برگردان به زبان ساده
بیا ساقی از شادی نوش و ناز
یکی شربتآمیز عاشق نواز
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، از روی شادی ما را بنوشان و با ناز و محبت، شربتی مخلوط به عشق به ما بده.
به تشنه ده آن شربت دلفریب
که تشنه ز شربت ندارد شکیب
هوش مصنوعی: به کسی که تشنه است، آن نوشیدنی خوشمزه را بده که او از تشنگی دیگر طاقت ندارد.
سپندی بیار ای جهاندیده پیر
بر آتش فشان در شبستان میر
هوش مصنوعی: ای پیر که در دنیای پر تجربهای، تو در شبستان مینشینی، بر آتش آن آتشفشان مقداری چوب خوشبو بیاور.
که چشمک زنان پیشهای میکنم
ز چشم بد اندیشهای میکنم
هوش مصنوعی: من به طور پنهانی و با نگاهی زیرکانه کاری انجام میدهم تا از چشمهای بد و افکار منفی در امان باشم.
ولیکن چو میسوزم از دل سپند
به من چشم بد چون رساند گزند
هوش مصنوعی: اما وقتی که دلم از درد و رنج میسوزد، چطور میتواند چشم بد به من آسیب برساند؟
خطرهای رهزن درین ره بسیست
کسی کاین نداند چه فارغ کسیست
هوش مصنوعی: در این راه، خطرهای زیادی وجود دارد و کسی که از آنها بیخبر باشد، چگونه میتواند بیخیال و راحت باشد.
چه عمریست کو را ز چندین خطر
به افسونگری برد باید بسر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به خاطر فریبکاری و جذابیتش توانسته خطرات و تهدیدات زیادی را پشت سر بگذارد و به نوعی زندگیاش را ادامه دهد. زندگی او تحت تأثیر تواناییهای خاصش در فریب و جلب توجه دیگران بوده است.
به ار پای ازین پایه بیرون نهم
نهنبن برین دیک پر خون نهم
هوش مصنوعی: از این پایه و از این وضعیت پای خود را بیرون میآورم و بر این دیگ پر از خون میافزایم.
گزارنده داستانهای پیش
چنین گوید از پیش عهدان خویش
هوش مصنوعی: کسی که قصههای گذشته را بازگو میکند، از عهد و زمانهی خود سخن میگوید.
که چون دین دهقان بر آتش نشست
بمرد آتش و سوخت آتش پرست
هوش مصنوعی: وقتی که ایمان و اعتقاد کشاورز به آتش افتاد، نه تنها او از بین رفت، بلکه آتش نیز از حرمت و ارزش خود افتاد و سوختن آن کسی که به آتش ایمان داشت، نشان داد که ایمانش بیپایه و سست بوده است.
سکندر بفرمود که ایرانیان
گشایند از آتش پرستی میان
هوش مصنوعی: سکندر دستور داد که ایرانیان آتشپرستی را کنار بگذارند و رویکردی جدید را در پیش بگیرند.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند
هوش مصنوعی: آنها همان مذهب قدیمی را تازه میکنند و به سوی دین پادشاه متمایل میشوند.
مغان را به آتش سپارند رخت
برآتشکده کار گیرند سخت
هوش مصنوعی: مغان را به آتش میسپارند و در آتشکده به کار مشغول میشوند.
چنان بود رسم اندران روزگار
که باشد در آتشگه آموزگار
هوش مصنوعی: در آن زمان، معمول بر این بود که معلم در آتشگاه حضور داشته باشد.
کند گنجهائی در او پای بست
نباشد کسی را بدان گنج دست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که اگر کسی به خزانه یا گنجهای درون فردی دست یابد که در آن محبتی و دوستی وجود نداشته باشد، در واقع ارزش آن خزانه و گنج برای او خرد و بیاهمیت است. در واقع، محبت و دوستی مهمتر از ثروت مادی هستند و بدون آنها، هیچ گنجی به درد نمیخورد.
توانگر که میراث خواری نداشت
بر آتشکده مال خود را گذاشت
هوش مصنوعی: ثروتمند که هیچگاه به غارت کردن میراث دیگران نپرداخت، سرمایهاش را در آتشکده قرار داد.
بدان رسم کافاق را رنج بود
هر آتشکده خانهٔ گنج بود
هوش مصنوعی: بدان که طبق رسم، هر چیزی که به نظر میرسد سختی و رنج دارد، در واقع میتواند درون خود گنجینهای ارزشمند و پربار داشته باشد.
سکندر چو کرد آن بناها خراب
روان کرد گنجی چو دریای آب
هوش مصنوعی: وقتی سکندر بناهای عظیم را ویران کرد، مانند دریا، گنجی به وجود آورد.
بر آتشگهی کو گذر داشتی
بنا کندی آن گنج برداشتی
هوش مصنوعی: اگر زمانی بر سر آتش میگذشتی، پس اکنون میتوانی آن گنج را که برداشتهای، بنا کنی.
دگر عادت آن بود کاتش پرست
همه ساله با نوعروسان نشست
هوش مصنوعی: دیگر عادت این بود که آتشپرستان هر ساله با زنان نو عروسی جشن و سروری برگزار میکردند.
به نوروز جمشید و جشن سده
که نو گشتی آیین آتشکده
هوش مصنوعی: به مناسبت نوروز جمشید و جشن سده، آتشکدهها دوباره تازه و زنده میشوند.
ز هر سو عروسان نادیده شوی
ز خانه برون تاختندی به کوی
هوش مصنوعی: دختران زیبا و نیکو از هر طرف به خانهها میآیند و به سمت کوچهها میشتابند.
رخ آراسته دستها در نگار
به شادی دویدندی از هر کنار
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و آراستهی او در کنار آن به شادی در حال حرکت بود و نشاط را از هر سو به ارمغان میآورد.
مغانه می لعل برداشته
به باد مغان گردن افراشته
هوش مصنوعی: شراب قرمز مغانه را به باد گرفتهاند و مغان با افتخار سرشان را بلند کردهاند.
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی به چرخ بلند
هوش مصنوعی: از دشت و زمین کشاورز، سحر و جادو به آسمان بلند برخاسته و دودی به وجود آورده است.
همه کارشان شوخی و دلبری
گه افسانه گوئی گه افسونگری
هوش مصنوعی: همه کارهای آنها در عاشقانه و دلربایی است، گاهی داستانسرایی میکنند و گاهی جادوگری.
جز افسون چراغی نیفروختند
جز افسانه چیزی نیاموختند
هوش مصنوعی: تنها نور چراغ چیزی را نمیفروشد و هیچ چیزی جز داستانها را نیاموختند.
فرو هشته گیسو شکن در شکن
یکی پایکوب و یکی دستزن
هوش مصنوعی: موهای بلند او به صورت شکن شکن آویزان است؛ یکی با پا بر زمین میکوبد و دیگری دست میزند.
چو سرو سهی دستهٔ گل به دست
سهی سرو زیبا بود گل پرست
هوش مصنوعی: مانند درخت سروی بلند و زیبا، گلی خوشبو در دست او بود و او خود نیز به زیبایی و لطافت گل شبیه بود.
سرسال کز گنبد تیز رو
شعار جهان را شدی روز نو
هوش مصنوعی: در ابتدای سال که از سمت گنبد آسمان، علامت جهانی نو به وجود آمد، روزی تازه شروع شد.
یکی روزشان بودی از کوه و کاخ
به کام دل خویش میدان فراخ
هوش مصنوعی: روزی در حال عبور از کوه و کاخ، همه چیز بر وفق مرادشان بود و از زندگی لذت میبردند.
جدا هر یکی بزمی آراستی
وز آنجابسی فته برخاستی
هوش مصنوعی: هر یک از مهمانیها و مجالس به زیبایی تزیین شدهاند و از آنجا هیاهوی زیادی بلند شده است.
چو یک رشته شد عقد شاهنشهی
شد از فتنه بازار عالم تهی
هوش مصنوعی: زمانی که پیوندی برقرار شد، سلطنت و حکومت برقرار گشت و به دنبال آن، از آشفتگی و هرج و مرج در دنیای مردم کاسته شد.
به یک تاجور تخت باشد بلند
چو افزون بود ملک یابد گزند
هوش مصنوعی: اگر یک پادشاه بر تختی بلند بنشیند، هنگامیکه قدرت و مقامش بیش از حد باشد، ممکن است دچار آسیب و خطر شود.
یکی تاجور بهتر از سد بود
که باران چو بسیار شد بد بود
هوش مصنوعی: فردی که دارای موقعیت و مقام بالاتری است، بهتر از کسی است که در برابر مشکلات و سختیها ضعف نشان میدهد. زمانی که باران زیاد میبارد و اوضاع سخت میشود، فردِ جایگاهدار میتواند بهتر عمل کند.
چنان داد فرمان شه نیک رای
که رسم مغان کس نیارد بجای
هوش مصنوعی: سلطانی با تدبیر و هوشمندی فرمانی صادر کرد که هیچ کس از مغان نمیتواند آن را به درستی اجرا کند.
گرامی عروسان پوشیده روی
به مادر نمایند رخ یا به شوی
هوش مصنوعی: اگر عروسان با روی پوشیده به مادر خود یا به شوهرشان نگاه کنند، این نشاندهنده احترام و ادب آنهاست.
همه نقش نیرنگها پاره کرد
مغان را ز میخانه آواره کرد
هوش مصنوعی: تمام نقشههای فریب و نیرنگ را خراب کرد و مغها را از میخانه بیخانمان ساخت.
جهان را ز دینهای آلوده شست
نگهداشت بر خلق دین درست
هوش مصنوعی: جهان را از آیینهای ناپاک پاک کرد و دین صحیح را برای مردم حفظ نمود.
به ایران زمین از چنان پشتیی
نماند آتش هیچ زردشتیی
هوش مصنوعی: در ایران، هیچ نشانی از آتش یا شعلۀ خاصی که به پیروان زرتشتی مربوط باشد، باقی نمانده است.
دگر زان مجوسان گنجینه سنج
به آتشکده کس نیاکند گنج
هوش مصنوعی: دیگر از آن مجوسها که گنجینهای دارند، کسی به آتشکده نرفته تا گنجی به دست آورد.
همان نازنینان گلنار چهر
ز گلزار آتش بریدند مهر
هوش مصنوعی: عزیزان زیباروی با چهرهای شاداب از میان گلها سر برآورده و عشق را به دلها منتقل کردند.
چو شاه از جهان رسم آتش زدود
برآورد ز آتش پرستنده دود
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از دنیا رفت، آتش را خاموش کرد و از میان آن، بویی مانند دود که از آتش ناشی میشود، برآورده شد.
بفرمود تا مردم روزگار
جز ایزد پرستی ندارند کار
هوش مصنوعی: فرمود که مردم در این دنیا جز پرستش خدا هیچ کار دیگری ندارند.
به دین حنیفی پناه آورند
همه پشت بر مهر و ماه آورند
هوش مصنوعی: همه به آیین حنیف روی میآورند و پشت به خورشید و ماه میکنند.
چو شد ملک در ملک آن ملک بخش
به میدان فراخی روان کرد رخش
هوش مصنوعی: زمانی که یک پادشاه بر کشورش سلطنت میکند، در نهایت همه چیز را به گونهای مدیریت میکند که سرزمینش گسترش یابد و خود را در میدانهای وسیعتری به نمایش بگذارد.
به فرخندگی فتح را گشت جفت
بدان گونه کان نغز گوینده گفت
هوش مصنوعی: به خوششانسی، پیروزی با موفقیت همراه شد، همانگونه که سخنگوی ماهر بیان کرد.
وگر بایدت تا به حکم نوی
دگرگونه رمزی ز من بشنوی
هوش مصنوعی: اگر نیاز داری تا به دستوری جدید گوش بدهی، باید از من رمزی متفاوت بشنوی.
برار آن کهن پنبهها را ز گوش
که دیبای نو را کند ژنده پوش
هوش مصنوعی: برادر، آن پنبههای کهنه را از گوشات بیرون کن، چون دیبای نو (جامه تازه) را خراب میکند و از زیبایی میاندازد.
بر آنگونه کز چند بیدار مغز
شنیدم درین شیوه گفتار نغز
هوش مصنوعی: من از کسانی که به این شیوه زیبا صحبت میکنند، شنیدهام و تأثیر آن را در خود احساس میکنم.
بسی نیز تاریخها داشتم
یکی حرف ناخوانده نگذاشتم
هوش مصنوعی: من تاریخهای بسیاری را تجربه کردهام و هیچ کدام از آنها را بدون معنا و فهم نگذاشتهام.
بهم کردم آن گنج آکنده را
ورق پارههای پراکنده را
هوش مصنوعی: من آن گنج را که پر از ارزش و محتوا بود، به هم پیوستم و ورقهای پراکندهاش را سامان دادم.
از آن کیمیاهای پوشیده حرف
برانگیختم گنجدانی شگرف
هوش مصنوعی: از آن موادی که بهطور پنهان و جادویی هستند، توانستم چیزی بسیار باارزش را بسازم.
همان پارسی گوی دانای پیر
چینن گفت و شد گفت او دلپذیر
هوش مصنوعی: دانای پیر چینی سخنی را به زبان فارسی بیان کرد که بسیار دلنشین و خوشایند بود.
که چون شه ز دارا ستد تاج و تخت
ز پرگار موصل برون برد رخت
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از داراییهای خود تاج و تخت را برداشت و با چادر و اثاث خود از موصل خارج شد.
چو زهره به بابل درآمد نخست
ز هاروتیان خاک آن بوم شست
هوش مصنوعی: وقتی زهره به بابل رسید، ابتدا خاک آن سرزمین را از هاروتیان شست و شو داد.
بفرمود تا آتش موبدی
کشند از هنرمندی و بخردی
هوش مصنوعی: به فرمان او، آتش را از نیروی هنرمندی و خرد یک موبد روشن کردند.
فسون نامه زند را تر کنند
وگرنه به زندان دفتر کنند
هوش مصنوعی: اگر نامهای به زندان فرستاده شود، باید آن را با محبت و نرمش بفرستند وگرنه ممکن است که خود فرستنده را به زندان ببرند.
براه نیا خلق را ره نمود
تف و دود آتش ز دلها زدود
هوش مصنوعی: آتش و دود از دلها زدوده شد و راهی تازه برای مردم گشوده گردید.
وز آنجا به تدبیر آزادگان
درآمد سوی آذر آبادگان
هوش مصنوعی: از آنجا به دلیل تدبیر و هوش آزادگان، راهی به سوی آذرآبادگان پیدا کرد.
بهر جا که او آتشی دید چست
هم آتش فرو کشت و هم زند شست
هوش مصنوعی: هر جا که او آتش میبیند، با سرعت به آن میرسد و هم آتش را خاموش میکند و هم خودش را از خطر نجات میدهد.
در آن خطه بود آتشی سنگ بست
که خواندی خودی سوزش آتش پرست
هوش مصنوعی: در آن منطقه آتشی برپا شد که خودت را به وسیله آن حس کردی و درد سوزش آن را احساس کردی.
صدش هیربد بود با طوق زر
به آتش پرستی گره بر کمر
هوش مصنوعی: صد نفر از سرداران بودهاند که زرههای زرین به تن داشتهاند و به خدایانی دروغین ایمان آورده و خود را به بند وابستگی به آنها گره زدهاند.
بفرمود کان آتش دیر سال
بکشتند و کردند یکسر زکال
هوش مصنوعی: فرمان داد که آن آتش قدیمی را خاموش کردند و به کلی از بین بردند.
چو آتش فرو کشت از آن جایگاه
روان کرد سوی سپاهان سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که آتش خاموش شد، او از آن مکان حرکت کرد و به سمت سپاهان رفت.
بدان نازنین شهر آراسته
که با خوشدلی بود و با خواسته
هوش مصنوعی: بدان که در شهر، زیبا و دلنشین است، کسی که با شادی و اشتیاق زندگی میکند.
دل تاجور شادمانی گرفت
به شادی پی کامرانی گرفت
هوش مصنوعی: دل تاجور از خوشحالی پر شد و به خاطر شادی، به سراغ کامیابی رفت.
بسی آتش هیربد را بکشت
بسی هیربد را دوتا کرد پشت
هوش مصنوعی: بسیاری از نیروهای جنگی پرقدرت را نابود کرد و موجب شد که برخی از آنها به دو بخش تقسیم شوند.
بهاری کهن بود چینی نگار
بسی خوشتر از باغ در نوبهار
هوش مصنوعی: بهاری قدیمی و زیبا وجود داشت که دلربایی آن از باغ در بهار تازه خیلی بیشتر بود.
به آیین زردشت و رسم مجوس
به خدمت در آن خانه چندین عروس
هوش مصنوعی: در پیروی از سنتهای زرتشتی و آیینهای مجوسی، در آن خانه چندین دختر حاضر هستند تا به خدمت هم بپردازند.
همه آفت دیده و آشوب دل
ز گل شان فرو رفته در پا به گل
هوش مصنوعی: همه دچار مشکل و پریشانی هستند و دلشان آشفته است، زیرا از گلهایی که در زمین هستند، غم و درد ناشی شده است.
در او دختری جادو از نسل سام
پدر کرده آذر همایونش نام
هوش مصنوعی: در او دختری با جادوگری و زیبایی از نسل سام پدر به دنیا آمده که نامش آذر همایون است.
چو برخواندی افسونی آن دلفریب
ز دل هوش بردی ز دانا شکیب
هوش مصنوعی: زمانی که با جادوی خود آن دلفریب را صدا زدی، از دل من و از خویشتن آگاهیام را ربودی و مرا در برابرت بیتاب و ناتوان کردی.
به هاروتی از زهره دل برده بود
چو هاروت صد پیش او مرده بود
هوش مصنوعی: هاروت، به عشق زهره دلی شاد داشت، گویی که قبل از او، صد مرد در برابرش ناتوان و بیجان بودند.
سکندر چو فرمود کردن شتاب
بدان خانه تا خانه گردد خراب
هوش مصنوعی: سکندر دستور داد تا با سرعت به سوی آن خانه بروند تا آنجا خراب شود.
زن جادو از هیکل خویشتن
نمود اژدهائی بدان انجمن
هوش مصنوعی: زن جادو با اندام زیبای خود در جمع حاضر شد و چهرهاش شبیه به اژدهایی شد.
چو دیدند خلق آتشین اژدها
دل خویش کردند از آتش رها
هوش مصنوعی: وقتی مردم اژدهای آتشین را دیدند، دلهایشان از ترس آتش آزاد شد.
ز بیم وی افتان و خیزان شدند
به نزد سکندر گریزان شدند
هوش مصنوعی: از ترس او، به حالت افاده و نگران به سوی سکندر هجوم میآورند و فرار میکنند.
که هست اژدهائی در آتشکده
چو قاروره در مردم آتش زده
هوش مصنوعی: در مکانی که آتش بر پا است، موجودی خطرناک و خوفناک مانند اژدها پنهان شده است، مشابه ظرف شیشهای که در آتش قرار گرفته و در معرض آسیب است.
کسی کو بدان اژدها بگذرد
همان ساعتش یا کشد یا خورد
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند از آن اژدهای خطرناک عبور کند، همان لحظه یا به دست او کشته میشود یا مورد بلعیده شدن قرار میگیرد.
شه از راز آن کیمیای نهفت
ز دستور پرسید و دستور گفت
هوش مصنوعی: سلطان از راز کیمیا که پنهان بود، از دانشمند پرسید و او پاسخ داد.
بلیناس داند چنین رازها
که صاحب طلسم است بر سازها
هوش مصنوعی: قطعاً بلیناس (یک شخصیت خیالی یا شخصی مشهور) میداند که این رازها چگونه هستند، زیرا او دارای دانش و قدرت خاصی است که به او اجازه میدهد به این رموز پی ببرد.
بلیناس را گفت شاه این خیال
چگونه نماید به ما بدسگال؟
هوش مصنوعی: شاه از بلیناس پرسید که این فکر و اندیشه چگونه میتواند به ما نشان داده شود که ما را بدبین کند؟
خردمند گفت این چنین پیکری
نداند نمودن جز افسونگری
هوش مصنوعی: فردی عاقل بیان میکند که کسی با چنین ظاهری نمیتواند چیزی به جز فریب و نیرنگ را نشان دهد.
اگر شاه خواهد شتاب آورم
سر اژدها در طناب آورم
هوش مصنوعی: اگر شاه بخواهد، با سرعت عمل میکنم و خطرات بزرگ را تحت کنترل میآورم.
جهاندار گفت اینت پتیارهای
بُرو گر توانی بکن چارهای
هوش مصنوعی: جهاندار به او گفت: تو انسان ناتوان و پستتری هستی، اگر میتوانی، برای خودت تدبیری بیندیش و چارهای پیدا کن.
خردمند شد سوی آتشکده
سیاه اژدها دید سر بر زده
هوش مصنوعی: شخصی با عقل و درایت به سمت آتشکدهای رفت و در آنجا دید که موجودی بزرگ و ترسناک مانند یک اژدها از زیر زمین سر بر آورده است.
چو آن اژدها در بلیناس دید
ره آبگینه بر الماس دید
هوش مصنوعی: وقتی آن اژدها در بلیناس مسیر شفاف و درخشان آب را بر روی الماس مشاهده کرد.
برانگیخت آن جادوی ناشکیب
بسی جادوییهای مردمفریب
هوش مصنوعی: جادوی آن شخص ناشکیب، بسیاری از جادوهای فریبنده و فریبا را برانگیخت.
نشد کارگر هیچ در چاره ساز
سوی جادوی خویشتن گشت باز
هوش مصنوعی: هیچ راه حلی موثر نبود و او دوباره به جادوی درون خود رجوع کرد.
هر آن جادویی کان نشد کارگر
به جادوی خود باز پس کرد سر
هوش مصنوعی: هر نوع جادویی که اثر نداشت، در نهایت خود را پس گرفت و کاراییاش را نشان نداد.
به چارهگری زیرک هوشمند
فسون فساینده را کرد بند
هوش مصنوعی: با تدبیر و زیرکی فردی باهوش، جادوگر فریبنده را به دام انداخت.
به وقتی که آن طالع آید بدست
کزو جادوئی را دراید شکست
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که تقدیر به دست کسی بیفتد که قادر است جادو را از هم بگسلد و شکست دهد.
بفرمود کارند لختی سداب
برآن اژدها زد چو بر آتش آب
هوش مصنوعی: سپس به آنها دستور داد تا کمی صبر کنند و در این هنگام علفی بر آن اژدها ریختند، مانند زمانی که بر آتش آب میریزند.
به یک شعبده بست بازیش را
تبه کرد نیرنگ سازیش را
هوش مصنوعی: با یک فریب، بازی خود را خراب کرد و نقشهاش را از دست داد.
چو دختر چنان دید کان هوشمند
ز نیرنگ آن سحر بگشاد بند
هوش مصنوعی: وقتی دختر دید که آن مرد هوشمند با فریب و ذکاوتش، بند سحر را گشوده است، متوجه شد که او چقدر زیرک و باهوش است.
به پایش درافتاد و زنهار خواست
به آزرم شاه جهان بار خواست
هوش مصنوعی: او در برابرش زانو زد و با التماس در خواست کرد که ای پادشاه دنیا، لطفی به او بکن.
بلیناس چون روی آن ماه دید
تمنای خود را بدو راه دید
هوش مصنوعی: وقتی بلیناس آن ماه زیبا را دید، آرزوی خودش را در آن چهره مشاهده کرد.
بزنهار خویش استواریش داد
ز جادوکشان رستگاریش داد
هوش مصنوعی: با محافظت از خود، به او قدرت و ثبات بخشید و به خاطر نجات از جادوگران، به او کمک کرد.
بفرمود تا آتش افروختند
بدان آتش آتشکده سوختند
هوش مصنوعی: او دستور داد که آتش روشن کنند و به خاطر همان آتش، آتشکده را سوزاندند.
پریروی را برد نزدیک شاه
که این ماه بود اژدهای سیاه
هوش مصنوعی: زنی زیبا را به نزد پادشاه آوردند، که این زن همانند ماه زیبا و دلربا اما با ویژگیهای خطرناکی مانند اژدها بود.
زنی کاردانست و بسیار هوش
فلک را به نیرنگ پیچیده گوش
هوش مصنوعی: زنی است با استعداد و زیرکی، که توانسته با ذکاوت خود، مشکلات و چالشهای زندگی را با ترفندهای هوشمندانه حل کند.
ز قعر زمین برکشد چاه را
فرود آرد از آسمان ماه را
هوش مصنوعی: از عمق زمین چاه بالا میآید و ماه از آسمان پایین میآید.
ز حل را سیاهی بشوید ز روی
شود بر حصاری به یک تار موی
هوش مصنوعی: سیاهی از چهره محو میشود و مانند یک تار موی ظریف، میتواند بر دیواری تاثیر بگذارد.
به خوبی چگویم پری پیکری
پری را نبوده چنین دختری
هوش مصنوعی: به خوبی میگویم که هیچ دختری به زیبایی این پری صورت وجود ندارد.
سر زلفش از چنبر مشگ ناب
رسن کرده بر گردن آفتاب
هوش مصنوعی: موهای او مانند یک دستمال سیاه و نرم به دور گردن خورشید پیچیده شده است.
به اقبال شه راه بربستمش
همه نام و ناموس بشکستمش
هوش مصنوعی: به خاطر خوششانسی و موفقیت او، همه چیزهایی را که به من مربوط میشد از دست دادم و اعتبار و شخصیت خود را زیر سوال بردم.
زبون شد درآمد بزنهار من
سزد گر کند خسروش یار من
هوش مصنوعی: زبان من به خاطر درد و اندوهی که دارم به ناله درآمده است، اگر او (یارم) بر من مهر کند، شایسته است که به من توجه کند.
وگر خدمت شاه را درخور است
مرا هم خداوند و هم خواهر است
هوش مصنوعی: اگر من لایق خدمت به شاه باشم، هم خداوند و هم خواهرم در کنار من خواهند بود.
چو شه دید رخسار آن دلفریب
برآراسته ماهی از زر و زیب
هوش مصنوعی: هنگامی که پادشاه چهره دلفریب او را دید، گویی ماهی از طلا و زیبایی درخشان جلوهگر شده است.
بلیناس را داد کین رام تست
سزاوار می خوردن جام تست
هوش مصنوعی: بلیناس را به خاطر محبتها و خوبیهایش آگاه میسازد که سزاوار پاداش و نعمت است، و او از این نعمت بهرهمند میشود.
ولیکن مباش ایمن از رنگ او
مشو غافل از مکر و نیرنگ او
هوش مصنوعی: اما مواظب باش که به ظاهر او دل خوش نکنی و از حیله و تزویرش غافل نشوی.
اگر کژدمی کهربا دم بود
مشو ایمن از وی که کژدم بود
هوش مصنوعی: اگرچه کژدمی کهربایی زیبا دارد، نباید از او احساس امنیت کنی؛ زیرا او در نهایت همان کژدم است.
بلیناس بر شکر تسلیم شاه
رخ خویش مالید بر خاک راه
هوش مصنوعی: بلیناس بر شیرینی و زیبایی چهرهاش به تسلیم افتاد و بر خاک راه مالید.
پریروی را بانوی خانه کرد
پری چند زین گونه دیوانه کرد
هوش مصنوعی: زن خانه با زیبایی خود، دل چند پری را که به این گونه دیوانه شده بودند، به تسخیر خود درآورد.
برآموخت زو جادوئیها تمام
بلیناس جادوش از آن گشت نام
هوش مصنوعی: از او تمام فنون جادو را آموخت و به همین دلیل نامش در میان جادوگران مشهور شد.
اگر جادوئی گر ستاره شناس
ز خود مرگ را برنبندی مراس
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند یک ستارهشناس بتواند بر مرگ غلبه کند و من را از این سرنوشت دور نگه دارد، این مانند سحر و جادو خواهد بود.