گذاشت.
نکرد از بنه هیچ بر وی پدید
که بر قفل تو هست ما را کلید
از آنچه در بُنه و نهان داشت که «تو را بر قفل ما کلید هست» او را خبردار نکرد و چیزی بهاو نگفت.
سکندر به رسم فرستادگان
نگهداشت آیین آزادگان
هوش مصنوعی: سکندر به نمایندگان احترام گذاشت و آداب مردان آزاد را رعایت کرد.
درودی پیاپی رساندش نخست
فرستادگی کرد بر خود درست
هوش مصنوعی: او ابتدا با سلامهای مکرر به دیگران احترام گذاشت و سپس خود را به طور مؤثر معرفی کرد.
پس آنگه گزارش گرفت از پیام
که شاه جهان داور نیکنام
هوش مصنوعی: سپس او از پیام خبر گرفت که پادشاه عالم، قاضی نیکنام است.
چنین گفت ک«ای بانوی نامجوی
ز نامآوران جهان بُرده گوی
هوش مصنوعی: او گفت: "ای زن با نام و شرافت، از شخصیتهای بزرگ جهان بهرهمند شو."
چه افتاد کز ما عنان تافتی؟
سوی ما یکی روز نشتافتی؟
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که تو از ما دور شدهای؟ یک روز به سوی ما میآمدی و حالا نمیرسی؟
زبونی چه دیدی که توسن شدی؟
چه بیداد کردم که دشمن شدی؟
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث شد که تو به توهین و بیاحترامی روی بیاوری؟ من چه کار اشتباهی کردهام که به من دشمنی میورزی؟
کجا تیغی از تیغ من تیزتر؟
ز پیکان من آتش انگیزتر؟
هوش مصنوعی: چه چیزی میتواند از تیغ من تیزتر باشد؟ چه کسی میتواند نیرومندتر از پیکان من آتش به پا کند؟
که از من بدانکس پناه آوری
همان به که سر سوی راه آوری
هوش مصنوعی: اگر به کسی نیاز داری که به او پناه ببری، بهتر است که به طرف راه درست و صحیح بروی.
به درگاه من پای خاکی کنی
ز جوشیدنم ترسناکی کنی
هوش مصنوعی: اگر در برابر من به خاک بیفتی، از شور و شوق من نترس که این نشانهای از عشق و ارادت من است.
چو من ره بدین مملکت ساختم
بر او سایهٔ دولت انداختم
هوش مصنوعی: وقتی که من راهی به این کشور پیدا کردم، بر او سایهای از قدرت و حکومت افکندم.
کمر چون نبستی به درگاه من؟
چرا روی پیچیدی از راه من؟
هوش مصنوعی: چرا به من نزدیک نشدی و از درگاه من دوری میکنی؟ چرا از راه من قدم برنمیداری و به من توجه نمیکنی؟
به میخانه و میوه زیبم دهی
به نقل و به ریحان فریبم دهی
هوش مصنوعی: اگر به من می و میوه زیبا بدهی، میتوانم با نقل و ریحان تو را فریب دهم.
پذیرفته شد آنچه کردی نخست
پذیرا شو اکنون برای درست
هوش مصنوعی: آنچه را که انجام دادی، بپذیر و ابتدا خود را آماده کن تا اکنون به درستی عمل کنی.
مرا دیدن تو به فرهنگ و رای
همایونتر آمد ز فر همای
هوش مصنوعی: دیدن تو برای من از هر نظر بیشتر از زیبایی و جذابیتی که در دنیا وجود دارد، ارزشمندتر و دلپذیزتر است.
چنان کن که فردا به هنگام بار
خرامی سوی درگه شهریار»
هوش مصنوعی: به گونهای عمل کن که وقتی فردا برسی و به سر درگاه پادشاهی بروی، با وقار و جذبهای خاص وارد شوی.
شهنشه چو بگزارد پیغام خویش
به امید پاسخ سرافکند پیش
هوش مصنوعی: شاه وقتی پیام خود را بینظیر میگذارد، به امید دریافت پاسخی، با احساسی شرمندگی به جلو میآید.
به پاسخ نمودن زن هوشمند
ز یاقوت سر بسته بگشاد بند
هوش مصنوعی: زن باهوش به خوبی میتواند به سوالات پاسخ دهد و مانند یاقوتی است که بندهایش را باز کرده و به زیبایی و روشنی خود نمایان میشود.
که آباد بر چون تو شاه دلیر
که پیغام خود گزارد چو شیر
آباد بر چون تو: دعاست یعنی آباد بودن بر تو باد
چنان آیدم در دل ای پهلوان
که با این سرو سایه خسروان
هوش مصنوعی: من چنان در دل تو میآیم ای پهلوان که همانند سایهای از سروهای بلند، حضور دارم.
میانجی نهای، شاهِ آزادهای
فرستندهای، نه فرستادهای
هوش مصنوعی: تو نه واسطهای و نه کسی که میخواهی پیام را به کسی برسانی؛ تو خودت شاهی آزاده و مستقل هستی که پیام را به دنیای دیگر میفرستی.
پیام تو چون تیغ گردن زند
کرا زهره کاین تیغ بر من زند؟
هوش مصنوعی: پیام تو مانند شمشیری است که بر گردن میزند، پس چه کسی جرات دارد که از این شمشیر بر من بزند؟
ولیکن چو شه تیغبازی کند
سر تیغ او سرفرازی کند
هوش مصنوعی: اما وقتی که پادشاه در میدان مبارزه شمشیرزنی کند، نوک تیغ او همیشه در اوج و سرفرازی خواهد بود.
ز تیغ سکندر چه رانی سخن؟
سکندر تویی چاره خویش کن
هوش مصنوعی: چرا از تندخوئی سکندر صحبت میکنی؟ خودت هم میتوانی مانند او عمل کنی و مشکل خود را حل کنی.
مرا خواندی و خود به دام آمدی
نظر پختهتر کن که خام آمدی
هوش مصنوعی: تو مرا به خود دعوت کردی و در این میان خودت به تله افتادی. پس نگاهت را دقیقتر کن که هنوز ناپخته و سطحی هستی.
فرستادت اقبال من پیش من
زهی طالع دولتاندیشِ من
هوش مصنوعی: من شانس و اقبال خوب را به سوی خود آوردهام، چه نیکو که سرنوشت من اینگونه پیش میآید.
جهاندار گفت ای سزاوار تخت
پژوهش مکن جز به فرمان بخت
هوش مصنوعی: جهاندار گفت: ای کسی که شایستهی سلطنت هستی، جز به دستور سرنوشت خود نپرداز.
سکندر محیط است و من جوی آب
منه تهمت سایه بر آفتاب
هوش مصنوعی: اسکندر به عنوان یک فرد برجسته و بزرگ شناخته میشود، در حالی که من تنها یک جوی آب کوچک هستم. بنابراین، نباید به من نسبتهای نادرست داد و من را با او مقایسه کرد، چون من چیزی کم اهمیتتر هستم و نمیتوانم بر افروختگیهای او تأثیر بگذارم.
مرا چون نهی بر عیار کسی؟
که باشد چو من پاسبانش بسی
هوش مصنوعی: من را چگونه میتوانی بر کسی که همچون من محافظ و نگهبانش است، نهی کنی؟
دل خود ز بد عهدی آزاد کن
وزین خوبتر شاه را یاد کن
هوش مصنوعی: دل خود را از یاد بدعهدیها رها کن و به یاد آن پادشاهی که بهتر است، بپرداز.
سکندر چه گویی چنان بیکس است
که حمال پیغام او او بس است
هوش مصنوعی: سکندر چه میگوید، وقتی که اینقدر تنهاست که تنها باربر پیامش نیز برای او کافی است.
به درگاه او بیش از آنست مرد
که او را قدمرنجه بایست کرد
هوش مصنوعی: انسان هیچگاه نمیتواند به اندازهای که شایستهی درگاه خداست، خود را به زحمت بیندازد یا به او نزدیک شود.
دگر باره نوشابهٔ هوشمند
ز نوشینلب خویش بگشاد بند
هوش مصنوعی: بار دیگر، با نوشیدن از لبهای شیرین خود، قفل عقل و هوشام را گشود.
کزین بیش بر دلفریبی مباش
به ناراستی یک رکیبی مباش
هوش مصنوعی: از این بیشتر در دلفریبی نکن و به نادرستی، یک نیرنگباز نباش.
ستیزه میاور درین داوری
که پیداست نامت به نامآوری
هوش مصنوعی: در این قضاوت و داوری، جدال نکن، زیرا واضح است که نام تو به خاطر شهرتت است.
پیامت بزرگ است و نامت بزرگ
نهفته مکن شیر در چرم گرگ
هوش مصنوعی: پیام تو بسیار مهم و باارزش است و نام تو نیز بزرگ و شناخته شده است. لازم نیست آن را در پنهان و دور از دید نگهداری، مانند این که نمیتوانی یک شیر را در پوست گرگ پنهان کنی.
فرستاده را نیست آن دسترس
که با ما به تندی برآرد نفس
هوش مصنوعی: فرستاده نمیتواند به ما نزدیک شود و با ما به تندی برخورد کند.
نه جباری خویش را کم کند
نه در پیش ما پشت را خم کند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی هیچ کاهشی در قدرت و توانایی خود ندارد و همچنین به هیچ وجه به دیگران اجازه نمیدهد که نسبت به او احساس ضعف یا ناتوانی بکنند.
درآید به تندی و خونخوارگی
بجز شه کرا باشد این یارگی؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها یک شاه یا حاکم میتواند در شرایطی سخت و خونین از کسانی که به او نزدیک هستند، حمایت کند. در واقع، اشاره دارد به این که در زمان بحران و جنگ، وفاداری واقعی مشخص میشود و تنها افراد خاصی میتوانند در این شرایط سخت کمک کنند.
جز اینم نشانهای پوشیده هست
کزو راز پوشیده آید بهدست
هوش مصنوعی: در این دنیا نشانههای پنهانی وجود دارد که از طریق آنها میتوان به رازهای نهفته دست یافت.
جوابش چنان داد شاه دلیر
که ناید ز روباه پیغام شیر
هوش مصنوعی: شاه دلیر به گونهای جواب داد که حتی شیر هم نمیتواند از روباه پیام بگیرد.
اگر من به چشم تو نامآورم
سکندر نیام، زو پیام آورم
هوش مصنوعی: اگر من در نظر تو مانند اسکندر بزرگ مشهور نیستم، اما پیامی از او برایت دارم.
مرا با پیام بزرگان چهکار؟
تصرف نیابد درین پرده بار
هوش مصنوعی: من به پیامهای بزرگانی که از فاصله دور میآیند اهمیت نمیدهم؛ زیرا این سخنان نمیتوانند در عمق و اسرار وجود من نفوذ کنند.
اگر تندییی زیر پیغام هست
تو دانی و آن کس که این نقش بست
هوش مصنوعی: اگر در پیغام من طعنه یا کنایهای وجود دارد، خودت میدانی و کسی دیگر که این پیغام را نوشته است.
اگر در میانجی دلیر آمدم
نه از روبه، از نزد شیر آمدم
هوش مصنوعی: اگر من در میدان نبرد شجاعانه حضور یافتهام، نه به خاطر ترس از روباه، بلکه از سر قدرت و شجاعت مانند شیر آمدهام.
در آیین شاهان و رسم کیان
پیامآوران ایمنند از زیان
هوش مصنوعی: در فرهنگ شاهان و سنتهای بزرگ، پیامرسانان در امان هستند و آسیبی به آنها نمیرسد.
چو پیغام شه با تو کردم پدید
مزن پره قفل را بر کلید
هوش مصنوعی: وقتی پیام شاه را با تو در میان گذاشتم، دیگر بر روی قفل کلید نکوب.
جوابم بفرمای گفتن به راز
که تا ره نوردم سوی خانه باز
هوش مصنوعی: به من بگویید چگونه باید به رازهای درون خود بپردازم، تا اینکه بتوانم راهی روشن برای بازگشت به خانه پیدا کنم.
بر آشفت نوشابه زان شیر دل
که پوشید خورشید را زیر گل
هوش مصنوعی: نوشابهای که به خاطر دلی شجاع و قوی به هم ریخته، به دلیل اینکه خورشید را زیر گل مخفی کرده است.
محابا رها کرد و شد گرمخیز
زبان کرد بر پاسخ شاه تیز
هوش مصنوعی: او با احتیاط خود را کنار کشید و با شجاعت به سوی شاه رفت و به تند و تیز پاسخ داد.
که با من چه سودست کوشیدنت؟
به گل روی خورشید پوشیدنت؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که تلاش و زحمت برای کسی که درخشان و قابل توجه نیست، بیفایده و بیمعنی است. به عبارت دیگر، اگر کسی زیبایی و ارزش واقعی نداشته باشد، تلاش برای پنهان کردن یا زینت دادن او چه سودی خواهد داشت؟
بفرمود کارد کنیزی دوان
حریری بر او پیکر خسروان
هوش مصنوعی: فرمان داده شد که دو تا کنیز، پارچهای حریر بر تن پادشاهان بپوشانند.
یکی گوشه از شقه آن حریر
بدو داد کین نقش بر دست گیر
هوش مصنوعی: یکی قسمت کوچک از آن پارچه نرم و زیبا را به او داد تا این نقش را بر دستش نگه دارد.
ببین تا نشان رخ کیست این؟
در این کارگاه از پی چیست این؟
هوش مصنوعی: ببین که چهرهاش چیست و به چه هدفی در اینجا فعالیت میکند.
اگر پیکر تست، چندین مکوش
به ابروی خویش آسمان را مپوش
هوش مصنوعی: اگر بدن تو به خاطر زیباییات، آسمان را تحت تأثیر قرار دهد، پس دیگر برای ابروی خود اینقدر تلاش نکن.
سکندر به فرمان او ساز کرد
حریر نوشته ز هم باز کرد
هوش مصنوعی: سکندر به دستور او پارچهای لطیف و زیبا را با دقت و ظرافت آماده کرد و آن را از هم جدا کرد.
به عینه درو صورت خویش دید
ولایت به دست بداندیش دید
هوش مصنوعی: او در نگاه خود، چهرهاش را به وضوح دید و ولایت را در دستانی ناپاک و بداندیش مشاهده کرد.
ستیزه در آن کار نامد صواب
فرو ماند یکبارگی در جواب
هوش مصنوعی: در آن کار هیچ فایدهای در دعوا و جنگ نیست، بهتر است به یکباره در پاسخ سکوت کنیم.
بترسید و شد رنگ رویش چو کاه
به دارای خود بُرد خود را پناه
هوش مصنوعی: بترسید و رنگ چهرهاش به زردی کاه درآمد و به خاطر داشتههای خود به جایی پناه برد.
چو دانست نوشابه کان تند شیر
هراسان شد، از تندی آمد به زیر
هوش مصنوعی: وقتی نوشیدنی تند و شیرین را شناخت، از تندی آن دچار ترس و وحشت شد و به خاطر تندی آن، کمکم عقبنشینی کرد.
بدو گفت کای خسرو کامگار
بسی بازی آرد چنین روزگار
هوش مصنوعی: او به پادشاه موفق گفت: ای سرافراز، ای پادشاهی که در زندگیات خوشبختی و کامیابی را تجربه کردهای، بدان که روزگار به گونهای بازی میکند که از هر کسی میتواند غافلگیر کند.
میندیش و مهر مرا بیش دان
همان خانه را خانهٔ خویش دان
هوش مصنوعی: به فکر نباش و محبت مرا بیشتر از آنچه هست بدان، همواره همان مکان را جایی برای خودت بدان.
ترا من کنیزی پرستندهام
هم آنجا هم اینجا یکی بندهام
هوش مصنوعی: من تو را مانند یک کنیز خدمتگزار میپرستم، چه در آن دنیا و چه در اینجا، من نیز یک بنده به حساب میآیم.
به تو نقش تو زان نمودم نخست
که تا نقش من بر تو گردد درست
هوش مصنوعی: من در ابتدا تصویر تو را در دل خود نقش زدم، تا اینکه تصویر من نیز به درستی بر تو نقش ببندد.
اگرچه زنم، زنسیَر نیستم
ز حال جهان بیخبر نیستم
هوش مصنوعی: هرچند که همسرم هستم، اما بیخبر از وضعیت جهان نیستم و به راحتی نمیتوان مرا تحت تأثیر قرار داد.
منم شیر زن گر تویی شیر مرد
چه ماده چه نر شیر وقت نبرد
هوش مصنوعی: من هم مانند یک زن شجاع و قهرمان هستم، اگر تو هم مردی دلیر و نیرومند باشی، در زمان جنگ هیچ تفاوتی بین ما نیست، خواه زن باشم یا مرد.
چو بر جوشم از خشم چون تند میغ
در آب آتش انگیزم، از دود تیغ
هوش مصنوعی: وقتی از خشم به جنبش میآیم، مانند ابرهای تند و سریع بر روی آب، آتش را شعلهور میکنم و از این خشمی که در درونم است، دود و غم را به وجود میآورم.
کفلگاه شیران برآرم به داغ
ز پیه نهنگان فروزم چراغ
هوش مصنوعی: من درختی که پناهگاه شیران است را با شعلهای روشن خواهم ساخت و برای این کار، از چربی نهنگان بهره میبرم.
ز مهرم مکش سوی پیکار خویش
گرفته مزن بر گرفتار خویش
هوش مصنوعی: از عشق من به جنگ نرو و به کسی که در دام توست آسیب نزن.
منه خار تا در نیفتی به خار
رهاننده شو تا شوی رستگار
هوش مصنوعی: تا زمانی که در مشکلات و سختیها قرار نگرفتهای، خودت را از این مشکلات دور نگهدار، اما هنگامی که با دشواریها مواجه شدی، تلاش کن تا بتوانی از آنها عبور کنی و رهایی پیدا کنی.
تو آنگه که بر من شوی دستیاب
زنی بیوه را داده باشی جواب
هوش مصنوعی: زمانی که تو به من نزدیک میشوی، باید به بیوهزنی که در کنار توست، توجه کافی داشته باشی و به او پاسخ مناسب بدهی.
من ار بر تو چربم به هنگام کین
بوم قایم انداز روی زمین
هوش مصنوعی: اگر در زمان انتقام بر تو چیره شوم، به راحتی به زمین میافتم و پنهان میشوم.
درین هم نبردی چو روباه و گرگ
تو سر کوچک آیی و من سر بزرگ
هوش مصنوعی: در این جنگ و نزاع، تو مانند روباه و من مانند گرگ هستم. اگر تو با سر کوچک خود به میدان بیایی، من با قدرت و برتری سر بزرگم به تو پاسخ میدهم.
چنین آمدهست از نقیبان پیر
که با هیچ ناداشت کشتی مگیر
هوش مصنوعی: اینطور گفتهاند از بزرگان که با هیچ نادانی وارد مجادله نشوید و خود را درگیر بحثهای بیفایده نکنید.
که بر جهد آن کز تو چیزی کند
بکوشد به جان تا ترا بفکند
هوش مصنوعی: هر کسی باید تلاش کند تا آنچه از تو به دست میآورد، با جان و دل با تو مواجه شود و به نحوی تو را در خود غرق کند.
تنم گرچه هست از مقیمان شهر
دلم نیست غافل ز شاهان دهر
هوش مصنوعی: بدن من اگرچه در این شهر زندگی میکند، اما دل من از یاد شاهان زمان غافل نیست.
ز هندوستان تا بیابان روم
ز ویران زمین تا به آباد بوم
هوش مصنوعی: از هند تا بیابانها میروم، از سرزمینهای ویران تا سرزمینهای آباد.
فرستادهام سوی هر کشوری
فراست شناسی و صورتگری
هوش مصنوعی: به همه کشورهای مختلف پیام فرستادم تا به هنر شناخت و شکلدهی آشنا شوند.
بدان تا ز شاهان اقلیمگیر
کند صورت هر کسی بر حریر
هوش مصنوعی: بدان که هر کس در این دنیا چه ویژگیهایی داشته باشد، در نهایت به یاد و خاطر او در دلها باقی میماند، همانطور که صورتش بر حریر نقش میبندد.
نگارندهٔ صورت از هر دیار
سرانجام نزد من آرد نگار
هوش مصنوعی: نقاشی که تصویر را خلق کرده، در نهایت از هر جایی به سوی من میآید و زیباییاش را به من تقدیم میکند.
چو آرند صورت به نزدیک من
در او بنگرد رای باریک من
هوش مصنوعی: وقتی که صورتها را به نزد من میآورند، به آنها نگاه میکنم و نظر لطیف و دقیق خود را بیان میکنم.
گوا خواهم آن نقش را در نبشت
ز هر کس که این از که دارد سرشت
هوش مصنوعی: من میخواهم آن تصویر را ثبت کنم، از هر کس که این ویژگی را دارد.
چو گویند نقش فلان پادشاست
پذیرم که آن نقش نقشیست راست
هوش مصنوعی: اگر بگویند که فلان پادشاه در فلان نقش حضور دارد، من میپذیرم چون مطمئنم آن نقش واقعی و درست است.
پس از ناخن پای تا فرق سر
گمارم به هر صورتی بر نظر
هوش مصنوعی: از ناخن پای تا بالای سر، هرگونه که بخواهم، به نگاه دیگران تأثیر میگذارم.
ز هر سالخوردی و هر تازهای
بگیرم به قدر وی اندازهای
هوش مصنوعی: از هر که به نوعی دچار کهنگی و تازگی میشود، من به اندازه او چیزی میگیرم.
بد و نیک هر صورتی از قیاس
شناسم که هستم فراستشناس
هوش مصنوعی: من به خوبی میتوانم تفاوتهای خوب و بد را تشخیص دهم و هر وضعیتی را با فهم خود مقایسه کنم.
شب و روز بیچارهسازی نیام
درین پرده با خود به بازی نیام
هوش مصنوعی: شب و روز در حال سرگردانی و بیقراری هستم، در این دنیا به گونهای با خودم در حال بازی و مشغولیت هستم.
ترازوی همّت روان میکنم
سبک سنگن خسروان میکنم
هوش مصنوعی: در حال سنجش و ارزیابی تلاشهایم هستم و اهداف بزرگ و مهم را به شکلی ساده و دستیافتنی میآورم.
ز هر نقش کان یافتم بر پرند
خیال تو آمد مرا دلپسند
هوش مصنوعی: هر تصویری که از زیباییهای زندگی دیدم، یاد تو در دلم نشسته و همیشه برایم دلپذیر است.
که با جان به مهر آشنایی دهد
بر آزرم خسرو گوایی دهد
هوش مصنوعی: او با جان و دل عشق و محبت را نشان میدهد و به خسرو، که نماد شرف و بزرگی است، احترام و آبرو میبخشد.
چو گفت این سخن به اسکندر دلیر
ز تخت گرانمایه آمد به زیر
هوش مصنوعی: وقتی اسکندر دلیر این سخن را شنید، از تخت ارزشمند خود پایین آمد.
فرو ماند شه را در آن دستگاه
که یک تخت را برنتابد دو شاه
هوش مصنوعی: شاه در آن مقام و مرتبهای قرار دارد که حتی یک تخت را نمیتواند تحمل کند، چه رسد به اینکه دو پادشاه را در خود جای دهد.
نبینی دو شاهست شطرنج را
که بر هر دلی نو کند رنج را
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که دو مهرهدار شطرنج چطور بر هر دلی غم و رنج میآورند؟
پریچهره چون از سر تخت خویش
فرود آمد و خدمت آورد پیش
هوش مصنوعی: وقتی پری زیبا از جایگاهش پایین آمد و به خدمت ما آمد.
عروسانه بر کرسی زر نشست
شهنشاه را گشت پایینپرست
هوش مصنوعی: عروسانه بر روی تخت طلا نشسته بودند و این باعث شد که شهنشاه (سلطان) به آنها توجه کند و به سمت آنها بیفتد.
شه از شرم آن ماهی چون نهنگ
چو زرافه از رنگ میشد به رنگ
هوش مصنوعی: سلطان به خاطر زیبایی و جذابیت آن ماه، همچون نهنگ، شرمنده شد و او نیز به رنگ زرافه در میآمد.
به دل گفت کاین کاردان گر زن است
به فرهنگ مردی دلش روشن است
هوش مصنوعی: به دل گفتم که این فرد باتجربه و دانا، اگرچه زن باشد، اما با درک و فرهنگ مردانهاش، کاملاً آگاه و روشنفکر است.
زنی کاو چنین کرد و اینها کند
فرشته بر او آفرینها کند
هوش مصنوعی: زنی که چنین کارهایی انجام میدهد، فرشتگان برای او تحسین و تمجید میکنند.
ولی زن نباید که باشد دلیر
که محکم بود کینهٔ مادهشیر
هوش مصنوعی: اما زن نباید دلیر و جسور باشد، زیرا کینه و خشم او مانند کینهٔ ماده شیر بسیار قوی و خطرناک است.
زنان را ترازو بود سنگ زن
بود سنگ مردان ترازو شکن
هوش مصنوعی: زنها با ترازوی خود سنجیده میشوند، در حالی که ترازوی مردان با قدرت و استحکام بیشتری همراه است.
زن آن به که در پرده پنهان بود
که آهنگ بیپرده افغان بود
بهتر آن است که زن در پرده و اندرون باشد زیرا زن همچون نوایی است که اگر در پرده (و موسیقی) نباشد فغان و ضجه خواهد بود.
چه خوش گفت جمشید با رایزن
که یا پرده یا گور بِهْ جای زن
هوش مصنوعی: جمشید به مشاورش گفت که یا باید پرده و حجاب را رعایت کرد، یا اینکه مرد باید به گور برود و زنی در کارش نباشد.
مشو بر زن ایمن که زن پارساست
که در بسته به گرچه دزد آشناست
هوش مصنوعی: به این معناست که به زن اعتماد نکن، زیرا حتی زنان با فضیلت نیز ممکن است در سختیها دچار مشکل شوند، درست مانند آنکه اگر در را ببندی، ممکن است دزدی آشنا به آن دسترسی پیدا کند.
دگر باره گفت این چه کمبودگیست؟
شفاعت درین پرده بیهودگیست
هوش مصنوعی: سوال میکند که این چه نارسایی و کمبود است؟ در این پرده و ظاهر، شفاعت و کمک به نظر بیفایده میرسد.
به تلخی در اندیشه را جوش ده
در افتادهای تن فراموش ده
هوش مصنوعی: به تلخی در اندیشهات فکر کن و نگذار که به دلیل مشکلات و افتها، بدنت را فراموش کنی.
بجای چنین دلبر مهربان
که زیبا سرشت است و شیرینزبان
هوش مصنوعی: به جای چنین معشوقهای که دلنشین و باصفا است و سخنانش شیرین و دلپذیر،
گرت دشمن کینهور یافتی
بجز سر بریدن چه بر تافتی؟
هوش مصنوعی: اگر دشمنی کینهتوز پیدا کردی، جز سر بریدن چه کار دیگری میتوانی با او انجام دهی؟
از اینجا اگر برکشم پای خویش
نگهدارم اندازه رای خویش
هوش مصنوعی: اگر از اینجا بروم، میخواهم با احتیاط و با در نظر گرفتن عقل و تدبیر خودم عمل کنم.
نپوشم دگر رخ چو بیگانگان
نگیرم ره و رسم دیوانگان
هوش مصنوعی: نمیخواهم چهرهام را مثل بیگانگان بپوشانم و راه و روش دیوانگان را دنبال کنم.
دل بسته را برگشایم ز بند
گره بر گره چون توانم فکند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به دل بستگی گرفتار شده باشد، چگونه میتوانم او را از این وابستگی رها کنم و گرهها را یکی یکی باز کنم؟
چو در طاس رخشنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید نه زور
هوش مصنوعی: زمانی که موری در ظرفی درخشان بیفتد، راه نجات او به تدبیر نیاز دارد نه به زور.
شکیبایی آرم در این رنج و تاب
خیالیست گویی که بینم به خواب
هوش مصنوعی: در این درد و زحمت، صبوری میکنم و احساس میکنم که تمام این مشکلات فقط رویایی است که در خواب میبینم.
شنیدم رسن بستهای سوی دار
بر او تازگی رفت چون نوبهار
شنیدهام که زندانییی (رسنبستهای) را سوی دار میبردند؛ در آن حال همچون نوبهار، شادمان بود.
بپرسیدش از مهربانان یکی
که خرم چرایی و عمر اندکی؟
مهربانکسی از او پرسید: با این عمر کوتاه که مرگت نزدیک است چرا شاد هستی؟
چنین داد پاسخ که عمر این قدَر
به غم بردنش چون توانم بهسر؟
پاسخ داد: زمانی چنین کوتاه که از عمرم مانده را چرا در غم بگذرانم؟
درین بود کایزد رهاییش داد
در آن تیرگی روشناییش داد
در آن حال بود که ایزد او را رهایی بخشید و در آن تیرگی و تاری، بهاو روشنایی بخشید.
بسا قفل کاو را نیابی کلید
گشایندهای ناگه آید پدید
چه بسیار قفلهای بستهای در زندگی هست که کلید و راه رهایی از آن را نمییابی اما ناگهان گشایندهای پدیدار میشود.
ازین در بسی گفت با خویشتن
هم آخر به تسلیم در داد تن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخص بعد از تفکر و گفتگو با خود، به این نتیجه میرسد که باید تسلیم شود و به قضا و قدر زندگی خود پایبند باشد. او در نهایت متوجه میشود که بهتر است به شرایط موجود تن دهد و از مقاومت دست بردارد.
تهمتن چو تنها کند ترکتاز
بدو دیو را دست گردد دراز
هوش مصنوعی: در این مصرع، اشاره به یک قهرمان به نام تهمتن است که وقتی تنها باشد، قدرت و تواناییاش افزایش مییابد و میتواند بر دشمنان غلبه کند. در واقع، او میتواند بر دیوان و موانع به راحتی فائق آید و به سمت پیروزی حرکت کند.
مغنی چو بیپرده گوید سرود
زند خنده بر بانگ وی بانگ رود
هوش مصنوعی: وقتی آوازهخوان بدون هیچ پرده و پنهانی به خواندن بپردازد، صدایش باعث خنده و شادی دیگران میشود.
چو لختی منش را بمالید گوش
نشاند آتش طیرگی را ز جوش
هوش مصنوعی: بعد از اینکه کمی به خودم مسلط شدم، احساسات و هیجانهای درونم را آرام کردم و از خشم و ناامیدی بیرون آمدم.
شکیبندگی دید درمان خویش
به تسلیم دولت سرافکند پیش
هوش مصنوعی: صبر و تحمل در برابر مشکلات، درمان واقعی است. زمانی که انسان به سرنوشت خود تسلیم شود، موفقیت و آرامش به سراغش میآید.
کمر بست نوشابه چون چاکران
بفرمود تا آن پری پیکران
هوش مصنوعی: نوشابه آماده شد و خدمتگزاران به فرمان او اقدام کردند تا آن پری زیبا به مهمانی بیاید.
ز هر گونه آرایش خوان کنند
بسیچ خورشهای الوان کنند
هوش مصنوعی: از هر نوع زیورآلات و تزئینات استفاده میکنند و غذاهای رنگارنگ و مختلف تهیه میکنند.
کنیزان چون شمع برخاستند
ملوکانه خوانی برآراستند
هوش مصنوعی: دختران جوان مانند شمع برافراشته شدند و به شکلی زیبا و آرایش شده پذیرایی کردند.
نهادند نزلی ز غایت برون
ز هر بختهای پخته از چند گون
هوش مصنوعی: به دلایلی فراتر از هر امکان، زندگی به سمت پیشرفتی قرار گرفته که احساس میشود نتیجهاش به همه چیز وارد شده و گوناگونیهای متعدد را در بر دارد.
رقاق تنک، گردهٔ گرد روی
ز گرد سراپرده تا گرد کوی
هوش مصنوعی: پوشش نازک و سبک، پر از گرد و غبار، از بالا تا پایین پرده و تا اطراف کوی میپوشاند.
همان قرصهٔ شکر آمیخته
چو کنجد بر آن گردهها ریخته
هوش مصنوعی: به شکل تفضیلی، این بیت به توصیف چیزی میپردازد که شبیه تکهای شیرین و خوشمزه است، که با کنجد به شکل زیبایی تزئین شده و بر روی سطحی پاشیده شده است. به نوعی، به جلوه و زیبایی آن اشاره دارد که باعث جلب توجه میشود.
اباهای نوشین عنبر سرشت
خبر داده از خوردهای بهشت
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و خوشبویی اشاره شده که در بهشت وجود دارد و خبر از نعمتهای دلپذیر و لذتبخش به انسانی میدهد که این ویژگیها را دارد. به عبارتی دیگر، حضور چنین زیبایی و خوشبویی از بهشت به ما میگوید که چقدر این دنیا میتواند دلپذیر و شگفتانگیز باشد.
ز بس کوههٔ گاو و ماهی چو کوه
شده در زمین گاو و ماهی ستوه
هوش مصنوعی: به خاطر فروتنی و ناتوانی انسان، در میان قلههای بزرگ و عظیم مانند کوه، انسان مثل گاو و ماهی در زمین قرار میگیرد و از مشکلات و سختیها خسته و ناامید میشود.
ز مرغ و بره روی رنگین بساط
برآورده پر مرغوار از نشاط
هوش مصنوعی: پرهای رنگارنگ و شاداب پرندهای بر روی سفرهای زیبا و رنگین گسترده شده است، که این صحنه نشاط و زندگی را به نمایش میگذارد.
مصوص سرایی و ریچار نغز
ز بادام و پسته برآورده مغز
هوش مصنوعی: شخصی خوشسلیقه و خوشذوق، میوههای خوشمزهای مثل بادام و پسته را به شکل زیبا و منحصر به فردی آماده کرده است.
ز بس صاف پالوده عطر سای
بسا مغز پالوده کامد بجای
هوش مصنوعی: به خاطر خلوص و پاکی عطر، بسا مغزهای نازک و لطیف به جای آن آمدهاند.
ز لوزینهٔ خشک و حلوای تر
به تنگ آمده تنگهای شکر
هوش مصنوعی: از شیرینیهای خشک و حلواهای تر دلزده شدهام و از شکرهای کدر خستهام.
فقاع گلابی گلشکری
طبرزد فشان از دم عنبری
هوش مصنوعی: نوشیدنی گلابی خوشبو و عطرآگینی که از مشهد آمده، در حال پخش شدن است.
جدا از پی خسرو نیک بخت
بساط زر افکند بالای تخت
هوش مصنوعی: جدا از فرش و جوی زرین که برای خسرو خوشاقبال آماده شده، بر فراز تخت نشسته است.
نهاده یکی خوان خورشید تاب
بر او چار کاسه ز بلور ناب
هوش مصنوعی: او یک سفره از نور خورشید بر پا کرده و چهار کاسه از بلور خالص روی آن قرار داده است.
یکی از زر و دیگر از لعل پر
سه دیگر ز یاقوت و چارم ز در
هوش مصنوعی: این بند اشاره به چهار نوع سنگ قیمتی دارد. اولین سنگ طلا (زر)، دومین سنگ مروارید یا لعل، سومین سنگ یاقوت و چهارمین سنگ الماس یا در است. به طور کلی، هر یک از این سنگها به زیبایی و ارزش خود شناخته میشوند و در کنار یکدیگر نشاندهنده ثروت و جواهرات باارزش هستند.
چو بر مائده دستها شد دراز
دهان بر خورش راه بگشاد باز
هوش مصنوعی: وقتی که بر سر سفرهٔ غذا دستها دراز میشود، دهان به سوی خوراک گشوده میشود.
به شه گفت نوشابه بگشای دست
بخور زین خورشها که در پیش هست
هوش مصنوعی: به پادشاه گفتند که نوشیدنی را آماده کند و بخورد، زیرا خوراکهای خوشمزهای در دسترس است.
به نوشابه شه گفت کای سادهدل
نوا کج مزن تا نمانی خجل
هوش مصنوعی: ای نوشابه، به شه بگو که ای سادهدل، نوا را به گونهای نزن که بعداً باعث شرمندگیات شود.
در این صحن یاقوت و خوان زرم
همه سنگ شد، سنگ را چون خورم؟
هوش مصنوعی: در این مکان پر زرق و برق و با شکوه، همه چیز به سختی و بیروحی تبدیل شده است. اکنون چگونه میتوانم از این سنگها بهره ببرم یا لذت ببرم؟
چگونه خورد آدمی سنگ را؟
طبیعت کجا خواهد این رنگ را؟
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که انسان به سنگ بخورد؟ طبیعت از این تغییر و تفاوت چه بهرهای میبرد؟
طعامی بیاور که خوردن توان
به رغبت برو دست کردن توان
هوش مصنوعی: غذایی بیاور که بخوریم و از لذت آن به شوق بیفتیم و بتوانیم به راحتی دست به کار شویم.
بخندید نوشابه در روی شاه
که چون سنگ را در گلو نیست راه؟
هوش مصنوعی: نوشابه به گونهای شاداب و خوشحالی فراوان در برابر شاه خندید، چرا که میداند سنگ در گلو راهی ندارد و نمیتواند عبور کند.
چرا از پی سنگ ناخوردنی
کنی داوریهای ناکردنی؟
هوش مصنوعی: چرا دنبال چیزی میروی که به دست آوردن آن غیرممکن است و نمیتوان آن را درست قضاوت کرد؟
به چیزی چه باید برافراختن؟
که نتوان از او طعمهای ساختن؟
هوش مصنوعی: آیا به چیزی باید اهمیت داد که نتوان از آن بهرهای برد؟
چو ناخوردنی آمد این سفله سنگ
درو سفلگانه چه آریم چنگ؟
هوش مصنوعی: وقتی که چیز ناخوشایندی مانند این سنگ سفت و بیارزش به دست ما میرسد، عدهای افراد پست و بیخاصیت چه رازی برای ما میتوانند پیدا کنند؟
در این ره که از سنگ باید گشاد
چرا سنگ بر سنگ باید نهاد؟
هوش مصنوعی: در این مسیر که باید با تلاش و سختی پیش برویم، چرا باید دوباره بر مشکلات و موانع بیفزاییم؟
کسانی که این سنگ برداشتند
نخوردند و چون سنگ بگذاشتند
هوش مصنوعی: افرادی که این سنگ را برداشتند هرگز از آن بهرهای نبردند و زمانی که سنگ را به زمین گذاشتند، دیگر تاثیری بر زندگیشان نداشت.
تو نیز ار نهای مرد سنگآزمای
سبک سنگ شو زانچه مانی بهپای
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند یک قهرمان در میدان نبرد نیستی، پس سبکبال و آزاد شو و از آنچه هستی، رها شو.
ز بیغارهٔ آن زن نغزگوی
ز ناخورده خوان کرد شه دستشوی
هوش مصنوعی: زن خوشبیان و باهوش، به دلیل عدم آشنایی با مردان ناپاک و بیجنبه، به خاطر صفات خوبش در دل شاه جا میگیرد.
به نوشابه گفت ای شه بانوان
به از شیر مردان به توش و توان
هوش مصنوعی: نوشابه به بانوان اشاره میکند که از مردان نیز قویتر و تواناتر هستند.
سخن نیک گفتی که جوهرپرست
ز جوهر به جز سنگ نارد بهدست
هوش مصنوعی: تو به درستی گفتی که کسانی که به چیزهای باارزش و گرانبها اهمیت میدهند، از چیزهایی جز سنگهای بیارزش به دست نخواهند آورد.
ولیک آنگه این نکته بودی درست
که گوینده جوهر نجستی نخست
هوش مصنوعی: اما نکتهای که مهم است این است که بیانکننده نخستین ذات خالصی را مطرح کرده است.
مرا گر بود گوهری بر کلاه
ز گوهر بنا شد تهی تاج شاه
هوش مصنوعی: اگر من هم گوهری بر سر داشتم، شاه تاجش خالی از این گوهر بود.
ترا کاسه و خوان پر از گوهرست
ملامت نگر تا که را درخورست
هوش مصنوعی: تو مانند کاسه و سفرهای پر از جواهر هستی، به عیبجویی توجه کن تا ببینی این جواهرها به چه کسی میآید.
چه باید به خوان گوهر اندوختن
مرا گوهر اندازی آموختن
هوش مصنوعی: برای چه باید زیورهای گرانبها را جمع آوری کنم، وقتی که کسی به من یاد میدهد چطور به دیگران زیبایی ببخشم؟
زدن خاک در دیدهٔ گوهری
همه خانه یاقوت اسکندری
هوش مصنوعی: خاکی که در چشم گوهر درخشانی میزنند، تمام منزلت و زیبایی یاقوتهای اسکندر را تحتالشعاع قرار میدهد.
ولیکن چو میبینم از رای خویش
سخنهای تو هست بر جای خویش
هوش مصنوعی: اما وقتی میبینم که نظرات خودم در کلام تو باقی مانده است، متوجه میشوم.
هزار آفرین بر زن خوبرای!
که مارا به مردی شود رهنمای
هوش مصنوعی: هزار بار به خاطر زن با درک و فکرش سپاسگزارم! زیرا او ما را به سمت مردانگی و راه درست هدایت میکند.
ز پند تو ای بانوی پیشبین
زدم سکه زر چو زر بر زمین
هوش مصنوعی: از نصیحت تو، ای زن دانا، به قدری تأثیر گرفتم که مانند سکهای زرین بر زمین افتادم.
چو نوشابه آن آفرین کرد گوش
زمین را ز لب کرد یاقوت نوش
هوش مصنوعی: وقتی آن نوشیدنی سرشار از شگفتی به وجود آمد، زمین به گوشهای خود گوش سپرد و یاقوت به لبهایش پیوست.
بفرمود کارند خوانهای خورد
همان نُقلدانهای نادیده گَرد
هوش مصنوعی: فرمان داد که خوراکها در ظرفها قرار گیرند، همانطور که نُقلها در جاهای پنهان جمع میشوند.
نخست از همه چاشنی برگرفت
در آن چابکی ماند خسرو شگفت
هوش مصنوعی: در ابتدا، به یکی از عناصر مهم و جذاب پرداخته شد که به دلیلی خاص باعث شگفتی خسرو گردید.
ز خدمت نیاسود چندانکه شاه
ز خوردن بر آسود و شد سوی راه
هوش مصنوعی: او تا زمانی که شاه از غذا خوردن آرام گرفت و به سوی راه رفت، از خدمت دست نکشید.
به وقت شدن کرد با شاه عهد
که نارد در آزار نوشابه جهد
هوش مصنوعی: در زمانی که با شاه زمانه صحبت میکرد، اعلام کرد که اگر کسی به او آسیب برساند، باید در برابر آن مقاومت کند و تلاش کند تا از نوشیدنی خود دفاع کند.
بفرمود شه تا وثیقت نبشت
بدو داد و شد سوی بزم از بهشت
هوش مصنوعی: فرمان داد شاه که اعتبارنامهات را بنویسند و سپس به سمت جشن و سرور در بهشت روانه شد.
سکندر چو زان شهر شد باز جای
فریب از فلک دید و فتح از خدای
هوش مصنوعی: سکندر زمانی که به آن شهر بازگشت، فریبها و ترفندهای آسمان را مشاهده کرد و پیروزی را از جانب خداوند دانست.
بدان رستگاری که بودش هراس
رهاننده را کرد صد ره سپاس
هوش مصنوعی: بدان که رستگاری کسی حاصل میشود که از ترس نجاتدهندهاش قدردانی کند و به او سپاس بگوید.
شب از روز رخشنده چون گوی برد
چراغی برافروخت شمعی بمرد
هوش مصنوعی: شب به خاطر روشنایی روز مانند گوی، چراغی روشن کرد و شمعی خاموش شد.
به تاوان آن گوی زر بر سپهر
بسا گوی سیمین که بنمود چهر
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و جایگاه بالای آن گوی طلا در آسمان، بسیاری از گویهای نقرهای نیز هستند که زیبایی و جلوه خود را نشان میدهند.
شه آسایش و خواب را کار بست
دو لختی در چار دیوار بست
هوش مصنوعی: پادشاه برای آرامش و استراحت، دو بار در محیطی بسته خود را محبوس کرد.
برآسود تا صبحدم بر دمید
سپیدی شد اندر سیاهی پدید
هوش مصنوعی: صبح که فرا رسید، آرامش به خواب رفته از بین رفت و روشنی در دل تاریکی نمایان شد.
سر از خواب نوشین برآورد شاه
یکی مجلس آراست چون صبحگاه
هوش مصنوعی: شاه از خواب شیرین بیدار شد و مجلسی را برپا کرد، همچنان که صبحگاهان روز تازهای آغاز میشود.
که خورشید نارنج زرین بهدست
ترنج فلک را بدو سر شکست
هوش مصنوعی: خورشید طلایی رنگ در دست ترنج، آسمان را با زیبایی خود نورانی و تحت تأثیر قرار داد.
پریچهره نوشابهٔ نوشبَهر
به فال همایون برون شد ز شهر
هوش مصنوعی: زیبای دلربا، مانند نوشی گوارا، با شگون و نیک بختی از شهر خارج شد.
چو رخشنده ماهی که در وقت شام
بر آید ز مشرق، چو گردد تمام
هوش مصنوعی: چطور که ماه زیبایی در آغاز شب از سمت شرق بیرون میآید و وقتی که کامل میشود، در آسمان میدرخشد.
کنیزان چو پروین به پیرامنش
ز تارک درآموده تا دامنش
هوش مصنوعی: کنیزان مانند ستارههای پروین به دور او جمع شدهاند و موهای خود را به زیبایی آراسته و دور دامن او را گرفتهاند.
روان ماهرویان پس پشت او
چو ناهید صد در یک انگشت او
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبه ماهروها وقتی که از او دور میشوند، مانند ناهید در حالتی است که در یک انگشت جا میشود. این نشاندهندهی قدرت و زیبایی حیرتانگیز اوست که حتی در دوری نیز به چشم میآید.
پریرخ چو در لشگر شاه دید
جهان در جهان خیل و خرگاه دید
هوش مصنوعی: وقتی پریچهره را در صف لشکر پادشاه دید، جهانی را در میان خیل و اردوگاه مشاهده کرد.
ز بس پرنیانهای زریندرفش
هوا گشته گلگون و صحرا بنفش
هوش مصنوعی: بهدلیل زیبایی و درخشش پردههای زرباف، آسمان به رنگ قرمز درآمده و دشت به رنگ بنفش نمایان شده است.
ز بس نوبتیهای زریننگار
نمیبرد ره بر در شهریار
هوش مصنوعی: بهخاطر زیبایی و جذابیتهای فراوانی که دربار و خود شهریار دارد، همهجا پر از انتظار و صفهای طولانی برای دیدار اوست و هیچکس نمیتواند به راحتی به او نزدیک شود.
نشان جست و آمد به درگاه شاه
سر نوبتی دید بر اوج ماه
هوش مصنوعی: در درگاه شاه، نشانهای از آمد و رفت به چشم میخورد که بر بالای ماه، نوبتی را نمایان میساخت.
زده بارگاهی بریشم طناب
ستونش زر و میخش از سیم ناب
هوش مصنوعی: به صحنهای مجلل و باعظمتی اشاره دارد که در آن یک درخت یا سازهای بلند و برجسته وجود دارد. این سازه با ریسههای ابریشمی آراسته شده و پایههای آن از طلا و میخهایش از نقره خالص ساخته شده است.
فرود آمد از بارگی، بار خواست
زمینبوسِ شاهِ جهاندار خواست
هوش مصنوعی: از بلندی فرود آمد و بار سنگینی را طلب کرد، چون زمین را به نیکی بوسهزدن خواست.
رقیبان بارش گشادند بار
درآمد به نوبتگه شهریار
هوش مصنوعی: رقیبها در انتظار فرصتی بودند تا بتوانند خود را نشان دهند و به نوبه خود در کنار شهریار قرار بگیرند.
سران جهان دید در پیشگاه
سرافکنده در سایهٔ یک کلاه
در آنجا سران و بزرگان جهان را دید که همه در سایه و برابر یک پادشاه سر افکنده و مطیع بودند. (کلاه: تاج، مقام)
کمر بر کمر تاجداران دهر
به پیش جهانجوی پیروز بهر
هوش مصنوعی: بر کمر کسانی که در این دنیا تاج و تخت دارند، کمر بستهام تا در پیش آنانی که به دنبال پیروزی در دنیا هستند، به جنگ بروم.
چنان کز بسی رونق و نور و تاب
شده چشم بیننده را زَهره آب
هوش مصنوعی: چنان که از فراوانی زیبایی و روشنی، چشم بیننده را به حیرت و شگفتی میاندازد و او را به خاطر شگفتیاش از دیدن، دچار حیرت میکند.
همه گشته با نقش دیوار جفت
نه یارای جنبش نه آوای گفت
هوش مصنوعی: همه به تصویر و طرح دیوار خیره شدهاند و نه کسی توان حرکت دارد و نه صدایی برای گفتگو به گوش میرسد.
عروس حصاری چو دید آن حصار
بلرزید از آن درگه تنگبار
هوش مصنوعی: وقتی عروس به حصاری نگاه کرد، آن حصار به خاطر آن مکان تنگ و محدود به لرزه درآمد.
زمین بوسه داد، آفرین برگرفت
درو مانده آن شیر مردان شگفت
هوش مصنوعی: زمین به بوسهای آراسته شد، و برکت و نعمت از آن برخواسته؛ در این حال، مردان دلیر و شگفتانگیز در آن باقی ماندهاند.
بفرمود خسرو که از زر ناب
یکی کرسی آرند چون آفتاب
هوش مصنوعی: خسرو دستور داد که یک کرسی از طلا بسازند که مانند خورشید درخشان باشد.
عروسی چنان را نشاند از برش
عروسان دیگر فراز سرش
هوش مصنوعی: دختر زیبایی را برگزید و در میان عروسان دیگر، او را به عنوان برترین و ممتاز معرفی کرد.
بپرسید و بس مهربانی نمود
بدان آمدن شادمانی نمود
هوش مصنوعی: سوال کردند و او با محبت پاسخ داد و همین حضورش باعث شادی شد.
نشیننده را چون دل آمد بجای
اشارت چنان رفت با رهنمای
هوش مصنوعی: وقتی که کسی نشسته باشد و دلش بخواهد، به جای اینکه اشارهای بکند، به راحتی و با کمک راهنما، از جایش برمیخیزد و میرود.
که سالار خوان خوردِ خوان آورَد
خورشهای خوش در میان آورد
هوش مصنوعی: سالار سفره، خوراکهای خوشمزه را بر سر سفره میآورد.
نخستین ز جلاب نوشین سرشت
زمین گشت چون حوضهای بهشت
هوش مصنوعی: در آغاز، از شیرینی و زیبایی این سرزمین، مانند حوضهای بهشتی شکل گرفت.
یکی جوی از آن حوض نوشین گلاب
نه خسرو که شیرین ندیده به خواب
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از یک جوی آب است که از حوضی پر از گلاب میگذرد. شاعر به زیبایی و شیرینی آن اشاره میکند و میگوید که این جوی نمیتواند نمونهای از زیبایی و عطری باشد که در خوابهای خسرو و شیرین وجود دارد، زیرا خسرو و شیرین هرگز نباید چنین زیبایی را تجربه کنند. به طور کلی، این عبارت به زیبایی و شکوه عشق و احساسات عمیق اشاره دارد.
نهادند خوان آنگهی بی دریغ
گراینده شد گرد عنبر به میغ
هوش مصنوعی: در آنجا سفرهای گسترده بودند و بیهیچ چشمداشتی، بوی خوشی مانند عطر عنبر در فضا پراکنده شده بود.
ز هر نعمتی کاید اندر شمار
فرو ریخته کوهی از هر کنار
هوش مصنوعی: هر نعمتی که به ما میرسد، مانند کوهی است که از هر گوشهاش به ما سرازیر میشود و در واقع نعمتها فراوان هستند و به طور مستمر به زندگیمان میریزند.
حریری رقاق دو پرویزنی
چو مهتاب تابنده از روشنی
هوش مصنوعی: پارچهای نازک و لطیف به نازکی هالهای از روشنایی، چون ماه تابان که در شب میدرخشد.
همان گردهٔ نرم چون لیف خز
کزو پخته شد گردهٔ گرده پز
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شکل ظاهری و کیفیت جسمی میپردازد. همچون پشمی نرم و لطیف که از مواد اولیهای به دست آمده است و آمادهسازی خاصی دیده تا به حالت دلخواه برسد. این امر نشاندهندهی فرآیند دقت و هنر در ساخت چیزی زیبا و باکیفیت است.
اباهای الوان ز صد گونه بیش
به خوانهای زرین نهادند پیش
هوش مصنوعی: چندین نوع غذاهای رنگارنگ را بر روی سفرههای زرین گذاشتهاند.
جهان را یکی خورد الوان نبود
کزان خورد چیزی بران خوان نبود
هوش مصنوعی: جهان رنگها و تنوعهای زیادی دارد و هیچ چیز در آن به تنهایی ارزشمند نیست. آنچه که وجود دارد، نتیجهٔ ترکیب و تعامل این رنگها و تنوعهاست. به عبارت دیگر، هیچ یک از اجزا به صورت جداگانه ارزشی ندارند؛ بلکه ارزش آنها در برقراری ارتباط با یکدیگر و تشکیل یک کل است.
چو خوردند چندان که آمد پسند
ز جام و صراحی گشادند پند
هوش مصنوعی: وقتی که زیادی نوشیدند و خوشایندشان شد، از جام و ظرف مشروب نصیحتی را باز کردند.
می ناب خوردند تا نیمروز
چو می در ولایت شد آتشفروز
هوش مصنوعی: تا نیمروز میناب نوشیدند و در سرزمینشان آتشافروز شد.
نشاط ابروی میپرستان گشاد
ز نیرویِ می، رویِ مستان گشاد
هوش مصنوعی: شادی و سرزندگی افرادی که به می (شراب) علاقهمند هستند، به خاطر تأثیری است که می بر روی چهره و روحیه ی مستان دارد.
پری پیکرانی بدان دلبری
نشستند تا شب به رامشگری
هوش مصنوعی: فرشتگان زیبا در کنار دلربا نشستهاند و تا شب به سرگرمی و شادمانی مشغولند.
چو شب خواست کز غم سپاه آورد
منش سر سوی خوابگاه آورد
هوش مصنوعی: وقتی شب فرارسید و غم و اندوه را کنار گذاشت، من نیز به خوابگاه خود رفتم.
بدان لعبتان گفت سالار دهر
یک امشب نباید شدن سوی شهر
هوش مصنوعی: سالار زمان به دو بازیگر گفت: امشب نباید به شهر بروید.
چنانست فرمان که فردا پگاه
براریم بزمی ز ماهی به ماه
هوش مصنوعی: فرمان به گونهای است که فردا صبح، مراسمی برپا کنیم که در آن از زیباییهای ماه بهرهمند شویم.
به رسم فریدون و آیین کی
ستانیم داد دل از رود و می
هوش مصنوعی: به پیروی از سنت فریدون و روش پادشاهی، به دنبال حق و حقخواهی از دل، از زندگی و خوشیها بهرهمند خواهیم شد.
مگر چون برافروزد آتش ز جام
شود کار ما پخته زان خون خام
هوش مصنوعی: آیا فقط زمانی که آتش از جام شعلهور شود، کار ما بهبود مییابد و از آن خون خام به پختگی میرسیم؟
زمانی ز شغل زمین بگذریم
به مرجان پرورده جان پروریم
مرجان پرورده کنایه است از می و شراب پرورده و کهنه.
فروزنده گردیم چون گُل به می
بدان کوره از گُل برآریم خوی
از می همچون گل سرخ شویم و با آتش و کورهٔ می از گُلِ چهره، گلابِ عرق و خوی بگیریم.
زمین را به جرعه معنبر کنیم
به سرشوی شادی گِلی تر کنیم
گِل سرشوی را در هنگام استفاده تر میکنند. مصرع دوم یعنی گرمابه رفتن و تمیز شدن برای جشن و شادی. بیت به معنی جرعه می بر خاک افشاندن و میگساری است که به پاک کردن جسم خاکی برای روز جشن و شادی تشبیه شده است.
پریزادگان بوسه دادند خاک
پریوار هم شاد و هم شرمناک
هوش مصنوعی: فرزندان پریها بر خاک خانواده بوسه زدند که هم خوشحال و هم با شرم بود.
فروزنده نوشابه در بزم شاه
فروزانتر از زهره در صبحگاه
هوش مصنوعی: شراب گرم و دلپذیر در مهمانی شاه، درخشانیاش از درخشش سیاره زهره در صبح روشنتر است.
چو شب زیور عنبرین ساز کرد
سر نافهٔ مشک را باز کرد
هوش مصنوعی: وقتی شب، زینتهای خوشبو و خوشایند خود را برپا میکند، به مانند گشودن رشتههای مشک، عطر و زیبایی را به نمایش میگذارد.
شه از زلف مشگین آن دلگشای
کمندی برآراست عنبر فشان
هوش مصنوعی: شاه به زیبایی و فریبایی زلفهای مشکی و دلنواز خود، کمند عشق را به زیبایی میآراید و عطر خوشی مانند عطر عطرشکن را در فضا پخش میکند.
مه و مشتری را به مشگین کمند
فرود آورید از سپهر بلند
هوش مصنوعی: به آسمان توجه کن که میگوید مهتاب و سیاره مشتری را با زنجیر سیاه به پایین بیاورید.
شب جشن بود آن شب دلنواز
پریپیکران چون پری جلوهساز
هوش مصنوعی: آن شب جشنی برپا بود که دل را شاد میکرد. همچون پریها، افرادی زیبا جلوهگر بودند.
مگر کاتشی برفروزند لعل
در آتش نهند از پی شاه نعل
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که با شعلهای روشن، جواهری را به آتش بیفکنند؟ آیا به دنبال نعل اسبی میگردند که متعلق به پادشاه است؟
بفرمود شه آتش افروختن
به رسم مغان بوی خوش سوختن
هوش مصنوعی: شاه فرمان داد که آتش روشن کنند به روش مغان و بوی خوشی از سوختن آن بلند شود.
ز باده چنان آتشی برفروخت
که میخوارگان را در آن رخت سوخت
هوش مصنوعی: از شراب چنان آتشی برافروخته شد که مینوشیدگان را در آن لباسهایشان سوخت.
به رود و میو لهوهای دگر
همیبرد شب را به شادی بهسر
هوش مصنوعی: شب با شادی و خوشی، ما را به سمت رود و نوشیدنیها و سرگرمیهای دیگر میبرد.
چو شنگرف سودند بر لاجورد
سمور سیه زاد روباه زرد
هوش مصنوعی: پیشرفت و زیباییهایی که در رنگهای مختلف وجود دارد، نمیتواند مکان و ارزش اصلی را تغییر دهد. هر موجودی با ویژگیهای خودش، در دنیای خود اهمیت و زیبایی خاصی دارد. مانند اینکه رنگ سرخ و آبی در کنار هم هرکدام جاذبه و دلربایی ویژهای دارند، اما هرکدام در جایگاه خود معنادار هستند.
دگر باره در جنبش آمد نشاط
درآموده شد خسروانی بساط
هوش مصنوعی: بار دیگر، شادی و نشاطی تازه در حال شکلگیری است و فضای جشن و سروری همچون پادشاهی دوباره به جریان افتاده است.
چمن باز نو شد به شمشاد و سرو
خرامش درآمد به کبک و تذرو
هوش مصنوعی: چمن دوباره جوان و تازه شده است و درختان شمشاد و سرو با زیبایی و ظرافت به حرکت درآمدهاند، همانند پرندگان کبک و تذرو که در فضا پرواز میکنند.
نواگر شدند آن پریچهرگان
نوآیین بود مهر در مهرگان
هوش مصنوعی: وقتی چهرههای دلفریب و زیبا به صدا در میآیند، نشان از عشق و محبت در روز مهر است.
ز بیجاده گون بادهٔ دلفروز
فشاندند بیجاده بر روی روز
هوش مصنوعی: از راهی ناهموار و بیسر و ته، شرابی دلانگیز را بر چهره روز پاشیدند.